داستانک فلسفی (با چراغ)
هر شب به خانه ی یکی از افراد آبادی دستبرد می زد. هر بار هم که گیر می افتاد خودش را خلاص می کرد. عالم ده در یک سخنرانی گفته بود: مگر ممکن است بزرگان ما اشتباه کنند؟ مگر ممکن است فلاسفه بزرگ ما که سالها زحمت کشیده اند و استخوان در راه آموزش ارزشها خرد کرده اند، اشتباه کنند؟! پس این جمله کاملا صحیح است که “خداوند، شخص و جایگاه او را در خلقت با هم آفریده است.”
این اقرار برای او بس بود. هر بار به قاضی می گفت: من و دزدی با هم آفریده شده ایم، اگر قرار باشد من از این کار دست بردارم یعنی به هم خوردن نظام خلقت! یعنی غلط شدن درست ها! یعنی آن حکیم عزیز اشتباه کرده است!
او از دزدهای معمولی نبود؛ “چو دزدی با چراغ آید ** گزیده تر برد کالا”