جوابش این است:

می خواهید راهی را بروید که شاید به لقاء این بزرگ نائل شوید، شاهراهش، کوتاه‌ ترین راهش، روشن ‌ترین راهش، مسطح ‌ترین راهش این است که به حضرت محبت پیدا کنید. دوست امام زمان علیه السلام بشوید. راستی از دل او را بخواهید و دوست داشته باشید.

یکی از نشانه ‌های محبت، تأثر خاطر شدید در فراق محبوب است، چنان‌چه در وصال او، فرح و سرور و انبساط شدید دارد، در فراقش، تألّم و تأثّر شدید دارد. وقتی‌که تألم و تأثّر زیاد شد، دل می سوزد، سینه، تنگی می کند، اشک از چشم جاری می شود.

راستی امام زمان را دوست می داری؟ دروغ نمی گویی؟ گریه روی سوز دلت در ندیدن او کجا است؟ آن شعله ‌ها و التهاب ‌ها و آتش سوزی ‌های سینه و قلبت در ندیدن این محبوب کجاست؟
در تمام دوران عمر خودت، یک شبانه روز، ببخشید زیاد گفتم، یک ساعت، آن حال التهاب و آتش‌ گیری دل و سوز سینه ‌ای که در گم شدن بچه‌ ات پیدا می کنی، یک ساعت راجع به ندیدن امام زمان و گم شدن آن حضرت از نظرت، پیدا شده است؟

صبح ‌های جمعه دعای ندبه می خوانی و می گویی: «لیت شعری این استقرت بک النوی» دروغ می گویی. این گریه برای فراق امام زمان نیست، گریه برای نابسامانی خودت است.
گرفتار فقر شدی و می خواهی او بیاید و به تو پول بدهد. یا صاحب الزمان بیا! بیاید که چه؟ بیاید که تو را خلاص کند.
گول نخورید، خودتان را هم گول نزنید، حضرت هم گول بر نمی دارد. داد و «لیت شعری این استقرت بک النوی»، این داد و فریادها همه ‌اش برای خودت است، نه برای امام زمان. او را می خواهی بیاید که عدل و داد را جاری کند، و تو از ظلم و ستم و از زیر یوق ستمکاران بیرون بیایی.
آیا آن موقعی که به جمیع الجهات راحت باشی، آقایی و بزرگواریت نمره یک باشد، صحت و سلامتی بدنت نمره یک باشد، از هیچ جهتی گرفتاری نداشته باشی، نه گرفتاری پولی و مالی، نه گرفتاری سیاسی، نه گرفتاری نظامی، نه گرفتاری ‌های ادبی، آن‌جا شده است که اشک بریزی که عزیزم کجایی؟
آن ‌طوری که برای بچه ‌ات که دو ساعت دیر می آید، می سوزی و تاب نداری، همین ‌طوری یک ساعت برای امام زمان سوخته ای؟ اگر این حال، به راستی برای کسی پیدا شود، یک چیزِ دیگری می شود، اصلا صحنه و صفحه وجود او عوض می شود.

به قدری که از حجة‌الاسلام محله ‌ات اسم می بری و او را تجلیل و تعظیم می کنی آن قدری‌که از  آیت الله العظمی ، تجلیل و تعظیم می کنی، آیا همین قدر از امام زمان از روی دل، ترویج می کنی؟ در شبانه روز چقدر از روی محبت، برای آن حضرت منبر می روی؟

محال قطعی است که من، تو را از دل بخواهم، جز این‌که تو هم محبّ من خواهی بود و تو هم من را دوست می داری. محال است نشود. محبّت از باب اضافه است، و طرفینی است. دروغ می گوییم، محبت نداریم.

اگر محبت داشته باشیم، امام زمان هم ما را دوست می دارد. آن حضرت با آن کسی است که به راستی دوستش بدارد، تا هر درجه‌ای که این دوستی ‌اش واقعیت داشته باشد، محبت خصوصی او هم بیشتر می شود. به همان درجه بیشتر می شود.

می گویی: چرا او را نمی بینیم؟ چرا او را ببینی؟سر تا پای روح ما گناه است، غیبت می کنیم، دروغ می گوییم، افترا می بندیم، چشم به ساق پای زن می اندازیم، به آوازها گوش می دهیم، شکم از لقمه ‌های حرام، لقمه ‌های مشتبه پر است، دست‌ ها ظلم می کند، پاها به مراکز غیر جائز می رود، افکار ما آلوده، فکر ما آلوده، ذکر ما آلوده، چشم ما آلوده، گوش ما آلوده، زبان ما آلوده، دهان ما آلوده، سر تا پا غرق نجاست هستیم. آن وقت، بنده و شما را ببرند خدمت امام زمان؟!
چه زمان خودت را شستشو کردی؟ کدام ثلث آخر شب سوختی و اشک ریختی و از خدا خواستی که تو را پاک کند؟ کدام وقت؟ غرق نجاست‌ ها هستیم، آن‌ وقت توقع داریم به زیارت امام زمان نائل شویم؟!