دعای بر فرج امام زمان علیه السلام موجب رستگاري به شفاعت آن حضرت در قيامت می شود. تحقيق و بررسي اين مطلب نياز به بيان چند نکته دارد:

اول: معني شفاعت

دوم: اثبات شفاعت

سوم: اشاره به شفعاي روز قيامت

چهارم: چه کساني مستحقّ شفاعتند؟

پنجم: اين‏که دعا کردن براي تعجيل فرج مولي صاحب الزمان ‏عليه السلام مايه رستگاري به شفاعت آن حضرت است، اکنون به توفيق خدا به بيان اين امور مي‏پردازيم:

”’معني شفاعت”’

شفاعت آن است که شخص از کسي که مافوق اوست خير و نيکي را براي پايين‏ تر از خودش درخواست کند، يا اسقاط عقوبت يا زياد نمودن ثواب و يا هر دو را طلب نمايد. اگر شفاعت براي اهل طاعت باشد معنايش درخواست فزوني پاداش و ثواب و بالا رفتن درجات آن‏ها است، و اگر براي اهل گناه و زشتي باشد منظور از شفاعت، طلب عفو و مغفرت از لغزش ‏ها و گناهان آن‏ها، و اسقاط عقوبت يا عذاب، و رستگاري به منافع مي ‏باشد. و اين بياني که در معني شفاعت آورديم نظريه و مذهب حقّ است.

در اين موضوع، دو فرقه مخالفت کرده‏اند: تفضيليه و وعيديه – به طوري که از آن‏ها حکايت شده -.

فرقه اوّل گفته‏اند: شفاعت به دفع ضرر و زيان اختصاص دارد، و اين‏که عقوبت از مؤمنين گنهکار ساقط مي‏ گردد جمعي از علماي ما نيز همين رأي را دارند.

و فرقه دوم معتقدند: شفاعت در جهت زياد کردن منافع و پاداش‏ها براي اطاعت کنندگان و توبه گنندگان است نه معصيت‏کاران. محقق طوسي – که خدا درجاتش را عالي قرار دهد – گفته: حق آن است که شفاعت در هر دو – فزوني منفعت و اسقاط زيان و ضرر – صدق مي‏کند، و قسم دوم آن براي پيغمبر صلي الله عليه و آله ثابت است که فرمود: شفاعت من براي اهل کبائر (گناهان بزرگ) از امّتم ذخيره است.

حق آن است که هر دو قسم شفاعت براي آن حضرت‏ عليه السلام ثابت است.

”’اثبات شفاعت”’

در اين‏که شفاعت امري ممکن است، از نظر عقل ترديدي نيست. و اما دليل بر وقوع و تحقق يافتن آن – اضافه بر اين‏که از ضروريات مذهب بلکه دين است چنان‏که مجلسي در کتاب حق اليقين تصريح کرده – قرآن و سنّت و اجماع است که هريک به تنهايي براي کساني که گوش شنوا داشته باشند، کافي است.

از آيات قرآن: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ [۱] (چه کسي جز به اجازه او در پيشگاهش شفاعت کند.)

«لا يَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»؛ [۲] (مالک شفاعت نيستند مگر براي کسي که نزد خداوند عهدي داشته باشد.)

«يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً»؛ [۳] (در آن روز شفاعت سودي ندارد جز آن را که خداوند اذن داده و قول [و عقيده‏اش] را پسنديده باشد.)

«لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضي»؛ [۴] (شفاعت نمي‏کنند مگر براي کسي که خدايش پسنديده باشد.)

«وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ»؛ [۵] (و شفاعت نزد او سود نمي‏بخشد مگر براي آن کس که اذن داده باشد.)

و از اخبار: به حدّ تواتر است و ما به آوردن قسمتي از آن‏ها که بحار نقل شده اکتفا مي‏ کنيم:

۱ – از پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله است که فرمود: براي هر پيغمبري دعايي هست که از درگاه الهي خواسته است، من دعايم را براي شفاعت امّتم روز قيامت نگهداشته ‏ام. [۶]

۲ – و از آن حضرت ‏عليه السلام است که فرمود: سه طايفه روز قيامت به شفاعت برمي ‏خيزند، پس به آن‏ها شفاعت داده مي ‏شود: پيغمبران، سپس علما و سپس شهدا. [۷]

۳ – و از آن حضرت‏ عليه السلام آمده که فرمود: هرکس به حوض من ايمان نياورد خداوند او را بر حوضم وارد نسازد و هر آن‏که به شفاعت من ايمان نياورد، خداوند او را به شفاعت من دليل ننمايد. سپس فرمود: البته شفاعتم براي اهل گناهان کبيره از امّتم مي‏ باشد، امّا نيکوکاران بر آن‏ها باکي نيست. [۸]

منظور از شفاعت در اين حديث: درخواست عفو و بخشش نسبت به بدکاران است نه اين‏که شفاعت منحصر در آن باشد.

۴ – و از آن حضرت‏ عليه السلام روايت شده است که: من شفاعت کننده براي امّتم نزد پروردگارم در قيامت هستم. [۹]

۵ – و نيز از رسول خدا صلي الله عليه و آله است که: هرگاه در مقام محمود بپاخيزم، براي صاحبان کبيره از امّتم شفاعت مي‏کنم. پس خداوند در حقّ آن‏ها به من شفاعت مي‏دهد، به خدا قسم درباره کسي که ذرّيه ‏ام را اذيت کرده باشد شفاعت نکنم. [۱۰]

۶ – در حديثي آمده: غلامي مربوط به همسر علي بن الحسين‏ عليهما السلام به نام ابوايمن بر حضرت امام محمد باقر عليه السلام وارد شد و عرض کرد: اي ابوجعفر مردم را فريب مي‏ دهيد و مي ‏گوييد: شفاعت محمد صلي الله عليه و آله! پس حضرت ابوجعفر عليه السلام غضبناک شد به طوري که صورتش متغيّر گشت. سپس فرمود: خدايت بيامرزد اي ابوايمن، آيا پاکي شکم و عفّت فرجت، تو را مغرور ساخته! به خدا سوگند! اگر صحنه‏ هاي ترسناک قيامت را ببيني محتاج شفاعت محمد صلي الله عليه و آله خواهي بود. واي بر تو! آيا جز براي کسي که آتش بر او واجب شده شفاعت مي‏ کند؟ آن‏گاه فرمود: هيچ کس از اوّلين و آخرين نيست مگر اين‏که روز قيامت به شفاعت محمد صلي الله عليه و آله محتاج باشد. پس از آن فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله را شفاعت در باره اهلش مي‏ باشد، و براي ما شفاعت درباره شيعيانمان است، و براي شيعيانمان شفاعت در خاندانشان هست. آن‏گاه فرمود: و هرآينه مؤمن در حق همچون ربيع و مُضر (دو قبيله پر جمعيت عرب) شفاعت خواهد کرد، و مؤمن حتي براي خادمش هم شفاعت مي‏ کند و مي ‏گويد: پروردگارا! حقّ خدمتم، او از گرما و سرما مرا حفظ مي‏ نمود. [۱۱]

”’اشاره به شفعاي روز قيامت”’

مقام شفاعت بزرگ از ويژگي‏هاي رسول خدا صلي الله عليه و آله مي‏باشد. در خصال و غير آن از آن حضرت آمده که فرمود: پنج چيز به من داده شده که به احدي پيش از من داده نشده است: زمين برايم سجده ‏گاه و پاکيزه شده، و به وسيله رعب ياري شدم، و غنيمت برايم حلال گرديد، و جوامع کلم [سخنان کوتاه و پُر معني] ، و شفاعت به من داده شده است. [۱۲]

و شفاعت ديگران، از شاخه‏هاي شفاعت بزرگ آن جناب است، زيرا که به آن منتهي مي ‏شود و از جمله شفيعان، امامان معصوم ‏عليهم السلام مي ‏باشند – چنان‏که دانستي – و نيز رواياتي بر اين معني دلالت دارد.

از حضرت ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام در باره آيه شريفه: «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ»؛ [۱۳] ([کافران گويند:] پس براي ما نه شفيعاني هست و نه دوستان صميمي.) فرمود: شفيعان ائمه هستند و دوستان از مؤمنين. [۱۴]

و درباره آيه شريفه: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ [۱۵] (چه کسي نزد او شفاعت کند جز به اذن او.) امام صادق‏ عليه السلام فرمود: ما آن شفاعت کنندگان هستيم. و از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله آمده: تعداد شفيعان پنج است: قرآن، رَحِم، امانت، پيغمبر شما و خاندان پيغمبر شما. [۱۶]

و از معاوية بن وهب روايت است که گفته: از حضرت صادق ‏عليه السلام در باره آيه: «لا يَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً»؛ [۱۷] (سخن نمي‏گويند مگر آن‏ها که پروردگار رحمان اجازه‏شان دهد و سخن صواب گويند.) سؤال کردم. فرمود: به خدا قسم! ما هستيم کساني که به آن‏ها اجازه داده شده و سخن صواب گويند.) عرض کردم: فدايت شوم چه مي‏ گوييد؟ فرمود: پروردگارمان را ثنا گوييم و بر پيامبرمان‏ صلي الله عليه و آله درود فرستيم و براي شيعيانمان شفاعت کنيم و خداوند ما را ردّ نمي‏ کند. [۱۸]

و از جمله شفيعان، ذرّيه پيغمبر صلي الله عليه و آله مي‏ باشند. در امالي شيخ صدوق و بحار از امام صادق‏ عليه السلام آمده که فرمود: چون روز قيامت شود خداوند اوّلين و آخرين را بر پهنه دشتي جمع گرداند، پس تاريکي شديدي آنان را فرا مي‏ گيرد، ايشان به درگاه خداوند ضجّه و ناله مي‏ زنند و مي‏ گويند: پروردگارا! اين تاريکي را از ما دور گردان. پس عدّه‏اي مي ‏آيند که نور پيشاپيش آنان در حرکت است و زمين قيامت را روشن نموده است. اهل قيامت مي ‏گويند: اينان پيغمبران هستند. پس ندا از سوي خداوند مي ‏رسد که: اينان پيغمبر نيستند. اهل جمع مي‏ گويند: پس اين‏ها فرشتگان هستند. ندا از سوي خداوند مي‏ آيد که: اين‏ها فرشتگان نيستند. گويند: پس ايشان شهدا هستند. از سوي خداوند ندا مي‏ رسد که: ايشان شهدا نيستند. مي ‏گويند: اين‏ها کيستند؟ ندا مي‏ آيد که از خودشان بپرسيد کيستند. اهل جمع از آنان مي ‏پرسند: شما کيستيد؟ مي ‏گويند: ما علويان هستيم، ما ذرّيه رسول خدا صلي الله عليه و آله مي‏باشيم، ما فرزندان علي وليّ خدا هستيم. ماييم که به گرامي داشتن پروردگار اختصاص يافته‏ ايم، ايمن و با اطمينان هستيم. پس به آنان از سوي پروردگار – عزّ و جلّ – ندا مي‏ رسد که: دوستان و محبّان و پيروانتان را شفاعت کنيد. آن‏گاه شفاعت مي‏ نمايند. [۱۹]

و از جمله شفيعان، مؤمنين هستند. در بحار از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت آمده که فرمود: فقراي از شيعيان علي و خاندان علي‏ عليه السلام را پس از او سبک مشماريد که هريک از آنان عدّه‏اي همچون قبايل ربيعه و مُضر را شفاعت مي‏کنند. [۲۰]

و از جمله شفيعان، علماي عامل مي ‏باشند. حضرت امام صادق ‏عليه السلام فرموده ‏اند: چون روز قيامت شود خداوند عالم و عابد را برانگيزد، پس هنگامي که در پيشگاه خداوند – عزّ و جلّ – مي ‏ايستند، به عابد گفته مي ‏شود، به سوي [رحمت] خدا روان شود. و به عالم مي ‏گويند: بايست و براي مردم شفاعت کن به پاداش اين‏که آنان را نيکو تربيت کردي. [۲۱]

و از جمله شفيعان، زائران قبر امام حسين‏ عليه السلام هستند. در خصائص الحسين و غير آن از سيف تمّار از حضرت صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: زيارت کننده قبر حسين‏ عليه السلام روز قيامت براي صد هزار مرد شفاعت داده مي ‏شود که در همه آنان آتش [دوزخ] واجب بوده است.

و در بحار از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: روز قيامت آوازدهنده ‏اي ندا مي ‏کند: شيعيان آل محمد عليهم السلام کجايند؟ پس عدّه‏ اي که جز خدا کسي شمارششان نتواند کرد بپاخيزند و در يک سمت قرار مي‏ گيرند، آن‏گاه منادي ندا مي‏ کند: زوّار قبر حسين‏ عليه السلام کجايند؟ عده بسياري بپاخيزند. به آنان گفته مي ‏شود: دست هرکه را که دوست داريد بگيريد و آن‏ها را به بهشت ببريد. پس هرکدام دست هرکه را که دوست دارد مي ‏گيرد به طوري که شخصي به يکي از ايشان مي ‏گويد: فلاني! آيا مرا نمي‏شناسي من همانم که فلان روز و فلان جا به احترام تو از جاي برخاستم. پس او را داخل بهشت مي ‏نمايد و از اين کار جلوگيري نمي‏شود. [۲۲]

”’چه کساني مستحق شفاعتند؟”’

جز اهل ايمان کسي شايستگي و استحقاق شفاعت ندارد، چنان‏که خداوند متعال مي ‏فرمايد: «لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضي»؛ [۲۳] (شفاعت نمي‏ کنند مگر براي آن‏که خدا پسندد.) که در تفسير البرهان و غير آن از امام کاظم و امام رضا عليهما السلام آمده: يعني شفاعت نکنند مگر براي آن‏که خداوند دينش را پسنديده است. [۲۴]

اضافه بر اين‏که خلاف اين مطلب را در بين علماي اماميه نديده‏ام، رواياتي نيز بر آن دلالت دارد:

در بحار از حضرت صادق‏ عليه السلام روايت شده که فرمود: مؤمن براي رفيق خودش شفاعت مي‏ کند مگر اين‏که ناصبي باشد، که اگر هر پيامبر مرسل و فرشته مقرّب براي يک نفر ناصبي شفاعت کنند شفاعت داده نمي ‏شوند. [۲۵]

و در حديث ديگري از آن حضرت است: همسايه براي همسايه‏ اش و دوست براي دوستش شفاعت مي‏ کند، و چنانچه فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل در حقّ يک ناصبي شفاعت کنند شفاعتشان پذيرفته نيست. [۲۶]

و در تفسير علي بن ابراهيم قمي از امام صادق‏ عليه السلام درباره آيه شريفه: «لا يَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»؛ [۲۷] (شفاعت ندارند مگر آن‏که نزد پروردگار رحمان پيماني بسته باشد.) فرمود: شفاعتشان پذيرفته نيست و شفاعت نمي ‏شود براي آن‏ها، و شفاعت نمي‏ کنند مگر براي کسي که نزد خداوند پيماني بسته باشد، مگر براي کسي که به جهت ولايت امير مؤمنان علي و امامان بعد از او عليهم السلام اجازه داده شود، که پيمان نزد خداوند همين است … . [۲۸]

و پُر واضح است که مؤمنين دو دسته هستند: يکي صالحان و اطاعت‏ کنندگان و ديگر معصيت‏کاران. حال اين سؤال پيش مي‏ آيد که آيا شفاعت شامل حال نيکوکاران و معصيت‏کاران هر دو مي‏ شود يا اختصاص به نيکوکاران يا معصيت‏کاران دارد؟ چند قول است، و حقّ همان قول اوّل است، يعني شمول و فراگيري شفاعت نسبت به هر دو طايفه نيکوکاران و معصيت‏کاران، نسبت به نيکوکاران، شفاعت موجب زياد شدن ثواب و بالا رفتن درجات است و نسبت به معصيت‏کاران، مايه رهايي از عقوبت و دفع ضررها يا به اضافه رستگاري به منافع. دليل بر اين چند روايت است از جمله:
۱ – ثقة الاسلام کليني در اصول کافي ضمن حديثي طولاني از امام محمد باقر عليه السلام آورده که فرمود: قرآن صاحب خود را به پيشگاه پروردگار متعال مي ‏برد و مي ‏گويد: پروردگارا! بنده توست، و تو بهتر از همه علم به او داري، او پيوسته مرا مواظبت مي‏ کرد، به خاطر من دشمني مي ‏نمود، و در راه من دوست مي ‏داشت، و در راه من دشمني مي‏ ورزيد. پس خداوند – عزّ و جلّ – مي ‏فرمايد: بنده مرا به بهشت وارد کنيد و از جامه‏هاي بهشت بر او بپوشانيد، و تاجي بر سرش قرار دهيد، هنگامي که اين امور را برايش فراهم سازند بر قرآن عرضه شود، به قرآن مي ‏گويند: آيا راضي شدي به آنچه نسبت به دوستت انجام شد؟ مي‏ گويد: پروردگارا من اين را براي او اندک مي‏ بينم، پس به تمام خير او را فزوني بخش. آن‏گاه خداوند – عزّ و جلّ – مي ‏فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند که امروز پنج چيز – با فزوني – براي او و کساني که در مرتبه او هستند هديه مي‏ کنم: اينان جواناني باشند که پير نشوند، و سالم بمانند که بيمار نگردند، و بي‏ نيازاني که فقير نشوند، و خوشحالاني که محزون نگردند، و زندگاني که هيچ نميرند. سپس امام باقر عليه السلام اين آيه را تلاوت کرد: «لا يَذُوقُونَ فِيهَا المَوْتَ إِلاَّ المَوْتَةَ الأُولي»؛ [۲۹] (و جز آن مرگ نخستين ديگر هيچ طعم مرگ را نچشند.)

اين حديث در وقوع شفاعت با درخواست برداشتن عقاب و فزوني ثواب، نصّ است [که تأويل وتوجيه در آن راه ندارد].

۲ – از روايت ابوايمن آمده است: «هيچ کس از اوّلين و آخرين نيست مگر اين‏که روز قيامت نيازمند شفاعت محمد صلي الله عليه و آله است» – نيز اين استفاده مي ‏شود که همه مؤمنين – حتي اطاعت‏ کنندگان – بلکه پيغمبران گذشته و صالحان از امّت‏ هاي پيشين نيز محتاج به شفاعت رسول اکرم‏ صلي الله عليه و آله مي‏ باشند، چون عبارت حديث عامّ است و همه را شامل مي‏شود. البته معلوم است که نياز صلحا به شفاعت آن حضرت نه براي برداشته شدن عذاب است چون زمينه و جايي براي عذاب آنان نيست، بلکه اين شفاعت براي بالا رفتن درجات و فزوني عنايات است.
در تقويت اين روايت، خبري است که در بحار از امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: هيچ احدي از اوّلين و آخرين نيست مگر اين‏که روز قيامت، محتاج شفاعت محمد صلي الله عليه و آله است. [۳۰]

۳ – در بحار و البرهان از عيّاشي از عيص بن القاسم از حضرت امام صادق‏ عليه السلام روايت شده است که فرمود: روز قيامت جنّ و انس در يک دشت بازداشت مي ‏شوند، و چون توقفشان به طول مي ‏انجامد درخواست شفاعت مي‏ کنند، پس به هم مي ‏گويند: به سوي چه کسي برويم؟ آن‏گاه به نزد نوح‏ عليه السلام مي‏ آيند و از او تقاضاي شفاعت مي‏ نمايند، مي‏ گويد: «هَيْهاتَ قَدْ رُفِعَتْ حاجَتِي»؛ دور است [من] حاجتم را به ديگري واگذاشتم. پس اهل محشر به هم گويند: نزد چه کسي برويم؟ گفته مي‏شود که: نزد ابراهيم ‏عليه السلام. پس به سوي او مي ‏روند و درخواست شفاعت مي‏ کنند. مي‏ گويد: دور است، حاجتم بالا رفته. باز به هم مي‏ گويند: نزد چه کسي رويم؟ گفته مي‏ شود: نزد موسي‏ عليه السلام برويد. به موسي مراجعه مي ‏کنند و از او شفاعت مي‏ خواهند، مي‏ گويد: هيهات! حاجتم بالا رفته. بار ديگر به هم گويند: به سوي چه کسي برويم؟ گفته شود: نزد عيسي‏ عليه السلام برويد، نزد وي مي ‏روند و تقاضاي شفاعت مي ‏کنند. مي ‏گويد: هيهات، حاجتم بالا رفته. پس [از هم] مي‏ پرسند: به سوي چه کسي برويم؟ گفته شود: نزد محمد صلي الله عليه و آله. آن‏گاه نزد آن حضرت روند و خواستار شفاعت شوند. پس آن جناب با اطمينان بپاخيزد تا در بهشت رود، حلقه در را مي‏ گيرد و آن را مي ‏کوبد. گفته مي ‏شود: اين کيست؟ جواب آيد که: اين احمد است، پس خوش ‏آمد گويند و در را باز کنند.

چون به بهشت نظر افکند به سجده افتد و پروردگار خود را به عظمت تمجيد کند. فرشته‏ اي مي ‏آيد و مي ‏گويد: سرت را بردار و حاجت بخواه که عطا مي‏ شوي، شفاعت کن که شفاعتت پذيرفته است. پس برمي ‏خيزد و ساعتي در بهشت راه مي‏رود، سپس به سجده مي‏ افتد و پروردگار را به مجد و عظمت مي ‏خواند، که فرشته‏اي به نزدش مي‏ آيد و مي‏ گويد: سر بردار و حاجت بخواه که به تو عطا مي ‏شود، و شفاعت کن که شفاعتت پذيرفته است. پس برمي ‏خيزد و هيچ چيزي درخواست نکند مگر اين‏که خداوند به او عطا نمايد. [۳۱]

مجلسي ‏رحمه الله گفته: «قَدْ رُفِعَتْ حاجَتِي»؛ حاجتم بالا رفته، يعني: به سوي ديگري. خلاصه اين‏که من نيز از غير خودم شفاعت مي‏خواهم پس نمي‏توانم شما را شفاعت کنم.

مي‏گويم: بدون ترديد نياز آن‏ها به غير خودشان به خاطر نجاتشان از عذاب نيست زيرا که آن‏ها معصومند، و عملي که مقتضي عذاب باشد از آن‏ها سر نزده، بلکه نيازشان به جهت رسيدن به درجات برجسته ‏اي است که به آن‏ها نمي ‏رسند مگر به واسطه کسي که مقامش از آن‏ها بالاتر است يعني محمد و خاندان معصوم او – صلّي اللَّه عليه و عليهم اگر بگوييد: اين حديث و نظاير آن با آنچه گذشت که پيغمبران از جمله شفعاي روز قيامت هستند، منافات دارد.

منافاتي بين اين دو نيست، چون مانعي ندارد که آن‏ها به برکت مافوق خودشان به درجات و منافعي برسند، و مادون آن‏هابه برکت ايشان به درجات و منافعي نايل گردند و به شفاعتشان عذاب از آنان ساقط گردد.

۴ – در لئالي از امام باقر عليه السلام آمده که فرمود: دو مؤمني که در راه خدا با هم بوده‏اند در بهشت يکي از آن‏ها درجه‏ اش بالاتر از ديگري مي‏ شود، پس عرضه مي ‏دارد: خدايا! اين برادر و هم ‏صحبت من است که مرا به اطاعت تو امر مي‏ کرد و به ترک گناهم سوق مي‏ داد و به آنچه نزد تو هست ترغيب مي ‏نمود، پس بين من و او در اين درجه جمع کن. آن‏گاه خداوند آن دو را در آن درجه قرار مي ‏دهد.

۵ – در دارالسلام به نقل از کافي از امير المؤمنين ‏عليه السلام روايتي نقل شده است که در آن آمده: … دو رفيق مؤمني که در زندگيشان در راه اطاعت خداوند تبارک و تعالي با هم دوستي کرده و به خاطر آن از خود گذشتگي ‏هايي داشته ‏اند يکي از آن‏ها پيش از ديگري مي ‏ميرد. پس خداوند متعال منزلگاه او را در بهشت به وي مي ‏نماياند. او براي دوستش شفاعت مي ‏کند و مي ‏گويد: دوست من، فلاني مرا به طاعت تو امر مي ‏کرد و در انجام آن ياري ‏ام مي ‏نمود و از معصيت تو مرا نهي مي ‏کرد. خدايا! او را بر آنچه از هدايت مي ‏پسندي پايدار گردان تا آنچه به من نماياندي به او نيز بنماياني. پس خداوند درخواستش را اجابت مي‏کند تا اين‏که در پيشگاه خداوند – عزّ و جلّ – يکديگر را ملاقات کنند، هريک به دوستش بگويد: خداوند تو را از دوستي ‏ات خيري عطا فرمايد که مرا به طاعت خدا امر مي‏ کردي و از معصيت او نهي مي ‏نمودي ….

اين روايات دلالت مي‏کند که شفاعت شافعان براي افراد صالح از مؤمنين به منظور افزايش ثواب واقع مي ‏شود، هم‏چنان‏که شفاعت براي معصيت‏کاران واقع مي ‏گردد، به علاوه قائلين به اختصاص شفاعت به درخواست اسقاط عذاب، لازم است که قائل شوند به اين‏که: در حقّ غاصبان نيز طلب ثواب بايد باشد، توضيح اين‏که: هرکس قائل است که نجات معصيت‏کاران از آتش جهنم به شفاعت شافعان حاصل مي ‏شود، همچنين قائل است که به سبب آن شفاعت داخل بهشت مي ‏گردند، که اگر شفاعت فقط طلب برداشتن عقوبت بود مي ‏بايست گفته شود: هرکس برايش شفاعت گردد نه داخل بهشت مي‏ گردد و نه جهنم، چون زمينه بهشت رفتن برايش نيست و شفاعت مانع از افتادنش به جهنم است.

ممکن است مناقشه بشود به اين‏که: سبب داخل شدن به بهشت، ايمان است و وقتي عقاب بر اثر شفاعت برداشته شد ديگر مقتضي تحقق مي‏ يابد، پس شفاعت براي طلب ثواب نيست.
به اين مناقشه به دو وجه مي‏توان پاسخ داد:

وجه اوّل: اين‏که بعضي از روايات صراحت دارد که داخل شدن به بهشت نيز با شفاعت است، چنان‏که در امالي و بحار از رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده که فرمود: هر آن زن که شبانه‏ روز پنج نماز بخواند، و ماه رمضان روزه بگيرد، و حجّ بيت اللَّه الحرام را بجاي آورد، و زکات مالش را بپردازد، و شوهرش را اطاعت کند، و بعد از من از علي پيروي نمايد، به شفاعت دخترم فاطمه ‏عليها السلام داخل بهشت مي ‏شود. [۳۲]

و در بحار در حديث شفاعت فاطمه ‏عليها السلام و دوستانش آمده؛ پس خداوند مي ‏گويد: اي دوستان من! بازگرديد و بنگريد هرکه به محبّت فاطمه ‏عليها السلام شما را دوست داشته، و هر آن‏که شما را به خاطر محبّت فاطمه ‏عليها السلام غذا داده، و هرکه به محبّت فاطمه‏ عليها السلام شما را پوشانيده، و هرکه در راه محبّت فاطمه ‏عليها السلام جرعه ‏اي نوشانيده، هرکس به راه محبّت فاطمه غيبتي از شما رد کرده، دستش را بگيريد و او را داخل بهشت نماييد … . [۳۳]

و در حديث ديگري از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام است که فرمود: مؤمن براي همسايه‏اش شفاعت مي ‏کند در حالي که هيچ حسنه ندارد. عرضه مي ‏دارد: پروردگارا! همسايه من آزارها را از من دفع مي ‏کرد. پس در حقّ او شفاعت داده مي ‏شود، خداي تبارک و تعالي فرمايد: من پروردگار توام و در پاداش دادن به او شايسته‏ تر من هستم. پس او را داخل بهشت گردانَد و حال آن‏که براي او حسنه‏ اي نيست، و کم‏ترين مؤمنين از حيث شفاعت، براي سي تن شفاعت مي ‏کند، در اين هنگام اهل آتش مي‏گويند: «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ»؛ [۳۴] (پس براي ما شفاعت کنندگان و يا دوستان صميمي نيست.) [۳۵]

و در بحار و البرهان از رسول اکرم ‏صلي الله عليه و آله نقل شده است که فرمود: چون مردم روز قيامت محشور شوند، آواز دهنده ‏اي مرا ندا کند: اي رسول خدا صلي الله عليه و آله! خداوند – جلّ اسمه – براي تو جزا دادن به دوستانت و دوستان اهل بيتت که در راه تو به آن‏ها دوستي ورزيده و به خاطر تو به طرفداري از آن‏ها با دشمنانشان دشمني کرده ‏اند، پاداش دادن به اين‏ها را به دست تو قرار داده، پس تو به آنچه مي ‏خواهي به ايشان پاداش ده. آن‏گاه مي ‏گويم: پروردگارا! بهشت. سپس هرکجاي بهشت که بخواهم آن‏ها را جاي دهم، و آن مقام محمودي است که به آن وعده شده‏ام. [۳۶]

وجه دوم: درست است که اخبار دلالت دارد که ايمان سبب داخل شدن به بهشت مي ‏شود، و ثواب بر ايمان مترتّب است، ولي نه اين‏که بي ‏واسطه و سبب باشد. پس شايد مقصود از اين اخبار آن است که هرکس مؤمن نباشد داخل بهشت نمي ‏شود، امّا اين‏که احتياج به شفاعت ندارد، دليلي بر اثباتش نيست.

نتيجه اين‏که: هر دو قسم شفاعت محقّق و ثابت است، و اشکال رفع گرديد.

اما کساني که شفاعت را در طلب فزوني ثواب براي اهل طاعت منحصر دانسته‏اند به ظواهر بعضي‏از آيات استدلال کرده ‏اند، از جمله: «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ»؛ [۳۷] (براي ستمگران هيچ دوستي نيست و شفاعت کننده ‏اي که اطاعت شود هم ندارند.)

و معصيت‏کار ستمگر است: «وَ ما لِلظَّالِمِنَ مِنْ أَنْصارٍ»؛ [۳۸] (براي ستمگران ياراني نيست.) «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ»؛ [۳۹] (پس شفاعت شافعان سودي به حال آنان ندارد.)
و جواب از همه اين‏ها اين‏که: منظور از ظالمين و ستمگران در اين آيات و امثال اين‏ها کفار و ناصبيان و کساني که امامان برحقّ را از مقاماتي که خداوند متعال براي آنان قرار داده پايين ‏تر دانسته و ديگران را بر ايشان مقدم داشته ‏اند، و کساني که در حال جهل به امام زمانشان مي‏ ميرند و نظاير اين‏ها مي ‏باشد، که سرانجام امرشان به عدم ايمان منتهي مي ‏شود. و دليل بر اين معني اخبار بسيار بلکه متواتري است که رسیده است. و مقتضاي جمع بين ادلّه نيز همين است.

و امّا آنان که شفاعت را در خصوص درخواست اسقاط عقوبت از مستحقّين آن مي‏ دانند به دو امر استدلال و استناد کرده ‏اند:

اوّل؛ گفته‏اند: اگر شفاعت فقط در فزوني ثواب باشد ابطال مي ‏کند. و مي‏ توان از اين استدلال جواب داد به اين‏که: ما قبول نداريم که تلازمي در مقدّم و تالي ياد شده باشد. چون شفاعت را چنين معني کرديم که شخص از کسي که مافوق او است خير و نيکي را براي پايين ‏تر از خودش درخواست کند. حال آن‏که در اين‏جا شفاعت، مطلق طلب فزوني معني شده، و اين مغالطه واضحي است.

حاصل اين‏که: مطلب ما نظير عنوان طلب است که افراد و اقسام مختلفي دارد، يکي امر و فرمان، و يکي سؤال، و يکي استدعا، که اگر طلب از مافوق به پايين ‏تر باشد آن را امر مي ‏نامند، و اگر پايين ‏تر از مافوق چيزي طلب کند آن را سؤال خوانند، و اگر از مساوي چيزي طلب کرده آن را استدعا گويند. مطلب ما هم همين ‏طور است، اگر طلب منفعت و ثواب از شخصي براي پايين‏ تر از خودش باشد شفاعت است – مانند شفاعت پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله که فزوني ثواب‏ها و بالا رفتن درجات را براي امّت خود بخواهد – و هرگاه اين طلب از پايين ‏تر و براي شخص بالاتر شد دعا مي ‏شود مثل صلوات و درود فرستادن امّت بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و دعاهاي آنان براي آن حضرت.
دوم: استدلال دوم ا ينها احاديثي است که بر اختصاص شفاعت به گنهکاران دلالت دارد از جمله: پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله فرمود: شفاعت من براي اهل کبائر از امّتم ذخيره است. و نيز آن حضرت ‏عليه السلام فرمود: شفاعت من براي کساني از امّتم مي‏ باشد که گناهان کبيره مرتکب شده‏اند و امّا نيکوکاران پس بر آن‏ها باکي نيست. و همچنين از آن حضرت آمده: و امّا شفاعت من در صاحبان کبائر (گناهان بزرگ) – به استثناي شرک و ظلم – مي‏ باشد.

جواب از اين استدلال اين‏که: منظور از اين روايات بيان مصداق بارزتر و قسمت کامل ‏تر شفاعت است نه منحصر کردن شفاعت در يکي از دو قسم،

”’چند فايده درباره شفاعت”’

فايده اوّل: شفاعتي که شامل کفار نمي ‏شود در رهايي آن‏ها از آتش است، امّا در جهت تخفيف عذاب ظاهراً از بعضي روايات بر مي ‏آيد که شامل حالشان مي ‏شود. در بحار از حنّان است که امام باقر عليه السلام فرمود: از آن‏ها (کافران) چيزي نخواهيد که بر ما تکليف مي ‏آوريد که روز قيامت حوائجشان را برآوريم. [۴۰]

نيز به سند ديگري از آن حضرت است که فرمود: از آن‏ها حوائجي نخواهيد [به آن‏ها در کاري مراجعه نکنيد] که روز قيامت وسيله آن‏ها به رسول خدا صلي الله عليه و آله مي ‏شويد. [۴۱]

اين مطلب شواهد متعددي هم در اخبار دارد مانند آنچه در اين باره وارد شده که محبّت ائمه اطهار عليهم السلام براي هر کسي حتّي کفّار سودمند است. اگر بگوييد: اين سخن منافات دارد با آنچه بعضي از آيات مي ‏گويد، مانند: «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ العَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»؛ [۴۲] (نه عذاب از آن‏ها تخفيف مي ‏شود و نه مهلت به آن‏ها داده مي ‏شود.)

به يکي از دو وجه مي ‏توان بين اين دو معني را جمع کرد:

يک: اين‏که منظور از تخفيفي که بر آن‏ها ممنوع است تخفيف زماني است که قسمتي از اوقات عذاب از آن‏ها برداشته شود، به دليل فرموده خداوند در سوره مؤمن: «وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ العَذابِ»؛ [۴۳] (و کافران به خازنان جهنّم گويند از خداوند بخواهيد که روزي، عذاب را بر ما تخفيف دهد.) و اين منافات ندارد که عذاب بعضي از آن‏ها از لحاظ چگونگي سبک گردد.

دو: اين‏که عدم تخفيف عذاب را درباره کسي بدانيم که شفاعت کننده ‏اي در اين جهت نداشته باشد. واللَّه العالم.

فايده دوم: فرمايش رسول اکرم ‏صلي الله عليه و آله که: پنج چيز به من داده شد که به احدي از پيغمبران پيش از من داده نشده …،

به ظاهر دلالت مي ‏کند که شفاعت از ويژگي‏هاي آن حضرت است، و اين منافات دارد با آن رواياتي که دلالت مي ‏کند شافعان بسياري روز قيامت هستند، و مي‏ توان بين اين دو قسم روايات را به چند وجه جمع کرد:

اوّل: اين‏که منظور از اعطاء شفاعت به آن حضرت – به طور خصوص – وعده و اجازه شفاعت در دنيا باشد، که به پيغمبران و شافعان ديگر اين وعده و اجازه داده نشده. شاهد بر اين وجه در تفسير قمي در باره آيه شريفه: «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»؛ [۴۴] (و شفاعت سود نمي ‏بخشد مگر براي کسي که خداوند به او اجازه داده باشد.) فرموده: هيچ يک از انبيا و رسولان الهي روز قيامت شفاعت نمي ‏کنند تا اين‏که خداوند اجازه دهد، مگر رسول خدا صلي الله عليه و آله که خداوند پيش از روز قيامت به او اجازه شفاعت داده، و شفاعت براي اوست و براي امامان از اولاد او، سپس بعد از آن براي پيامبران ‏عليهم السلام.

دوم: اين‏که منظور شفاعت عام و فراگير باشد که هيچ يک از اولين و آخرين نيست مگر اين‏که به شفاعت محمد صلي الله عليه و آله احتياج دارد و ديگران براي قوم و عشيره يا طايفه مخصوصي شفاعت مي ‏کنند، پس شفاعت رسول اکرم ‏صلي الله عليه و آله اعم و اتمّ شفاعت‏هاست چون همه خلايق به آن نياز دارند، و آن حضرت به کسي جز خالق متعال نياز ندارد.

سوم: اين‏که شفاعت جايز نيست مگر پس از آن‏که خداوند اذن و اجازه دهد. خداوند فرموده: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ [۴۵] (چه کسي نزد او شفاعت مي ‏کند مگر به اجازه او.)

و نيز فرموده: «ما مِنْ شَفِيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»؛ [۴۶] (هيچ شفاعت کننده‏ اي نيست مگر پس از اجازه او.)

و فرموده: «إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ»؛ [۴۷] (مگر آن را که پروردگار رحمان اجازه داده باشد.)

و فرموده: «إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشآءُ وَ يَرْضي»؛ [۴۸] (مگر پس از آن‏که به هر کس که بخواهد، خداوند اذن فرمايد و رضا دهد.)

و فرموده: «لا يَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ»؛ [۴۹] (در گفتن، از او (خداوند) پيشي نمي‏ گيرند.)

بنابراين ممکن است اجازه خداوند متعال براي پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله باشد – چنان‏که در خبر عيص که پيش‏تر گذشت و اخبار ديگري اين معني وارد است – و شفاعت ساير شافعان به اجازه آن حضرت انجام گردد. پس تمام شفاعت‏ها به شفاعت آن حضرت برمي‏ گردد و از شاخه ‏هاي اين شفاعت کلّي و بزرگ‏ترين شفاعت مي‏ باشد. و غرض از سوق دادن خلايق در وهله اوّل به پيغمبران ديگر اظهار شأن و عظمت خاتم الانبيا صلي الله عليه و آله براي تمام اهل محشر در روز قيامت است.

فايده سوم: حديثي از طريق عامّه از رسول اکرم ‏صلي الله عليه و آله گذشت که در بيان مناصب امامان آمده: … و مهدي شفاعت کننده آن‏هاست روز قيامت، آن‏گاه که خداوند اجازه نمي ‏دهد مگر به کسي که بخواهد و رضا دهد.

سرّ اختصاص دادن شفاعت به مولاي ما حضرت حجّت – عجّل اللَّه فرجه الشريف – آن است که کسي از شافعان در حقّ منکر صاحب الامر عليه السلام شفاعت نمي ‏کند هرچند به کساني که پيش از آن حضرت بوده ‏اند [پيغمبر و امامان‏ عليهم السلام] اعتقاد و اقرار داشته باشد، پس در حقيقت شفاعت مربوط به اعتقاد به امام عصر – عجّل اللَّه فرجه الشريف – مي‏ شود.

دعا کردن براي تعجيل فرج مولي صاحب الزمان مايه رستگاري به شفاعت آن حضرت است

بيان اين مطلب: براي رستگاري به شفاعت شافعان روز قيامت لازم است رابطه‏ اي ميان شفاعت کننده و شفاعت شونده در دنيا بوده باشد، مثل اين‏که خدمت يا کمک يا برآوردن حاجت يا دعا کردن يا اظهار محبّت خالصانه يا دفع اذيّت نسبت به وي انجام گردد، روايات بسياري بر اين امر دلالت مي‏کند، از جمله:

در بحار، از تفسير امام حسن عسکري ‏عليه السلام، از امير المؤمنين ‏عليه السلام آمده که فرمود: خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و از جمله مهرباني‏ هايي که در حقّ آن‏ها دارد اين‏که صد رحمت خلق کرده و يک رحمت را در ميان تمامي خلايق قرار داده که به سبب آن مردم بر يکديگر رحم آرند و به آن، مادر فرزندش را رحم کند و مادرهاي حيوانات بر فرزندانشان مهر ورزند، پس چون روز قيامت شود اين رحمت را به نود و نه رحمت ديگر بيفزايد و به آن، امّت محمد صلي الله عليه و آله را رحم کند و به آن‏ها در حقّ هر کس که بخواهند – از اهل آيين اسلام – شفاعت دهد، تا جايي که يک نفر نزد مؤمن شيعه مي‏آيد و مي‏ گويد: براي من شفاعت کن. مي ‏گويد: چه حقّي بر من داري؟ جواب مي‏دهد: يک روز به تو آب نوشاندم. پس يادش مي‏ آيد و درباره ‏اش شفاعت مي ‏کند. و يکي ديگر مي ‏آيد مي ‏گويد: در يک روز گرم ساعتي از سايه ديوار من استفاده کردي. پس برايش شفاعت مي‏ نمايد، و پيوسته شفاعت مي ‏کند تا اين‏که درباره همسايگان و دوستان و آشنايانش شفاعت مي‏ نمايد. مؤمن از آنچه شما گمان مي‏ کنيد نزد خدا گرامي‏ تر است. [۵۰]

و نيز از حضرت ابي عبد اللَّه صادق‏ عليه السلام آمده که فرمود: به درستي که مؤمن از شما روز قيامت، مردي را که در دنيا با او آشنا بوده از کنارش مي ‏گذرانند؛ در حالي که امر شده که به آتشش ببرند، فرشته او را مي ‏برد، او به اين مؤمن مي‏گويد: به فريادم برس که در دنيا به تو نيکي مي‏ کردم و در حوائجي که به من رجوع مي‏ کردي ياريت مي‏ نمودم، آيا امروز پاداشي براي من داري؟ پس مؤمن به فرشته گماشته او مي‏ گويد: او را رها کن. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: پس خداوند سخن مؤمن را مي ‏شنود، به آن فرشته امر مي ‏کند که فرمان مؤمن را بپذيرد، و آن شخص را آزاد مي‏ سازد. [۵۱]

وقتي وضع مؤمن با کسي که رابطه جزئي با او دارد چنين باشد، بدون ترديد مولاي ما حضرت صاحب الزمان – عجّل اللَّه فرجه الشريف – شفاعت مي‏کند در حقّ کسي که پيوسته براي آن حضرت دعا نمايد، و او را روز قيامت در عذاب رها نمي ‏سازد، زيرا که دعا از روابط مهم و ريسمان‏هاي محکم است که نشانه محبّت و مايه مسرّت و از اقسام ياري و انواع خدمت آن حضرت است. [۵۲]
خداوند توفيق دعا براي تعجيل فرج آن حضرت و رستگاري به شفاعتش را به ما عنايت فرمايد.

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)

——————————————————————-

[۱] سوره بقره، آيه ۲۵۵.
[۲] سوره مريم، آيه ۸۷.
[۳] سوره طه، آيه ۱۰۹.
[۴] سوره انبياء، آيه ۲۸.
[۵] سوره سبأ، آيه ۲۳.
[۶] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۷] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۸] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۹] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۱۰] بحار الانوار ۳۷:۸.
[۱۱] محاسن: ۱۸۳.
[۱۲] خصال ۱۸۳:۱.
[۱۳] سوره شعرا، آيه ۱۰۰.
[۱۴] بحار الانوار ۴۲:۸.
[۱۵] سوره بقره، آيه ۲۵۵.
[۱۶] بحار الانوار ۴۳:۸.
[۱۷] سوره نبأ، آيه ۳۸.
[۱۸] بحار الانوار ۴۱:۸.
[۱۹] بحار الانوار ۳۶:۸.
[۲۰] بحار الانوار ۵۹:۸.
[۲۱] بحار الانوار ۵۹:۸.
[۲۲] بحار الانوار ۲۷:۱۰۱.
[۲۳] سوره انبياء، آيه ۲۸.
[۲۴] البرهان ۵۷:۳.
[۲۵] بحار الانوار ۴۱:۸.
[۲۶] بحار الانوار ۴۲:۸.
[۲۷] سوره مريم، آيه ۸۷.
[۲۸] سوره مريم، آيه ۸۷.
[۲۹] سوره دخان، آيه ۵۶.
[۳۰] بحار الانوار ۴۲:۸.
[۳۱] بحار الانوار ۴۷:۸.
[۳۲] بحار الانوار ۵۹:۸.
[۳۳] بحار الانوار ۵۲:۸.
[۳۴] سوره شعرا، آيه ۱۰۰.
[۳۵] بحار الانوار ۵۶:۸.
[۳۶] بار الانوار ۳۹:۸.
[۳۷] سوره غافر، آيه ۱۸.
[۳۸] سوره بقره، آيه ۲۷۰.
[۳۹] سوره مدّثّر، آيه ۴۸.
[۴۰] بحار الانوار ۵۵:۸.
[۴۱] بحار الانوار ۵۵:۸.
[۴۲] سوره بقره، آيه ۱۶۲.
[۴۳] سوره مؤمن، آيه ۴۹.
[۴۴] سوره سبأ، آيه ۲۳.
[۴۵] سوره بقره، آيه ۲۵۵.
[۴۶] سوره يونس، آيه ۳.
[۴۷] سوره نبأ، آيه ۳۸.
[۴۸] سوره نجم، آيه ۲۶.
[۴۹] سوره انبياء، آيه ۲۷.
[۵۰] بحار الانوار ۴۴:۸.
[۵۱] بحار الانوار ۴۱:۸.
[۵۲] در تفسير آيه شريفه: «وَ عَلَي الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِيماهُمْ»، آمده که مراد از رجال، امامان‏ عليهم السلام مي ‏باشند، و آنان ياران خود را مي ‏شناسند و برايشان شفاعت مي ‏کنند. و دعا از اقسام ياري کردن امام است. از اين دو مقدمه به اين نتيجه مي‏رسيم که دعا کننده، ناصر امام است و امام براي ناصر خود شفاعت مي ‏کند، پس براي دعا کننده نيز شفاعت خواهد نمود. ان شاء اللَّه تعالي. (مؤلف)