شناختن علامت‏ هاي ظهور آن حضرت‏ عليه السلام به ويژه علايم حتمي که امامان برحق‏ عليهم السلام آن‏ها را خبر داده‏اند، [از وظايف مهمّ شيعيان است] و دليل بر اين، عقل است و نقل؛

دليل عقل:
شناخت شخص آن حضرت‏ عليه السلام واجب است و شناخت علايم حتمي که مقارن با ظهور آن جناب يا نزديک به آن است، مقدّمه شناخت او مي ‏باشد.
اگر بگوييد: مي‏ توان از راه ديگري جز آن علامت‏ها، نيز حضرتش را شناخت بنابراين راه معرفت منحصر به همين طريق نيست. خواهيم گفت: در روايات، امر به روي آوردن به سوي آن جناب هنگام ظهورش وارد گرديده، چنان‏که در روايت نعماني به سند خود، از امام باقر عليه السلام پس از ياد نمودن از ندا و فرو رفتن زمين در بيداء آمده، پس به سوي او رويد هرچند که روي دست و پا باشد، به خدا سوگند! گويي او را مي ‏بينم بين رکن و مقام از مردم بيعت مي‏گيرد…. [۱]
و ترديدي نيست که روي آوردن به سوي آن حضرت هنگام ظهورش از شهرها، جز بعد از علم به ظهور امکان ‏پذير نمي‏ باشد و اين علم به سبب آشکار شدن علامت‏هاي حتمي ‏اي که وعده شده‏ اند، حاصل مي‏ گردد. و امّا شناختن آن جناب به وسيله معجزاتي که از حضرتش صادر مي ‏شود، براي بينندگان و حاضران در خدمتش انجام مي ‏يابد، چنان‏که پوشيده نيست.
دليل نقل:
فرموده امام صادق‏ عليه السلام است، در خبر عمر بن ابان که در حديث صحيحي در کافي روايت آمده که فرمود: علامت را بشناس، پس هرگاه آن را شناختي، پيش افتادن يا تأخير کردن اين امر تو را ضرر نرساند…. [۲] اضافه بر اين‏که ائمه طاهرين ‏عليهم السلام علامت ‏هايي را که خداي تعالي براي ظهور حضرت قائم‏ عليه السلام قرار داده، بيان فرموده ‏اند، تا راستگو از دروغگو معلوم گردد و در قسمتي از روايات، وقوع بعضي از رويدادهاي فتنه‏ انگيز را خبر داده ‏اند، که گمراهان به سبب آن‏ها به فتنه مي‏ افتند، ولي آنان که احاديث امامان را روايت کرده ‏اند و کساني که از پيش وقايعي که امامان ‏عليهم السلام خبر داده‏اند، شنيده و دانسته باشند، به فتنه نمي‏ افتند و گمراه نمي ‏شوند، زيرا که آن‏ها به سبب شناختن علايم بر اساس روايات رسيده از امامانشان ‏عليهم السلام راستگو را از دروغگو تشخيص مي‏ دهند، نمي‏ بينيد بسياري از کساني که از دين روي تافتند و مرتدّ شدند و دنبال گمراه کنندگان ملحد افتادند، چه در زمان ما و چه پيش از اين زمان، مرتدّ شدن و گمراهيشان به سبب ندانستن علايم ظهور صاحب الامر عليه السلام و ويژگي‏ هاي آن جناب بوده است؟! لذا گمراه شدند و ديگران را گمراه کردند. اگر آن‏ها به طلب علم و تحصيل معرفت روي مي‏ آوردند و در پي شناختن آنچه از صفات و علايم و دلايل و نشانه‏هاي ظهور صاحب الامر عليه السلام بر آنان واجب است، برمي ‏آمدند، از نجات يافتگان مي‏ شدند و از دين دست برنمي‏ داشتند. از خداوند – عزّ و جلّ – خواستاريم که به ما علم و عمل روزي کند و از خطا و لغزش ما را حفظ فرمايد، که اوست شنواي اجابت کننده.
و نيز بر اين مطلب دلالت مي ‏کند اين‏که اطاعت دستورات آن حضرت‏ عليه السلام بر ما واجب است، به دليل فرموده خداي تعالي: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ [۳] اطاعت کنيد خداوند را و اطاعت کنيد فرستاده خداوند را و واليان امر را. بنابراين بر مؤمن واجب است علايم ظهور آن حضرت را بشناسد، تا هرگاه ظاهر شد او را اطاعت کند و حق را از باطل تشخيص دهد. ما در اين‏جا قسمتي از آنچه شيخ اجل محمد بن ابراهيم نعماني در کتاب الغيبة [۴] روايت کرده مي‏ آوريم:
۱ – به سند خود از عمر بن حنظله از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام آورده که فرمود: قائم ‏عليه السلام را پنج علامت هست: سفياني و يماني و صيحه آسماني و کشته شدن نفس زکيّه و فرو رفتني در بيداء.
۲ – در خبر ديگري از آن حضرت ‏عليه السلام آمده که فرمود: در آن سال که صيحه آسماني واقع مي‏ شود، پيش از آن آيتي (نشانه‏اي) در ماه رجب هست، گفتم: آن چيست؟ فرمود: صورتي در ماه بر مي‏ آيد و دستي آشکار مي‏ گردد.
۳ – و از عبد اللَّه بن سنان از حضرت امام صادق ‏عليه السلام است که فرمود: ندا [صداي آسماني] از نشانه‏ هاي حتمي است و سفياني از نشانه‏هاي حتمي است و يماني از علايم حتمي است و کشته شدن نفس زکيّه از علايم حتمي است و کفِ دستي که از آسمان بيرون مي ‏آيد، از علايم حتمي است. فرمود: و امر ترسناکي که در ماه رمضان پيش مي‏ آيد، شخص خوابيده را بيدار مي ‏کند و بيدار را مي‏ ترساند و دوشيزه را از پرده حجاب بيرون مي‏ اندازد.
۴ – و از بزنظي، از حضرت رضا عليه السلام است که فرمود: پيش از اين امر سفياني است و يماني و مرواني و شعيب بن صالح و کف دستي که گويد: اين و اين.
۵ – و از ابوبصير، از حضرت ابوجعفر محمد بن علي باقر عليه السلام است که فرمود: هرگاه آتشي از سوي مشرق همچون هُردي عظيم [بسيار زرد] مشاهده کرديد، که سه يا هفت روز برمي ‏آيد منتظر فرج قائم آل محمد عليهم السلام باشيد ان شاء اللَّه که خداوند توانا و حکيم است. سپس فرمود: صيحه جز در ماه رمضان نخواهد بود، زيرا که ماه رمضان ماه خداوند است و اين فرياد جبرئيل به اين خلق است. آن‏گاه فرمود: ندا کننده‏اي از آسمان به نام حضرت قائم ‏عليه السلام بانگ مي ‏زند، پس هر که در مشرق است و هر که در مغرب، آن را خواهد شنيد، هيچ خوابيده ‏اي نخواهد ماند، جز اين‏که بيدار شود و هيچ ايستاده‏ اي، مگر اين‏که بنشيند و هيچ نشسته ‏اي، مگر اين‏که بپا خواهد ايستاد بر اثر ترس از آن صدا، پس خداي رحمت کند کسي را که از آن صدا عبرت گيرد و آن را اجابت نمايد، که آن صدا، صداي جبرئيل روح الامين است. و فرمود: صدا در ماه رمضان، شب جمعه شب بيست و سوم خواهد بود، درباره آن ترديد مکنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و در آخر روز صداي ابليس لعين است که بانگ بر مي ‏آورد: توجّه کنيد که فلاني مظلوم کشته شد، تا مردم را به شکّ اندازد و آن‏ها را فريب دهد. در آن روز، چه بسيار افراد به شک و حيرت خواهند افتاد که در آتش سقوط کنند، پس هرگاه صدا را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد مکنيد که آن صداي جبرئيل است و نشانه‏اش آن است که او به نام حضرت قائم‏ عليه السلام و نام پدرش ندا مي‏کند، تا آن‏جا که دوشيزه پس پرده هم آن را مي‏ شنود و پدر و برادرش را تشويق مي ‏نمايد که خروج کنند. و فرمود: ناچار بايد که اين دو صدا پيش از خروج حضرت قائم ‏عليه السلام انجام گردد: صدايي از آسمان که صداي جبرئيل است به نام صاحب اين امر و نام پدرش، و صداي دوم که از زمين است صداي ابليس لعين مي ‏باشد، به نام فلاني ندا مي‏ کند که مظلوم کشته شد، منظورش از اين کار فتنه ‏گري است. پس از صداي اوّل پيروي کنيد و مبادا به صداي بعدي فريفته شويد.
۶ – و از چند تن از اصحاب ما روايت آمده از امام صادق‏ عليه السلام که گفتند: به آن حضرت ‏عليه السلام عرضه داشتيم: آيا سفياني از حتميات است؟ فرمود: آري. و کشته شدن نفس زکيّه از امور حتمي است و قائم‏ عليه السلام از امور حتمي است و فرو رفتگي در بيداء از امور حتمي است و کفِ دستي که از آسمان بيرون مي‏ آيد، از امور حتمي است و ندا [همين‏طور]. عرضه داشتم: ندا چيست؟ فرمود: آواز دهنده‏اي بانگ مي‏ زند به نام قائم و نام پدرش‏ عليهما السلام.
۷ – و از ابن ابي يعفور آمده که گفت: حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود: به دست داشته باش! هلاکت فلاني و خروج سفياني و کشته شدن نَفْس زکيّه و لشکري که در زمين فرو مي‏رود و صدا. گفتم: صدا چيست، همان ندا است؟ فرمود: آري. و به وسيله آن صاحب اين امر شناخته مي‏ شود.
۸ – و از زراره است که گفت: به حضرت امام صادق ‏عليه السلام عرضه داشتم: آيا ندا حق است؟ فرمود: آري به خدا سوگند! تا آن‏جا که هر قومي به زبان خود آن را خواهند شنيد.
۹ – و از عبد اللَّه بن سنان است که گفت: در خدمت حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام بودم که شنيدم شخصي از همدان مي ‏گفت: اين عامّه ما را سرزنش مي‏کنند و به ما مي ‏گويند: شما مي‏پنداريد که آواز دهنده ‏اي از آسمان به نام صاحب اين امر بانگ خواهد زد. آن حضرت تکيه داده بود، خشمگين شد و راست نشست، سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نکنيد و از پدرم نقل کنيد که هيچ اشکالي براي شما نخواهد داشت، من شهادت مي‏دهم که از پدرم‏ عليه السلام شنيدم مي ‏فرمود: و اللَّه اين مطلب در کتاب خدا کاملاً روشن است که مي ‏فرمايد: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمآءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»؛ [۵] اگر بخواهيم از آسمان آيتي فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند، در حالي که به آن خاضع باشند. پس آن روز احدي در زمين باقي نمي‏ ماند، مگر اين‏که در مقابل آن نشانه سر فرود آورد و بر آن گردن نهد و همه اهل زمين وقتي بشنوند صدايي از آسمان بلند است که: آگاه باشيد! که حقّ با علي بن ابي طالب و شيعيان اوست، ايمان مي‏ آورند. و چون فرداي آن روز شود، ابليس بر هوا رود، تا جايي که از چشم زمينيان مخفي گردد، آن‏گاه بانگ برآورد که: توجّه کنيد حق با عثمان بن عفان و شيعيان اوست، زيرا که او مظلوم کشته شد، خونش را مطالبه کنيد. حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حقّ استوار مي‏ سازد، که همان نداي اوّل است. ولي آن‏ها که در دلشان مرض هست – که مرض به خدا قسم! دشمنيِ ماست – در شک مي‏ افتند، در آن هنگام از ما دوري جويند و ما را اهانت مي ‏کنند و مي ‏گويند: منادي اول سحري بود از سحرهاي اين خاندان. سپس حضرت ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام اين آيه را تلاوت کرد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛ [۶] و چون آيه‏اي را ببينند روي برتافته و مي‏ گويند سحرهاي پي در پي است.
۱۰ – و از محمد بن الصامت است که گفت: به امام صادق ‏عليه السلام عرضه داشتم: آيا علامتي پيش از اين امر نيست؟ فرمود: چرا. عرض کردم: آن چيست؟ فرمود: به هلاکت رسيدن عبّاسي و خروج سفياني و کشته شدن نفس زکيّه و فرو رفتگي در بيداء و صدايي از آسمان، گفتم: فدايت شوم! مي ‏ترسم که اين امر طول بکشد. فرمود: نه. البته آن بسان دانه ‏هاي منظم تسبيح پي در پي خواهد شد.
۱۱ – و از حمران بن اعين از امام صادق‏ عليه السلام است که فرمود: از امور حتمي که ناگزير پيش از قيام حضرت قائم‏ عليه السلام بايد واقع شود: خروج سفياني است و فرو رفتگي در بيداء و کشته شدن نفس زکيّه و ندا کننده‏ اي از آسمان.
۱۲ – و از زراره بن اعين است که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام مي‏ فرمود: آواز دهنده ‏اي از آسمان بانگ خواهد زد: فقط فلاني امير است، و منادي ديگر ندا مي ‏کند: البته که علي و شيعيان او پيروزند. به آن حضرت عرض کردم: پس از اين ندا ديگر چه کسي با حضرت مهدي ‏عليه السلام خواهد جنگيد؟ امام صادق‏ عليه السلام فرمود: شيطان بانگ خواهد زد: فلاني و شيعيانش پيروزند، يعني مردي از بني ‏اميه. گفتم: پس چه کسي راستگو را از دروغگو مي‏ شناسد؟ فرمود: آنان که پيش‏تر احاديث ما را روايت مي‏ کرده‏اند و مي ‏گفتند: پيش از اين امر چنين چيزي خواهد بود، او را خواهند شناخت و مي ‏دانند که آنان خود برحقّ و راستگويند.
۱۳ – و در حديث ديگري از زراره آمده که گفت: به حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام عرض کردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد، تعجّب دارم و درشگفتم از حضرت قائم ‏عليه السلام که چگونه با او مي ‏جنگند با آن عجايبي که مي ‏بينند، از قبيل فرو رفتن [سپاهيان سفياني] در بيداء و ندايي که از آسمان خواهد بود؟! فرمود: همانا شيطان آن‏ها را وا نمي‏ گذارد تا اين‏که او نيز ندا کند، همچنان که روز عقبه بر رسول خدا صلي الله عليه و آله ندا سر داد.
۱۴ – از هشام بن سالم روايت آمده که گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام مي ‏فرمود: آن‏ها دو صيحه مي ‏باشند: يکي در اوّل شب و صيحه ديگر در آخر شب دوم. راوي گويد: عرض کردم: آن چگونه است؟ فرمود: يکي از آسمان است و يکي از ابليس؛ گفتم: چگونه اين از آن تشخيص داده مي ‏شوند؟ فرمود: هرکس خبر آن را پيش از آن‏که واقع شود شنيده باشد، آن را مي ‏شناسد.
۱۵ – و از عبد الرحمن بن مسلمه است که گفت: به حضرت امام صادق ‏عليه السلام عرضه داشتم: مردم ما را سرزنش مي‏ کنند و مي‏ گويند: هرگاه آن دو واقع شوند، حق‏گو از دروغگو چگونه شناخته مي ‏گردند؟ فرمود: شما چه پاسخي به آن‏ها مي ‏دهيد؟ عرض کردم: چيزي در جواب آن‏ها نمي ‏گوييم. فرمود: به آنان بگوييد هر کس پيش از آن‏که اين امر واقع شود، به آن ايمان داشته باشد، هرگاه تحقق يافت، آن را تصديق خواهد کرد، خداوند – عزّ و جلّ – فرمايد: «أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَي الحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلّا أَنْ يُهْدي فَما لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ»؛ [۷] آيا کسي که به سوي حق هدايتگر است، سزاوارتر است پيروي گردد، يا کسي که خود راهياب نيست، مگر اين‏که راهنمايي شود، پس شما را چه شده و اين چگونه قضاوتي است که شما داريد.
۱۶ – و از عبد اللَّه بن سنان است که گفت: شنيدم حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام مي ‏فرمود: اين امر که گردن ‏هايتان را به سوي آن مي‏ کشيد، نخواهد شد تا آن‏که ندا کننده‏ اي از آسمان بانگ برزند: توجّه کنيد! فلاني صاحب امر است، پس براي چه جنگ مي‏ کنيد؟
۱۷ – و از محمد بن مسلم است، از حضرت باقر عليه السلام که فرمود: سفياني و قائم‏ عليه السلام در يک سال خواهند بود.
۱۸ – و از بدر بن الخليل اسدي آمده که گفت: در خدمت ابوجعفر محمد بن علي باقر عليه السلام بودم، پس آن جناب دو نشانه ‏اي که پيش از ظهور حضرت قائم‏ عليه السلام خواهد بود و از هنگام فرود آمدن آدم تا به زمين هيچ ‏گاه واقع نشده را بيان فرمود اين‏که: خورشيد در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن خواهند گرفت. شخصي عرضه داشت: يابن رسول اللَّه! نه، بلکه خورشيد در آخر و ماه در نيمه خواهند گرفت، حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: من مي‏ دانم تو چه مي‏ گويي، ولي اين دو نشانه از هنگام هبوط آدم پديد نيامده‏ اند.
۱۹ – و از وَرد – برادر کميت شاعر معروف – از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده که فرمود: به درستي که پيشاپيش اين امر پنج روز به آخر ماه مانده، ماه مي‏ گيرد و پانزده روز مانده، خورشيد کسوف مي‏ يابد و آن در ماه رمضان خواهد بود و در آن هنگام حساب از دست منجّمين بيرون مي‏ رود.
مي‏ گويم: از اين حديث ظاهر مي‏ شود که منظور از آخر ماه در حديث پيشين، آخر عرفي است نه حقيقي، پس بين اين دو حديث اختلافي نيست.
۲۰ – و از عبد الملک بن اعين روايت آمده، که گفت: در خدمت حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام بودم که حضرت قائم ‏عليه السلام ياد شد، من عرض کردم: اميدوارم به زودي اين امر واقع شود و سفياني نباشد؟ فرمود: خير، به خدا سوگند! آن از امور حتمي است که بايد واقع گردد.
۲۱ – و از حمران بن اعين است، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام در تفسير فرموده خداي تعالي: «ثُمَّ قَضي أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمّيً عِنْدَهُ»؛ [۸] پس اجَلي قرار داد و اجل معيّني نزد او ثبت است. فرمود: البته دو اجل هست؛ يک اجل حتمي و اجل ديگر موقوف، پس حمران عرضه داشت: حتمي چيست؟ فرمود: آن است که خداوند مشيتش به آن تعلّق گرفته باشد، حمران گفت: من اميدوارم اجل سفياني از گونه موقوف باشد. حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: خير، به خدا قسم! آن از گونه حتمي است.
۲۲ – و از فضيل بن يسار، از حضرت امام ابوجعفر باقر عليه السلام روايت آمده که فرمود: به درستي که از جمله امور کارهايي است موقوف و کارهايي است محتوم. و البته سفياني از امور محتوم مي ‏باشد، که ناگزير بايد واقع شود.
۲۳ – و از خلاّد صائغ، از ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام روايت آمده که فرمود: از سفياني گزيري نيست و او جز در ماه رجب خروج نخواهد کرد. مردي به آن حضرت عرضه داشت: هرگاه خروج کرد، چگونه باشيم؟ فرمود: هرگاه آن پيش‏ آمد شد، پس به سوي ما روي آوريد.
۲۴ – و از محمد بن مسلم، از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: سفياني سرخ رويي است زرد موي و چشم کبود، که هرگز خداوند را نپرستيده و نه مکه را ديده، نه مدينه را. مي ‏گويد: پروردگارا! خونم را از مردم مي ‏سنانم هرچند که به آتش روم، خونم را مي‏ ستانم هرچند که به آتش روم.
۲۵ – و از امام صادق ‏عليه ا لسلام است که فرمود: هرگاه قائم ‏عليه السلام بپاخيزد، در همه شهرهاي زمين کساني را گمارد. در هر اقليم يک نفر، به او مي‏ گويد: دستور العمل تو در کف دست تو است، پس هرگاه چيزي بر تو وارد شد که آن را نمي ‏فهمي و قضاوت درباره آن را نمي ‏داني، به کف دستت نگاه کن و به آنچه در آن است، عمل بنماي. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: و ارتشي را به قسطنطنيه مي‏ فرستد، که چون به خليج رسيدند، بر پاهاي خود چيزي مي ‏نويسند و بر روي آب راه مي‏ روند، هنگامي که روميان آنان را مي ‏بينند که بر روي آب راه مي‏ روند، گويند: اينان اصحاب او هستند که بر روي آب راه مي‏ روند، پس خود او چگونه است! آن وقت دربهاي شهر را بر آنان مي ‏گشايند، پس آنان داخل شهر شده و در آن هر قدر بخواهند حکومت مي‏کنند.[۹]
ارتش سفياني که زمين، آنان را در بيداء بين مکه و مدينه فرو خواهد برد، در حديث مفضّل وارد شده که تعداد آن‏ها به سيصد هزار تن مي‏رسد. و حديث آن طولاني است که در الانوار النعمانية و بحار الانوار [۱۰] آمده است. و در بعضي از روايات وارد شده که آن‏ها وقتي به سرزمين بيداء مي ‏رسند، جبرئيل‏ عليه السلام فرود مي‏ آيد و بانگ مي‏ زند: «يا بَيْدآءُ أَبِيدِي القَوْمَ»؛ اي بيداء! اين جمعيت را نابود کن.
و شيخ صدوق به سند خود، از عبد اللَّه بن عجلان روايت آورده که گفت: در محضر امام ابوعبد اللَّه صادق ‏عليه السلام از خروج حضرت قائم‏عليه السلام سخن به ميان آورديم، پس به آن جناب عرضه داشتم: چه راهي داريم که آن را بدانيم؟ فرمود: هر يک از شما صبح بيدار مي‏ شود، در حالي که زير سرش صفحه ‏اي باشد که بر آن نوشته شده: «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ»؛ اطاعت شناخته شده.[۱۱]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ ج ۲)
——————————————————————————————————————————-
[۱] الغيبة، ۱۴۰،۱۳۹.
[۲] اصول کافي، ۳۷۲:۱.
[۳] سوره نساء، آيه ۵۹.
[۴] الغيبة، نعماني؛ باب علامات الظهور، ۱۳۳ به بعد.
[۵] سوره شعراء، آيه ۴.
[۶] سوره قمر، آيه ۲.
[۷] سوره يونس، آيه ۳۵.
[۸] سوره انعام، آيه ۲.
[۹] الغيبة، نعماني:۱۷۲؛ باب ما جاء عند خروج القائم‏عليه السلام.
[۱۰] بحارالانوار، ۵۳ باب ۲۵.
[۱۱] کمال‏الدين، ۶۵۴:۲ باب ۵۷ ح ۲۲.