اكثر تمدّن‏هاى جهان به خاطر كاستی ‏ها در اداره‏ ى جامعه، افول كرده‏ اند. اين كاستی ‏ها نوعاً به خاطر عدم واجديّت ‏هاى لازم براى اداره ‏ى صحيح و متعادل جامعه يا كمبود معنويّات و عدم توجّه به مبدا فيّاض يا نقصان نيروهاى پروا پيشه و وارسته ‏اى كه هوس ‏ها و خواست ‏هاى شخصى را بر منافع عمومى ترجيح ندهند يا عدم امكانات اجتماعى و ناتوانی ‏هاى مالى يا عدم ايجاد عدالت اجتماعى و … بوده است.
تمدّنى كه مسلمانان نيز در دوره‏اى بر جهان حاكم كردند، به خاطر عدم واجديّت‏هاى لازم براى يك حكومت صالح، دوران اقتدار خود را پشت سر گذاشت و عزّت آنان به خوارى مبدّل شد.
تمدّن آينده‏ى جهان در پناه حكومت صاحب الزّمان ‏عليه السلام از چنان عدالتى برخوردار است كه تاريخ بشر در عمر ديرينه ‏ى خود شاهد آن نبوده است.
حكومت صالح جهانى تنها در پناه شمشير فراهم نمی ‏آيد؛ بلكه بايد خردمندانِ جهان پس از واخوردگى از تمامى ادعاهاى مدّعيان دروغين، به سوى حضرت حقّ روى كنند و از صميم جان ظهور منجىِ الاهى را بخواهند؛ بايد كه پرواپيشگانى خود ساخته فراهم آيند تا بارِ آن جامعه ‏ى صالح را به دوش كِشند و خود به ستمگرى دست نگشايند و گرفتار ظاهر فريبىِ نفاقْ پيشگان نيز نشوند؛ چنان كه پس از رحلت پيامبران الاهى، مردمان هواپرست – كه دين را وسيله ‏اى براى نيل به مطامع حيوانى خويش ديده بودند – با ظاهر فريبى، اوصياى انبيا را خانه نشين كردند و اكثر تلاش ‏هاى پيامبران را كم ثمر داشتند. تاريخ گزارش‏هاى فراوانى از اين گونه وقايع دارد.
تمدّن صالح و پايدارِ الاهى آن زمان بر پا می ‏شود كه مدّعيان اصلاح جهان با تجربه ‏ى ناموفّقِ تمامى راه و روش‏ هاى مختلف، عدم كارآيى ايده ‏هاى خويش را باور كنند و همگان بيابند كه اين مكاتب و راه و روش‏ها نمی ‏تواند سعادت مطلوب را براى بشر به ارمغان آورد. تا آن گاه كه حكومت حضرت مهدى ‏عليه السلام به اجازه پروردگار آشكار شود، مردم سراسر گيتى از صميم جان بر آن گردن نهند. حكومت دادگرانه ‏ى مهدى موعود عليه السلام از ويژگی ‏هايى چند برخوردار است:
۱- وارستگی ‏ها و صلاحيّت ‏هاى رهبرى:

الف – عصمت: در مكتب اهل البيت ‏عليهم السلام، رهبرىِ حكومت واحد جهانى بر عهده‏ ى بنده صالح خدا، حضرت حجّت بن حسن ‏عليه السلام است و او يگانه انسانى است كه امروز خداى بزرگ، عصمت كامل او را امضا فرموده و اوست كه از هر پستى و آلودگى، اشتباه كارى و خطا بر كنار است و هيچ پليدى و ناپاكى در او يافت نمی ‏شود. خداى متعال در باره‏ ى او و پدران گرامی ‏اش و حضرت فاطمه ‏ى زهرا عليهم السلام فرموده است:
«إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[۱] «همانا خدا چنين خواسته است كه تمامى ناپاكی ‏ها را از شما اهل بيت بزدايد و شما را از هر گونه پليدى پاك دارد.»
حضرت رضا عليه السلام – در بخش ‏هايى از دعايى كه باره‏ ى حضرت مهدى ‏عليه السلام است و آن را به يونس بن عبد الرحمان آموختند – می ‏خوانند:
«خدايا! همانا او (مهدى موعود) بنده ‏ى توست كه او را براى خودت خالص فرموده ‏اى و بر غيب و پنهانى خويش برگزيده ‏اى و از هر گناه دور داشته ‏اى و از هر عيب و نقصى در امان قرار داده‏ اى و از هر پليدى پاك فرموده ‏اى و از هر آلودگى سالم داشته ‏اى. خدايا! ما در روز قيامت، همان روز حادثه ‏ى شگفت، شهادت می ‏دهيم كه همانا او (حجت بن حسن) هيچ گناهى مرتكب نشده و خطايى را به جا نياورده و هيچ طاعت و فرمان‏بردارى را ضايع و نابود نكرده و هيچ حرامى را مرتكب نشده و هيچ واجبى را باژگون و هيچ آيين و شريعتى را دگرگون نكرده است.»[۲]
ب – دانايى: كسى شايسته ‏ى رياست بر جهان است كه داناترينِ مردم روزگار باشد؛ زيرا مقدّم داشتن نادان بر دانا و جاهل بر عالم در نزد هر خردمندى زشت شمرده می ‏شود.
حضرت مهدى‏ عليه السلام گنجينه ‏ى دانش الاهى در زمين است و علوم همه ‏ى سفراى الاهى را ارث برده است و دانش او به تمام زواياى گيتى احاطه دارد. پيغمبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم در ضمن خطبه ‏ى خود در غدير خُم، در باره‏ ى آن حضرت فرمودند:
«ألا إنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِهِ.»[۳] «همانا او وارث هر دانش و چيره بر آن است.»
رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله وسلم در گزارش از مسافرت شگفت ‏آميز آسمانى خويش، در ضمن بيان الاهى در باره‏ ى حضرت بقيّة اللَّه ‏عليه السلام می ‏فرمايد كه خداى متعال فرمود:
« … وَ إيّاهُ أُظْهِرُ عَلَى الْأسْرارِ وَ الضَّمائِرِ بِإرادَتي … »[۴] « … و تنها او را به خواست خود، بر اسرار و پنهانی ‏هاى خويش چيره می ‏كنم.»
حضرت صادق ‏عليه السلام در ضمن حديثى فرمودند:
« … و همانا مهدى، از اين رو “مهدى” خوانده شد كه (به راهنمايى خدا) به چيزهايى هدايت می ‏شود كه در دسترس او نيست … »[۵]
تمامى راه‏ هاى آسمان براى او هم چون راه ‏هاى زمين معلوم است و با ساكنان ديگر عوالم چنان سخن می ‏گويد كه ما با زمينيان سخن می ‏گوييم.
ج – توانايى: حضرت مهدى‏ عليه السلام در شجاعت و قدرت و همّت و قوّت، چون امیر المومنین و امام حسين بن على‏ عليهما السلام است. حضرت اميرعليه السلام در جواب پرسشگرى در باره ‏ى مهدىِ اين خاندان فرمود:
«آن گاه كه مرگ شبيخون زند، او نمی ‏هراسد؛ گاهى كه مرگ چهره ‏ى خود را نشان دهد، او ضعف و ناتوانى از خود نشان نمی ‏دهد؛ در ميدان نبردِ قهرمانان عقب نشينى نمی ‏كند؛ او دامن همت به كمر زده و چيره شونده است؛ پيروزمند است؛ شير بيشه(ى شجاعت) است؛ ريشه ‏كن كننده ستمگران است؛ پشتوانه‏ ى همه(ى شجاعان) است؛ مردانه صفت است؛ شمشيرى از شمشيرهاى خداست؛ سالار است؛ پر بخشش است؛ سخت‏كوش است؛ در خاندان جلالت و شرف رشد كرده است؛ اصل و ريشه‏ ى مجد و بزرگوارى‏ اش در اصيل ‏ترين خاندان ‏هاست … »[۶]
قدرت و توانايى آن حضرت نمونه ‏اى از قدرت خداى متعال است. او با قدرت الاهىِ خويش توسن نفس بشر را مهار می ‏كند و با توان هدايتى – كه خداوند بدو ارزانى داشته است – كژ انديشی ‏ها را به نيك انديشى مبدّل و خواست‏هاى نفسانى و هوس‏ هاى حيوانى بشر را كنترل می ‏كند و نهال فضيلت و انسانيّت را در نهاد بشر می ‏نشاند.
امير مؤمنان ‏عليه السلام در وصف امام قائم ‏عليه السلام می ‏فرمايند:
«وى خواهش‏ها را پيرو هدايت می ‏كند؛ آن گاه كه مردم هدايت را وابسته ‏ى هوا و هوس كرده باشند و رأى و انديشه را پيرو قرآن می ‏گرداند، آن گاه كه مردم قرآن را تابع نظر و انديشه(ى خود) قرار دهند.»[۷]
د – خُلق و خوى: يكى ديگر از ويژگی ‏هاى مهمّ رهبران الاهى، بزرگوارى و گذشت و قدر شناسى آنان است. ميهمان نوازى ابراهيم خليل، گذشت و عفو يوسف صدّيق، بردبارى جناب ايّوب، و عطوفت بيكران خاتم انبيا صلى الله عليه وآله وسلم همه گزارشگر روح بزرگ آنان است.
خُلق و خوى حضرت مهدى‏ عليه السلام چون خُلق و خوى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم است و همان والايی ‏ها و بزرگوارى‏ هاى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را دارد؛ پيامبرِ رحمتى كه دامنه‏ ى عطوفتش به همه جا كشيده است و موافق و مخالف در برابر خُلق نيكوى او سر تسليم فرود آورده‏ اند.
يك روز امير مؤمنان ‏عليه السلام نگاهى به امام حسين ‏عليه السلام افكند و فرمود:
«خداوند از نسل او مردى را می ‏آفريند كه هم نام پيامبر شماست و در خلقت و خوى، شبيه اوست … با خروج او، ساكنان آسمان ‏ها خرّم می ‏شوند.»[۸]
او زهدى چون زهد سردار اتقيا، امير مؤمنان ‏عليه السلام دارد. امام صادق ‏عليه السلام می ‏فرمايد:
«وقتى قائم ما اهل بيت به پا خيزد، جامه ‏هاى علی ‏عليه السلام را به تن می ‏كند و روش حضرتش را پيش می ‏گيرد.»[۹]
شكيبايى و تحمّل سختى و بردبارى يكى از عوامل مهم در پيش‏برد اهداف بلند مرتبه است و سفيران الاهى با سِلاح صبر و شكيب، به آرمان‏هاى الاهى خود جامه ‏ى عمل پوشانيده‏ اند.
خداوند متعال در قرآن به پيامبر اسلام دستور می ‏دهد:
«فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»[۱۰]
 «شكيبايى پيشه كن؛ چنان كه پيامبران اولوا العزم شكيبايى كرده‏ اند.»
حضرت مهدى‏ عليه السلام نيز الگوى شكيبايى است. در لوحى كه از جانب خدا در ولادت امام حسين ‏عليه السلام بر حضرت زهرا عليها السلام نازل شد، ويژگى حضرت بقيّة اللَّه ‏عليه السلام چنين وصف شده است:
«در او كمال موسى و نورانيّت عيسى و شكيبايى ايّوب وجود دارد .» [۱۱]
دامنه ‏ى مهمان نوازى او مهمان نوازى ابراهيم خليل را به ياد می ‏آورد. شريف و وضيع، غنى و فقير، دانا و نادان، بزرگ و كوچك بر سرِ خوان احسان او يكسان می ‏نشينند.
سيّد ابن طاووس می ‏گويد: من پس از خواندن زيارت روز جمعه ‏ى امام زمان، زمزمه می ‏كنم:
نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكابي‏ وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ [۱۲]
– به هر سوى كه راحله ‏ام روان شود (و هر جا كه فرود آيم)، بر تو وارد می ‏شوم و درهر كجاى شهرها كه باشم، ميهمان تو ام. بارى، حضرت مهدى ‏عليه السلام، هم از نظر سجيّت انسانى و بلنداى شخصيّت و هم از نظر دانش و بينش، چنان بزرگوار است كه نمونه ‏ى او را جز در ميان خاندان معصوم پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله وسلم نمی ‏توان جُست و اوست كه خداى متعال صلاحيّت رهبرى وى را بر سراسر گيتى تأييد فرموده و بيان كرده است كه از او جز نيكويى چيز ديگرى به افراد نمی ‏رسد. خداى متعال در قرآن می ‏فرمايد:
«بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[۱۳] «باقى گذاره‏ى خدا (مهدى) براى شما (مطلق) نيكويى است؛ اگر در زمره‏ى مؤمنان باشيد.»
حضرت مهدى ‏عليه السلام به عنوان وارث همه‏ ى انبيا، از صفات و سجاياى بلند انسانى برخوردار است. امام صادق ‏عليه السلام فرمود:
«اوّلين كارى كه مهدى‏ عليه السلام انجام می ‏دهد اين است كه در همه ‏ى عالم ندا می ‏كند: توجّه كنيد! هر كس بر عهده‏ى يكى از شيعيان ما وامى داشته باشد آن را بگويد … (آن قدر ندا می ‏دهند) تا اين كه دانه ‏ى سير و خَردَل را هم به صاحبان آن‏ها برساند؛ چه رسد به طلاها و نقره‏ ها و املاك زياد كه همه را ادا كند.»[۱۴]
اوّلين كار آن حضرت در دوران رو آورى امكانات اجتماعى، پرداخت تمام بده‏كاری ‏هاى شيعيان از آغاز امامت حضرت اميرعليه السلام تا هنگامه ‏ى ظهور است؛ يعنى ياد تمام انسان‏هايى را كه در اعصار و قرون دل در گرو مهدى امّت داشته ‏اند و آرزوى دولت آل محمّد عليهم السلام را در دل پرورانده‏ اند، فراموش نمی ‏كند.

————————————————–
پى نوشت‏ها
۱ – قرآن كريم، سوره‏ى احزاب (۳۳): ۳۴.
۲ – سيّد علىّ بن طاووس، جمال الأسبوع، در اعمال روز جمعه، صفحه‏ى ۵۰۷ .
۳ – ابو منصور احمد بن علىّ طبْرِسى، الاحتجاج، ج ۱، صص ۶۳ – ۶۴ .
۴ – محمّد باقر مجلسى، بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۳۴۲؛ به نقل از شيخ صدوق، الأمالي .
۵ – ابو علىّ فضل بن حسن طبْرِسى، إعلام الورى‏ بأعلام الهُدى‏، ص ۴۶۱: قال الصادق‏عليه السلام:
« … وَ إنَّما سُمِّيَ الْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأنَّهُ يُهْدى‏ إِلى‏ أمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ … »
۶ – محمّد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، صص ۲۱۳ – ۲۱۴: عن سلَيمانَ بن بِلال، قال حدّثنا جعفرُ بنُ محمّد، عن أبيه،
عن جدّه، عن الحسين بن عليٍ‏عليهم السلام قالَ: جاءَ رَجُلٌ إلى‏ أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقالَ: يا أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَبِّئْنا بِمَهْدِيِّكُمْ هذا. فَقالَ: « … لا يَجْبُنُ إذَا الْمَنايا هَكَعَتْ وَ لا يَجُورُ إِذَا المَنُونُ اكْتَنَفَتْ وَ لا يَنْكُلُ إِذَا الْكُماةُ اصْطَرَعَتْ، مُشَمِّرٌ، مُغْلَوْلِبٌ، ظَفِرٌ، ضِرْغامَةٌ، حَصَدٌ، مُخْدِشٌ، ذِكْرٌ، سَيْفٌ مِنْ سَيْفِ اللَّهِ، رَأْسٌ، قُثَمٌ، نَشُؤ رَأْسُهُ في باذِخِ السُّؤْدَدِ، و عارِزٌ مَجْدُهُ في أَكْرَمِ المَحْتِدِ … »
۷ – سيّد رضى، نهج البلاغة، ترجمه‏ى فيض الإسلام، خطبه‏ى ۱۳۸، ص ۴۲۴؛ نيز علامه‏ى مجلسى، بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۳۰: [من خطبة له صلوات اللَّه عليه فى ذكرِ المَلاحِم‏]
«يَعْطِفُ الْهَوى‏ عَلَى الْهُدى‏ إذا عَطَفُوا الْهُدى‏ عَلَى الْهَوى‏ وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ.»
۸ – محمّد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، به نقل از او: محمّد تقى موسوى اصفهانى، مكيال المكارم (عربى)، ج ۱،
ص ۸۵: عن أبي وائِل قالَ: نَظَرَ أمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌ‏عليه السلام إلَى الْحُسَيْنِ فَقالَ:   «إنَّ ابْني هذا سَيِّدٌ كَما سَمّاهُ جَدُّهُ‏ عليه السلام سَيِّداً وَ سَيُخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلاً بِاسْمِ نَبِيِّكُمْ يُشْبِهُهُ فِي الْخَلْقِ وَ الْخُلْقِ … يَفْرَحُ بِخُرُوجِهِ أهْلُ السَّماواتِ وَ سُكّانُها … »
۹ – محمّد بن يعقوب كلينى، كافى (ترجمه)، ج ۲، ص ۲۷۴:
عن حمّادِ بنِ عثمانَ، قالَ حَضَرْتُ أبا عَبْدِ اللَّهِ‏عليه السلام (إلى أن قال:) «… إنَّ قائِمَنا أهْلَ الْبَيْتِ إذا قامَ لَبِسَ ثِيابَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلامُ وَ سارَ بِسِيرَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلامُ.»
۱۰ – قرآن كريم، سوره‏ى احقاف (۴۶): ۳۵.
۱۱ – شيخ صدوق، كمال الدّين و تمام النّعمة، ج ۱، ص ۳۱۰، به نقل از او: محمّد تقى موسوى اصفهانى، مكيال المكارم (ترجمه)، مترجم: مهدى حائرى قزوينى، ج ۱، ص ۱۸۱ .
۱۲ – سيّد على بن طاووس، جمال الأسبوع، در اعمال روز جمعه، به نقل از او: محمّد تقى موسوى اصفهانى، مكيال المكارم (ترجمه)، مترجم: مهدى حائرى قزوينى، ج ۱، ص ۱۳۹.
۱۳ – قرآن كريم، سوره‏ى هود (۱۱): ۸۶ .
۱۴ – علامه‏ى مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۴ وى از يكى از مصنّفات اصحاب (= اماميّه)، روايت مفصّلى را از امام صادق‏عليه السلام در خطاب به مفضّل بن عمر نقل مى‏كند … تا آن جا كه مى‏فرمايند:
«أوَّلُ ما يَبْتَدِئُ الْمَهْدِيُ‏عليه السلام أنْ يُنادي في جَمِيعِ الْعالَمِ: ألا مَنْ لَهُ عِنْدَ أحَدٍ مِنْ شِيعَتِنا دَيْنٌ فَلْيَذْكُرْهُ! حَتّى‏ يَرِدَ الثَّوْمَةَ وَ الْخَرْدَلَةَ فَضْلاً عَنِ الْقَناطِيرِ المُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْأمْلاكِ فَيُوَفِّيَهُ إيَّاهُ.»