غیر از سفرای چهارگانه حضرت صاحب الزمان آن بزرگوار وکلای گوناگونی در سراسر جهان اسلام در عصر غیبت صغری داشتند که از آنان نیز بیّنات زیادی صادر می شد تا مردم تقین کنند که ایشان از سوی امام زمان علیه السلام مقام وکالت را دارند از آن جمله است:
قطب راوندى روايت کرده از محمد بن يوسف ساسى که گفت وقتى که از عراق برگرديدم مردى با من بود از شهر مرو و آن مرد را محمد بن حصين کاتب نام بود و مالى از غريم (يعنى حضرت حجت عليه السلام) نزد او جمع شده بود. در باب آن مال از من سؤال نمود او را به آن دلائلى که ديده بودم خبر دادم. گفت در باب اين مال چه بايد کرد؟ گفتم: نزد حاجز روانه کن.

گفت بالاتر از حاجز ديگرى هست؟ گفتم: بلى شيخ هست. گفت: اگر در اين باب خدا از من مؤاخذه کند مي گويم تو مرا امر کردى. گفتم: بگو به عهده من باشد. اين بگفتم و از نزد او بيرون آمدم تا آن که بعد از چند سال ديگر او را ملاقات نمودم. چون مرا ديد گفت: اراده خروج به سوى عراق دارم و تو را خبر مي دهم که دويست دينار نزد على بن يعلى الفارى و احمد بن على کلثومى فرستادم زيرا که غريم عليه السلام به من نوشته بود و از او التماس دعا نمودم که فرستاده تو به ما رسيد و ذکر کرده بود که ما هزار دينار نزد تو داشتيم دويست دينار فرستادى و من در آن باقى مال شک داشتم و به خاطرم آورد و ديدم همان طور بوده که فرموده و خدا شک از دل من زايل نمود و فرموده بود که اگر: خواسته باشى بعد از اين که مال را برسانى به اسدى که در شهر رى مي باشد بده. پس گفتم: امر چنان بود که مرقوم فرمود. گفت آري. راوى گويد: بعد از دو روز خبر فوت حاجز به من رسيد. پس او را به اين واقعه خبر دادم. غمگين گرديد به او گفتم: غم مخور زيرا که اين توقيع دلالت کند بر آن که مال هزار دينار مرسولى قبول افتاده و امر به رجوع اسدى در باقى مال به جهت علم به وفات حاجز بوده نه آنکه تسليم به حاجز نبوده است.

(دارالسلام در احوال حضرت مهدی علیه السلام؛ محمود عراقی)