دوستی و دشمنی در بسیاری از موارد تحت اختیار ماست، و می ‌توانیم از راه های مختلف در خودمان ایجاد کنیم و اگر موجود است، اعدام کنیم. یکی از آن راه‌ ها مساله تلقین به نفس است.

راه تلقین به نفس، یک راه عجیبی برای تغییر دادنِ روانِ انسان از هر خُلقی به خُلقِ مقابلش است. بنابراین، شما می ‌توانید خودتان را دوست امام زمان علیه السلام کنید. به چه راهی؟ از راه های مختلف که یکی از آنها، راه تلقین به نفس است. به خودت تلقین کن، به زبان بیاور، به زبان بیاور که بشنوی. آدمی فربه شود از راه گوش. سخن اثر دارد.

بگو:  من باید امام زمان علیه السلام را دوستش داشته باشم، آقای من است، مولای من است. ولیّ ‌النعمه من است، واسطه فیض خداست بر من، چقدر در حق من بزرگی دارد،
حیات من بسته به عنایت اوست، آسایش من بسته به شفاعت اوست، عزّت من بستۀ به افاضه اوست، این‌ها را بگو. ولو معتقد حسابی هم نباشی، امّا بگو. تو هم حالا راستی نسبت به امام زمان علیه السلام این ‌طوری نیستی، اما بگو:
من باید فداییِ حضرت باشم، من باید حضرت را مثل جانم دوست داشته باشم، باید مثل فرزندانم دوست داشته باشم. مال چیست که فدا کنم در راه حضرت؟

جان چیست که قربان کنم در راه حضرت؟ نماینده خداست، یدالله است، عین الله است، اذن الله است، لسان الله است، جنب الله است، نفس الله القائمه بالسنن است، همه تجلیات خدا از سیمای آن بزرگوار می ‌شود، من دوستش نداشته باشم؟ عجب شقیّ ‌ای هستم من! عجب خبیثی هستم من! شاهنشاه خودم را دوست نمی ‌دارم؟ مولا و آقای خودم را دوست نمی ‌دارم؟ پدر واقعی خودم را دوست نمی ‌دارم؟ ارباب خودم را دوست نمی ‌دارم؟
ای خاک بر سر من، باید دوستش داشته باشم، و دوستش می ‌دارم. چه کسی می ‌گوید که من او را دوست نمی ‌دارم؟ بلکه جانم را فدایش می ‌کنم.

دائم این حرف‌ها را بگو. یک‌وقت می‌بینی که یک روزنه ‌ای در دل تو از محبّت آن بزرگوار باز شده است. دلت می ‌خواهد جایی که اسم آن حضرت را می ‌برند و فضائلش را ذکر می ‌کنند و مناقبش را می ‌گویند، آنجا باشی و بشنوی. این اوّل درجه محبّت است.

اوّل درجه محبّت آن است که آدم دلش می ‌خواهد محبوبش را ببیند و از دیدن او حظ می ‌کند.
دوم درجه این است که دلش می‌ خواهد مثل محبوبش بشود.

سوم درجه بیا بالا ، تا به جایی که دلش می ‌خواهد اسمش را بشنود. یک وقت می ‌بینی محبّت به درجه‌ای رسیده است که دلت دائم می‌خواهد بگویند:

امام زمان علیه السلام، امام زمان علیه السلام، بقیةالله علیه السلام، حجّةالله علیه السلام، چه زمان می‌آید؟ چه می‌کند؟

الآن چه جوری است؟ دلت می ‌خواهد وصف او را بشنوی، ذکر او را بشنوی، اسم او را ببری، همین تو که الان بی ‌خیالی، بر اثر تلقینِ به نفس می ‌توانی خودت را به این پایه از محبّت برسانی.