تمام متکلّمان، مورّخان، فقها و محدّثان شیعه و تمام فقها و محدّثان و عموم متکلّمان و مورّخان سنّی (جزء سه تن)[۱] معتقدند بحث مهدی به عنوان آخرین خلیفه پیغمبر اسلام _ که در آخر الزّمان قیام می کند و جهان را از عدالت و توحید پر می کند _ توسط شخص پیغمبر اسلام مطرح شده است و از همان زمان تا کنون میان مسلمانان رواج داشته و عموم مسلمانان اعتقاد بدان را از مسائل ضروری اسلام می دانسته اند. نیز دوازده امام، قائم آل محمّد و غیبت او نزد تمام مورّخان، متکلّمان و فقها و محدّثان شیعه و جمعی از دانشمندان سنّی از زمان پیامبر اسلام تا کنون مطرح بوده است.
ظهور افرادي که در سده‌های اوّل و دوم مدّعی مهدویّت شده و به عنوان قائم آل محمّد قیام کرده اند، یا ظهور فرقی که به غیبت یکی از پیشوایان خود اعتقاد داشته اند، مؤیّد اين سخن است.

موضوع غیبت امام مهدی از قرن اوّل هجری نزد تمام شیعیان و جمعی از سنّی مذهب ها مطرح بوده است. آثار نگاشته شده توسّط دانشمندان مسلمان اعمّ از شیعه و سنّی در قرون مختلف به ویژه قرن اوّل تا سوم هجری شاهد این سخن است.
قرن اوّل تا سال ۲۶۰ هجری:
متکلّمان شیعه همچون سلیم بن قیس هلالی (و ۸۰ ق. / ۶۹۹ م.) در “کتاب سلیم”، ابو احمد محمّد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی ازدی (از کسانی که امام کاظم را دیدار کرده و از امام رضا علیه السلام روایت نقل می کند) در کتاب “الملاحم” ، ابوالفضل عبّاس بن هشام ناشری اسدی معروف به عبیس (و. قبل از ۲۱۰ ق. / ۸۲۵ م.) در کتاب “الغیبة”، حسن بن علی بن فضّال (و ۲۲۴ ق. / ۸۳۹ م.) در کتاب “الملاحم”، حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی در کتاب “الغیبة” و “الملاحم” و کتاب “الرجعة” و کتاب “القائم الصغیر”، حسن بن سعید بن حمّاد بن مهران مولا علی بن الحسین علیه السلام (از اصحاب امام جواد علیه السلام) در کتاب “الملاحم”، عبدالعزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی ازدی بصری (از اصحاب امام جواد علیه السلام) در کتاب “ذکر کلامه علیه السلام فی الملاحم”، علی بن مهزیار اهوازی (از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام) در کتاب “الملاحم”، فضل بن شاذان نیشابوری (و ۲۶۰ ق. /۴ ۸۷ م.) در سه کتاب “الغيبة و الرجعة” و “اثبات الرجعة” و ” کتاب القائم علیه السلام” و ابوجعفر محمّد بن اورمة قمی (که از امام هادی در باره وی توقیع صادر شده است) در کتاب “الملاحم” ضمن برشمردن تعداد امامان به امام دوازدهم حجّت بن حسن، فرزند امام حسن عسکری و غیبت او و وقایع عصر غیبتش اشاره می‌کنند. نیز به گفته طبرسی، حسن بن محبوب (یکی از محدّثان شیعه در عصر امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام) در کتاب “المشیخة” از دو غیبت کوتاه و طولانی قائم آل محمّد یاد کرده است.
بین سال هاي ۲۶۰ – ۳۲۹ ق./ ۸۷۴ – ۹۰۳ م. (عصر غیبت صغری):
در اين دوره نويسندگان زیادی در باره غیبت حجّت بن حسن امام زمان عليه السلام کتاب تالیف کرده اند. همچون: محمّد بن حسن بن فروخ صفّار (و. ۲۹۰ ق. /۹۰۳ م.) در دو کتاب “بصائر الدرجات” و “الملاحم”، سعیدالله بن جعفر بن حسین حمیری (زنده در سال ۲۹۰ ق. /۹۰۳ م.) در دو کتاب “قرب الاسناد الی صاحب الامر” و “الغیبة و الحیرة” (این کتاب با دو نام دیگر نیز یاد شده است: یکی “الغیبة و مسائله” و دیگری “الفترة و الغیبة”)، ابوالعنبس محمّد بن اسحاق بن ابراهیم در کتاب “صاحب الزّمان” که تاریخ نگارش آن قبل از ۳۲۹ ق. است[۲] و کلینی (و. ۳۲۹ ق./ ۹۴۱ م.) در “اصول کافی” _ که در خلال این دوره گرد آورده است _ را می توان برشمرد. نویسندگان در این آثار به موضوع غیبت و علّت آن پرداخته اند.
از سال ۳۲۹ ق./۹۴۱ م. به بعد (عصر غیبت کبری):
آثار بسیار زیادی در اثنای قرن ۴ تا ۱۵ ق. پیرامون نام و نشان و نسب حجّت بن حسن و نام پدر و مادرش، ولادت او، آغاز غیبت او، طول عمر وی، کسانی که در اثنای این زمان طولانی، خواه از شیعیان یا سنّیان، خدمت او رسیده اند و به حیات وی تاکید نموده اند، وقایع عمومی و خصوصی عصر غیبت، اقدامات پس از ظهور، اوضاع جهان در عصر حکومت مهدی، خصوصیّات و تعداد یاران خاصّ او، کتاب خدا و مهدویّت، بشارت دیگر انبیاء و کتاب های آسمانی به مهدی اسلام و ظهورش در آخر الزّمان و … تاليف شده است. به چند نمونه اشاره می شود: ابوالحسن سلامة بن محمّد بن اسماعیل ارزنی (و. ۳۳۹ ق. /۹۵۱ م.) در کتاب “الغیبة و کشف الحیرة” و ابن ابی زینب نعمانی (و. اواخر قرن ۴ ق.) در کتاب “الغیبة” و سپس ابن بابویه (و. ۳۸۱ ق./ ۹۹۱ یا ۹۹۲ م.) در کتاب “کمال الدین” احادیث پیامبر اسلام، فاطمه زهرا، امیرالمومنین و دیگر امامان مربوط به امام دوازدهم و مهدویّت او و غیبتش را گرد آورده است و به تبیین نظریه غیبت از طریق احادیث می پردازد. دیگر متکلّمان شیعه از جمله شیخ مفید (و. ۴۱۳ ق./ ۱۰۲۲ م.) و شاگردانش، به ویژه سیّد مرتضی علم الهدی (۳۵۵ – ۴۳۶ ق./ ۹۶۶ – ۱۰۴۴ یا ۱۰۴۵م.) به تدوین نظریّات کلامی امامت جهت تبیین ضرورت وجود امام زنده در شرایط غیبت پرداخته اند.
بین قرن ۶ تا ۱۳ ق. برخی علمای اهل سنّت از این عقیده _ که حجت بن حسن همان مهدی منتظَر است _ حمایت کردند. برای نمونه ابومحمّد عبدالله بن احمد بن احمد بن خشّاب بغدادی (و. ۵۶۷ ق./ ۱۱۷۲ م.) در کتاب “تاریخ موالید و وفات اهل البیت علیهم السلام” و محیی الدّین عربی (۵۶۰ – ۶۳۸ ق./ ۱۱۶۵ –۱۲۴۰ م.) که در مرسیه آندلس زاده شد و در دمشق درگذشت و در جبل قاسیون دمشق مدفون گشت. وی در کتاب “الفتوحات المکیّة” به وجود حجّت بن الحسن به عنوان مهدی اسلام اعتراف می کند. نیز کمال‌الدّین محمّد بن طلحه عدوی نصیبینی (۵۸۲– ۶۵۲ ق./ ۱۱۶۵ – ۱۲۴۰ م.)، عالم شافعی، که در سال ۶۵۰ ق./ ۱۲۵۲ م. در شهر حلب سوریه کتاب خود را با نام “مطالب السؤول فی مناقب آل الرّسول” کامل کرد، در آن امامت حجّت بن حسن را تأیید کرده و ایرادات وارده از سوی برخی متکلّمان اهل سنّت به این عقیدهٔ شیعه را پاسخ داده‌ است. نیز محمّد بن یوسف گنجی قرشی (و. ۶۵۸ ق./ ۱۲۶۰م.)،محدّث شافعی، اهل گنجه ایران و ساکن در دمشق، در سال ۶۴۸ ق. / ۱۲۵۰ م. در کتاب “البیان فی أخبار صاحب الزّمان” و شيخ نورالدّين علی بن محمّد بن صبّاغ مکّی (۷۸۴ – ۸۵۵ ق./ ۱۳۸۲ – ۱۴۵۱م.)، محدّث مالکی، به کمک احادیث اهل سنّت اثبات کرده ‌اند امام دوازدهم شیعه همان مهدی‌ اسلام است.
ولی عموم مستشرقان نظیر ساشادینا، کولبرگ، بروکلمان و گلدزیهر و برخی شرق زادگان از جمله امیر معزّی و احمد کاتب تلاش می کنند تا باور به مهدی و غیبت او را از جعلی بخوانند. این گروه می کوشند تا احادیث پیرامون امام مهدی را به آثار قرن چهارم نسبت دهند؛ در حالی که سلیم بن قیس هلالی (و. ۸۰ ق. / ۶۹۹ م.) در “کتاب سلیم”، فضل بن شاذان نیشابوری (و. ۲۶۰ ق. / ۸۷۴ م.) در کتاب “اثبات الرجعة” و “الغیبة و الرجعة” و … ضمن بیان تعداد امامان به امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری اشاره می‌کنند.
________________
[۱] در تاریخ اسلام تنها دو تن از متکلّمان و یک تن از مورّخان سنّی با اصل مهدویّت مخالفت کرده اند : ۱ – ابن حزم (۳۸۴ – ۴۵۶ ق.۱۰۴۵ -۹۶۶/ م. (متکّلم آندلسی. ۲ – ابن قیّم (۶۹۱ – ۷۵۱ ق. ۱۳۵۰ -۱۲۹۱/ م.) متکلّم و شاگرد و پیرو ابن تیمیه (رهبر فکری وهّابیان) ۳ – ابن خلدون (۷۳۲ – ۸۰۶ یا ۸۰۸ق.۱۴۰۶, ۱۴۰۴ -۱۳۳۲/ م.) مورّخ آندلسی.
[۲] غالب کتاب ها از “رجال النجاشی” اثر احمد بن علی نجاشی (۳۷۲ – ۴۵۰ ق. ۱۰۵۸ – ۹۸۲/ م.) نقل شده است.