از جهات موجب برای دعای بر فرج امام زمان علیه السلام گشودن شدن شهرها و کشورهای ستمگران به دست آن حضرت است. در کتاب کمال الدين از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه وآله مروي است که فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند، اولشان تو هستي يا علي و آخرينشان قائم است که خداوند – عزّ و جلّ – به دست او شرق و غرب زمين را می گشاید. [۱]

و در بحار از امالي شيخ طوسي از پيغمبر اکرم ‏صلي الله عليه و آله روايت شده است که در حديثي به جابر فرمود: … پس خداوند نبوّت را به من ختم فرمود، و علي متولّد شد، پس وصيّت را به او پايان داد، سپس هر دو نطفه از من و علي به هم پيوست و از ما جهر و جَهِير (= حسنين) ولادت يافتند، و خداوند به آن دو اسباط، نبوّت را ختم فرمود، و ذرّيه مرا از ايشان قرار داد و نيز آن کسي را که شهر – يا فرمود: شهرهاي – کفر را فتح خواهد کرد و زمين خداي را پر از عدل مي ‏سازد، پس از آن‏که از جور و ستم پر شده [۲] از ايشان خواهد بود.
مي‏گويم: جهر و جَهِير به معني زيباي خوش سيما است، چنان‏که اهل لغت ذکر کرده‏اند. [۳]
و در بحار از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام روايت است که فرمود: قائم سيصد و نه سال حکومت مي‏کند، همان مقدار که اهل کهف در غار ماندند، زمين را از عدل و قسط پر مي‏ کند، چنان‏که از ظلم و ستم پر شده باشد. پس خداوند براي او شرق و غرب زمين را مي ‏گشايد و مردم (ستمگر) را مي ‏کشد تا اين‏که جز دين محمد صلي الله عليه و آله باقي نماند، و به شيوه سليمان بن داوود سلوک نمايد، آفتاب و ماه را صدا مي‏ کند، او را جواب مي‏دهند، و زمين براي او نورِ ديده شود و به او وحي مي ‏رسد، پس به امر الهي به وحي عمل مي‏کند. [۴]
و در کتاب غاية المرام و غير آن از طريق عامّه از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله روايت شده است که فرمود: مهدي از فرزندان من است در چهره چهل سالگي، گويي صورتش ستاره درخشان است در گونه راستش خال سياهي است و بر او دو عباي پنبه ‏اي همچون يکي از رجال بني اسرائيل است، گنجينه‏ ها را بيرون مي ‏آورد و کشورهاي شرک را مي ‏گشايد. [۵]
و نيز از آن حضرت ‏صلي الله عليه و آله آمده است که فرمود: قيامت بپا نشود تا اين‏که مردي از خاندان من حکومت کند، قسطنطنيه و جبل الديلم (گیلان) را فتح نمايد و اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نماند، خداوند متعال آن روز را آن‏ قدر طولاني کند تا آن را فتح فرمايد. [۶]
در بحار از امام صادق ‏عليه السلام نقل شده است که فرمود: هرگاه قائم ‏عليه السلام بپاخيزد در هر اقليم از اقاليم زمين مردي را قرار مي‏ دهد و به او مي ‏گويد: اگر موضوعي بر تو وارد شد که آن را نفهميدي و ندانستي که در آن چگونه قضاوت کني به کف دستت نگاه کن و به آنچه در آن است عمل نماي. و لشکري به قسطنطنيه مي ‏فرستد، چون به خليج رسند چيزي به پاهاي خود مي ‏نويسند و به روي آب راه مي‏ روند. [مردمان قسطنطنيه] گويند: اينان ياران او هستند که بر روي آب راه مي‏ روند، پس خود او داراي چه کمالاتي مي‏ باشد! در آن هنگام درب شهر را به روي آن‏ها مي‏ گشايند، پس آن‏ها وارد شهر مي ‏شوند و به آنچه مي ‏خواهند فرمان مي ‏دهند. [۷]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
——————————————————————————————-
[۱] کمال الدين ۲۸۲:۱.
[۲] بحار الانوار ۴۶:۳۷؛ امالي شيخ طوسي ۱۱۴:۲.
[۳] منتهي الارب ۲۰۶:۱.
[۴] بحار الانوار ۲۹۰:۵۲.
[۵] غاية المرام: ۶۹۳.
[۶] غاية المرام: ۶۹۵.
[۷] بحار الانوار ۳۶۵:۵۲.