۱- خداوند هارون علیه السلام را به آسمان بالا برد و سپس بار دیگر به زمین برگردانید. امام صادق علیه السلام فرمود: «موسی به هارون گفت: بیا با هم به کوه طور سینا برویم. چون با هم رفتند و در آن جا به خانه ای برخوردند که بر آن درختی بود و دو جامه بر آن درخت آویزان بود. موسی به هارون گفت: جامه ات را بیرون آر و این دو جامه را بپوش و داخل این خانه شو و روی تختی که در آن قرار دارد بخواب. هارون چنان کرد و چون روی تخت خوابید خدای تعالی قبض روحش کرد و مرگش فرا رسید. موسی به نزد بنی اسرائیل بازگشت و داستان قبض روح هارون را به آن ها خبر داد. بنی ‌اسرائیل موسی را تکذیب کردند و گفتند: تو او را کشته ای و آن حضرت را متّهم به قتل هارون کردند. موسی برای رفع این اتّهام به خدای تعالی پناه برد و خداوند به فرشتگان دستور داد جنازه هارون را روی تختی در هوا حاضر کردند و بنی اسرائیل او را دیدند و دانستند که هارون از دنیا رفته است.» (بحار الانوار ۱۳ : ۳۶۸)

قائم علیه السلام را هم روح القدس او را بر بال خود گرفت و به آسمان ها برد. در حدیثی از بانو حکیمه در زمان ولادت حضرت قائم نقل شده است که:
پس امام حسن عسکری علیه السلام فرزندش را گرفت در حالی که کبوترها بالای سرش پرواز می کردند. پس آن حضرت به یکی از کبوترها بانگ زد که: او را بردار و حفظ کن و هر چهل روز به ما برگردان. پس آن کبوتر او را برگرفت و به سوی آسمان پرواز کرد. بقیّه کبوترها نیز پیروی کردند. آنگاه شنیدم که حضرت ابا محمّد (امام عسکری) می فرمود: تو را به کسی می سپارم که مادر موسی فرزندش را بدو سپرد. نرجس گریه کرد. آن حضرت به او فرمود: آرام باش که شیر خوردن او جز از سینه ی تو بر او حرام است و بزودی به تو باز می گردد چنان که موسی به مادرش بازگردانده شد … حکیمه گوید: عرض کردم: این پرنده چیست؟ فرمود: این روح القدس است که به امامان موکّل می باشد. او آن ها را تسدید و توفیق می دهد و به دانش تربیت می کند … . (کمال الدین ۲ : ۴۲۸)
۲- هارون علیه السلام از راه دور سخن موسی را می شنید همچنان که موسی سخن هارون را از راه دور می شنید. (مکیال المکارم ۱: ۲۳۵ ترجمه به نقل از بدایع الزهور)
قائم علیه السلام نیز چنین است. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند عزّ و جلّ در گوش ها و چشم های شیعیان ما خواهد افزود به طوری که بین آن ها و حضرت قائم علیه السلام پستی نخواهد بود با آن ها سخن می گوید و آن ها می شنوند و به او نگاه می کنند در حالی که در جای خودش باشد.» (روضه کافی ۸ : ۲۴۰)
سرگذشت:
هارون: به عبری:אַהֲרֹן ،Ahărōn به معنای کوه‌نشین یا روشن شده (خروج ۴:۱۴)
پدر: عمران
مادر: یوکابد (اعداد ۲۰:۲۳ )
تاریخ ولادت: ۳۷۴۵ سال بعد از هبوط آدم
مدّت عمر: ۱۲۳ سال ذکر نموده اند آن حضرت با برادر خویش حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد. محل فوت و دفن: هارون در هور (ظاهرا همان منطقه کوه طور) درگذشت و بر قله شرقی این کوه به ارتفاع ۱۵۸۵ متر قبری به نام هارون است که زیارتگاه اعراب بدوی است. کوه طور در طور سینا در سرزمین فلسطین واقع است.
نسب: هارون بن عمران بن قاهث بن لاوی بن یعقوببن اسحاق بن ابراهیم علیهم السلام.
فرزندان: آن حضرت ۴ پسرداشت به نام های “عزار”، “شبّر”، “شبیر” و “مبشر”.
هارون برادر بزرگتر حضرت موسی بود و مانند حضرت موسی بر قوم بنی اسرائیل مبعوث گردید. موسی علیه السلام از خداوند خواست که هارون را وزیر او قرار دهد. به این علّت که امر رسالت، سنگین است و او نیاز به پشتیبانی و حمایت دارد و هم این که هارون فصیح است و می تواند در امر این رسالت و دعوت مردم، موفّقیّتی حاصل کند و مؤیّد او باشد تا خدا را بسیار تسبیح کنند و ذکر گویند. خداوند دعای موسی را اجابت کرد و به هارون الهام شد که از شهر بیرون برود و در کنار برادرش به طرف فرعون، پادشاه بت پرستان آن زمان به مصر رفتند و در دربار فرعون، مدّت ها با او صحبت کردند و ارشاد و تبلیغ دین خدا نمودند. او در همه مواقف لازم، همراه برادرش بود و در عموم کارها با او شرکت می کرد و او را در رسیدن به اهدافش یاری نمود.
روزی که از جانب خداوند خطاب رسید: ای موسی! مردم بنی اسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور، موسی گفت:خدایا، برایم شریکی مقرّر فرما و او هارون برادر من باشد، زیرا او از من فصیح تر است و خداوند نیز چنین کرد. هارون چون بلیغ و رسا سخن می گفت، به همین دلیل شریعت برادرش را به بهترین نحو تبلیغ می کرد.
فهرست سوره هایی که نام حضرت هارون در آن ذکر شده عبارتند از: بقره، نساء، انعام، اعراف، یونس، مریم، طه، انبیاء، مومنون، فرقان، شعراء، قصص و صافات.
خدای تعالی در سوره صافات آن جناب را در منّت هایش، و در دادن کتاب، و هدایت به سوی صراط مستقیم، و در داشتن تسلیم، و بودنش از محسنین، و از بندگان مؤمنین به خدا، با موسی علیه السلام شریک دانسته، و او را از مرسلان دانسته، و از انبیایش معرفی کرده، و او را از کسانی دانسته که بر آنان انعام فرموده است.
خداوند در این سوره می فرماید: «و لقد مننا علی موسی و هارون و نجیناهما و قومهما من الکرب العظیم و نصرنا هم فکانوا هم الغالبین و آتینا هما الکتاب المستبین و هدینا هما الصراط المستقیم و ترکنا علیهما فی الآخرین سلام علی موسی و هارون إنا کذلک نجزی المحسنین إنهما من عبادنا المؤمنین». (سوره صافات ۳۷: ۱۱۴-۱۲۲)
ترجمه: ما به موسی و هارون نعمت بخشیدیم. آنها و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم و آنها را یاری کردیم تا بر دشمنان خود پیروز شدند. ما به آنها کتاب (آسمانی) دادیم. آنها را به راه راست هدایت کردیم و ذکر خیر آنها را در اقوام بعد باقی گذاردیم. سلام بر موسی و هارون. ما اینگونه نیکوکاران را پاداش می دهیم. آنها از بندگان مومن ما بودند.
و در آیه «و اجعل لی وزیرا من اهلی، هرون اخی، اشدد به ازری، و اشرکه فی امری، کی نسبحک کثیرا، و نذکرک کثیرا انک کنت بنا بصیرا». (سوره طه ۲۰:۲۹-۳۵).
ترجمه: و برای من دستیاری از کسانم قرار ده، هارون برادرم را. پشت من را بدو محکم کن. و او را در کارم شریک ساز. تا تو را فراوان تسبیح گوییم. و تو را بسیار یاد کنیم. بی تردید تو بر حال ما ناظر بوده ای. موسی علیه السلام در مناجات شب طور دعا کرده و از خدا خواسته که هارون را وزیر او قرار دهد، و پشتش را به وی محکم نموده و او را شریک او قرار دهد، تا خدا را بسیار تسبیح کنند، و بسیار ذکر گویند، هم طراز موسی دانسته. و آن جناب در تمامی مواقف ملازم برادرش بوده، و در عموم کارها با او شرکت می کرده، و او را در رسیدنش به مقاصد یاری می کرد.
و در قرآن کریم هیچ مسأله ای که مختص به آن جناب باشد، نیامده مگر همان جانشینی او برای برادرش، در آن چهل روزی که به میقاترفته بود، «و قال لاخیه هرون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین» (سوره اعراف ۷: ۱۴۲) که به برادر خود هارون گفت: خلیفه من باش در قومم، و اصلاح کن، و راه مفسدان را پیروی مکن، و وقتی از میقات برگشت، در حالی که خشمناک و متأسف بود که چرا گوساله پرست شدند، الواح تورات را بیفکند، و سر برادر را بگرفت و به طرف خود بکشید، هارون گفت ای پسر مادر! مردم مرا ضعیف کردند، (و گوش به سخنم ندادند)، و نزدیک بود مرا بکشند، پس پیش روی دشمنان مرا شرمنده و سرافکنده مکن، و مرا جزو این مردم ستمگر قرار مده، موسی گفت: پروردگارا مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل کن، که تو ارحم الراحمینی.
هارون، مصداق هبه و رحمت خاص خداست: “و وهبنا له من رحمتنا أخاه هارون نبیا”(سوره مریم ۱۹ : ۵۳)
همان طور که اوصاف کمالی درونی رحمت است، انسان های کامل نیز نسبت به امّتهای اسلامی و انسانی رحمتهای الاهی هستند. تنها آمرزش گناه و بخشش های ظاهری رحمت نیست. خدا چون وهاب است، هبه ای مانند هارون به موسی علیه السلام می ‌دهد و چون رحمان و رحیم است، رحمتی همانند هارون دارد. پس هارون هم “رحمة الله” است و هم “هبة الله”. و موسای کلیم با هماهنگی این رحمة الله و هبة الله رسالت عظمای خود را به مقصد رساند. قرآن کریم از هارون به عظمت یاد کرده، می فرماید: “و وهبنا له من رحمتنا أخاه هرون نبیا”.(سوره مریم ۱۹: ۵۳) هارون مصداق عینی رحمت و هبه خدایی بوده و نبی و رسول است و از صراط مستقیم خاص بر خوردار می باشد. مادر، مظهر اعلای رحمت گرچه رحمت الهی مظاهر گوناگون دارد، ولی مادر نسبت به اعضای خانواده مظهر و مثل اعلای رحمت خداست، از این رو وقتی سخن از برادری موسی و هارون به میان می آید، هارون موسی را به عنوان فرزند مادر خطاب کرده، می گوید: “یابن أم”.(سوره مریم ۱۹: ۵۳) و از او با تعبیر “برادر” یا “پسر پدر” یاد نمی ‌کند، با این که نقل شده است که پدر هر دو یکی بود. چرا که “المؤمن أبوه النور و أمه الرحمة”. خدای سبحان از فرو نشستن غضب موسی با تعبیر “سکوت” یاد می کند نه “سکون”: “و لما سکت عن موسی الغضب”.(سوره اعراف ۷: ۱۵۴) سکوت در برابر نطق است، بر خلاف سکون که در مقابل حرکت است. غضب موسای کلیم آنگاه که شکوفا شد نطق است و آنگاه که فرو نشست سکوت است. و نطق و سکوت غالبا وصف موجود عاقل است. یعنی آن غضب عاقلانه در حال ظهور، ناطق است و در حال خمود، ساکت. البته غضب عاقل را باید با رحمت عقلی فرو نشاند نه رحمت احساسی. پس تعبیر عاطفی “یا بن أم” یادآور آن رحمت خاص است. یعنی ای موسی! من از اوج رحمت نصیب تو شده ام و تو را به آن رحمت خاص فرا می خوانم تا غضب عاقلانه تو عاقلانه فروکش کند. آری آن رحمت خاص است که می تواند این غضب را تعدیل کند.
در غالب مواردی که خداوند بر موسای کلیم درود می فرستد و او را به بسیاری از اوصاف برجسته می ستاید، نام هارون را نیز در کنار نام او یاد می کند.موسی علیه السلام جزء پیشگامان رسالت و جزء انبیای اولوا العزم است. هارون گرچه این ویژگیها را ندارد، لیکن در بسیاری از برجستگیهای نبوت،رسالت سهیم است. آنگاه که حضرت موسی به خدای سبحان عرض کرد: برادرم هارون را که از من فصیح تر است به همراه من بفرست تا اگر بنی اسرائیل نتوانستند سخن مرا بفهمند برادرم هارون از من دفاع کرده، حجّت مرا به آنان تلقین کند و با آنها به احتجاج بپردازد. او زبان وحی را می یابد، می فهمد و می فهماند: “و أخی هرون هو أفصح منی لسانا فأرسله معی ردءا یصدقنی إنی أخاف أن یکذبون”.(قصص ۲۸: ۳۴) خدای سبحان در برابر این در خواست می فرماید: “سنشد عضدک بأخیک و نجعل لکما سلطانا” (قصص ۲۸: ۳۵) به زودی بازویت را به وسیله برادرت محکم می کنیم و به شما سلطنت می دهیم. بنابراین، همه آیات الهی و سلطنت های نبوت و ولایت نصیب هارون علیه السلام هم شده است.
در جای دیگر می فرماید: “و لقد مننا علی موسی و هارون” ما بر موسی و هارون منّت نهادیم. منّت همان نعمت عظیم است که حملش دشوار است. آن منّتی که خدای سبحان به موسی و هارون داد نصیب قوم آنها نشد، امّا نجات از فراعنه مصر نصیب موسی و هارون و بنی اسرائیل محروم و مستضعف شد.(سوره صافات ۳۷: ۱۱۴-۱۱۷) می ‌فرماید: ما به آن دو، کتاب روشن بخشیدیم، کتابی که هیچ ابهامی در آن نبود. زیرا زبان وحی، نور است. زیرا وحی نور است خواه به صورت عبری و سریانی درآید و خواه به صورت عربی. البته اوج معارف قرآن کریم در کتب انبیای پیشین نبوده است، زیرا قرآن مهیمن بر دیگر کتابهاست. اگر آنها به منزله ی ماه یا ستارگان دیگرند، قرآن به منزله خورشید است. به هر تقدیر، قرآن و تورات اصلی که بر موسای کلیم نازل شده است، هر دو کتاب مستبین است.خداوند در ادامه ی بیان ویژگی های مشترک موسی و هارون علیهما السلام فرمود: ما آن دو را به صراط مستقیم هدایت کردیم: “و هدیناهما الصراط المستقیم”. هدایت به صراط مستقیم به معنای ارایه ی راه و هدایت تشریعی که خدای سبحان به وسیله ی آن دو پیامبر همگان را به آن راه هدایت کرده، نصیب همه ی انسانها شده است. چون اصل هدایت، مخصوص موسی و هارون نیست، بلکه برای توده ‌ی بشر است. امّا آن هدایت خاص که به نام هدایت تکوینی است و توان طی طریق را به انسان عطا می کند، بهره همگان نیست و موسی و هارون (ع) از آن متنعم شده اند. کسی که از هدایت تکوینی برخوردار شد، می تواند به خوبی راه سعادت را تشخیص داده، به آسانی آن را مانند برق جهنده طی کند، گرچه از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. آنگاه فرمود آثار پربرکت ایشان را در نسل های بعد به یادگار گذاشته ایم و درود خدا بر موسی و هارون باد: “و ترکنا علیهما فی الاخرین سلام علی موسی و هرون”.(سوره صافات ۳۷: ۱۱۹-۱۲۰)
قرآن کریم به پیامبر بودن هارون تصریح نموده می فرماید: «و وهبنا له و من رحمتنآ أخاه هـرون نبیا» ترجمه: ما از رحمت خود، برادرش هارون را، که پیامبر بود، به او بخشیدیم.(سوره مریم ۱۹: ۵۳>) این آیه اشاره است به اجابت دعایی که موسی علیه السلام در اولین بار که در طور به او وحی شد کرده و گفته بود ” و اجعل لی وزیرا من أهلی هارون أخی اشدد به أزری و أشرکه فی أمری” (سوره طه۲۰: ۲۹-۳۲) ترجمه: وزیری از خاندانم برای من قرار بده. برادرم هارون را به وسیله او پشتم را محکم کن و او را در کار من شریک گردان.

خداوند می فرماید: «و لما رجع موسی إلی قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتمونی من بعدی أ عجلتم أمر ربکم و ألقی الألواح و أخذ برأس أخیه یجره إلیه قال ابن أم إن القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الأعداء و لا تجعلنی مع القوم الظلمین».(سوره اعراف۷: ۱۵۰) ترجمه: و چون موسی خشمناک و اندوهگین به نزد قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانی برایم بودید! آیا در باره ی امر پروردگار خویش (و تمدید میعاد) عجله کردید؟ و الواح را بینداخت و سر برادرش را گرفته به سوی خود می کشید. (هارون) گفت: ای پسر مادرم! این قوم، مرا تضعیف کردند و نزدیک بود مرا بکشند. پس مرا دشمن شاد مکن، و مرا در شمار ستمکاران میاور.
در این آیه گوساله پرستان بنی اسرائیل، گروه ظالمان را از دشمنان هارون مطرح نموده است. و در این آیه همچنین به ضعف و ناتوانی هارون علیه السلام در برابر دشمنان گوساله پرست و درخواست هارون از موسی علیهما السلام برای توبیخ نکردن وی در برابر دشمنان اشاره شده است.
از ويژگي‎های هارون اين كه، موسي ـ عليه السلام ـ در توصيف او مي‎گويد: «خدايا زبان برادرم هارون از من فصيح تر و گوياتر است. او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند.»(قصص، ۳۳.)
هارون ـ عليه السلام ـ وزير موسي ـ عليه السلام ـ بود، هر گاه موسي ـ عليه السلام ـ به مسافرت مي‎رفت، مانند سفر به كوه طور و ميقات كه چهل روز به طول كشيد، هارون را در ميان مردم، جانشين خود قرار مي‎داد.( فرقان، ۳۵؛ طه، ۳۰.)
هارون همواره يگانه يار و ياور موسي ـ عليه السلام ـ بود و سرانجام در بيابان «تيه» قبل از رسيدن به سرزمين  مقدس، از دنيا رفت، و موسي ـ عليه السلام ـ را در سوگ خود نشانيد.
در روايات متعدّد اسلامي از جمله «حديث منزِله»، نسبت حضرت علي ـ عليه السلام ـ به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، همانند نسبت هارون به موسي ـ عليه السلام ـ تشبيه شده، با اين فرق كه هارون پيامبر بود، ولي علي ـ عليه السلام ـ پيامبر نبود. اين حديث در كتب شيعه و سنّي به طور متواتر نقل شده است.
از طلحه يكي از اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده گفت: از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شنيدم فرمود: موسي بن عمران ـ عليه السلام ـ پس از وفات برادرش هارون، عرض كرد: «خدايا! برادرم هارون از دنيا رفت او را بيامرز.» خداوند به او چنين وحي كرد: «اي موسي! اگر از من در مورد آمرزش امت های پيشين و آينده تقاضا كني، جواب مثبت به تو دهم، مگر در مورد قاتل حسين بن علي ـ عليه السلام ـ كه هرگز او را نمي‎آمرزم.» (لهوف سيد بن طاووس، ص ۱۸۶)
درباره مدت عمر موسی و هارون و هم چنین کیفیت وفات آن دو اختلافی در روایات و تواریخ دیده می شود. مشهور آن است که عمر موسی هنگام رحلت ۱۲۰ و عمر هارون ۱۲۳ سال بوده و در روایتی که صدوق در اکمال الدین از رسول خدا روایت کرده عمر موسی ۱۲۶ و عمر هارون ۱۲۳ سال ذکر شده است.
قبر موسی را عموما در کوه “نبا” یا “نبو” در کنار جاده اصلی، کنار تل قرمز رنگ ذکر کرده و قبر هارون را در کوه “هور” در طور سینا نوشته اند. مطابق حدیثی که صدوق از امام صادق علیه السلام روایت کرده، داستان وفات هارون این گونه بود که موسی با هارون به طور سینا رفتند و در آن جا به خانه ای برخوردند که بر آن درختی بود و دو جامه بر آن درخت آویزان بود. موسی به هارون گفت: جامه ات را بیرون آر و این دو جامه را بپوش و داخل این خانه شو و روی تختی که در آن قرار دارد بخواب. هارون چنان کرد و چون روی تخت خوابید خدای تعالی قبض روحش کرد و مرگش فرا رسید. موسی به نزد بنی اسرائیل بازگشت و داستان قبض روح هارون را به آن ها خبر داد. بنی ‌اسرائیل موسی را تکذیب کردند و گفتند: تو او را کشته ای و آن حضرت را متّهم به قتل هارون کردند. موسی برای رفع این اتّهام به خدای تعالی پناه برد و خداوند به فرشتگان دستور داد جنازه هارون را روی تختی در هوا حاضر کردند و بنی اسرائیل او را دیدند و دانستند که هارون از دنیا رفته است.  (بحار الانوار ۱۳ : ۳۶۸)

قبر  حضرت هارون بر فراز کوه طور

—————————————————————————————————————————————————–

مهدی موعود، صاحب الزمان، امام زمان، هارون بن عمران، موسی بن عمران، یوکابد، مدفن موسی علیه السلام، مدفن هارون علیه السلام

از شباهت های موعود اسلام به انبیای پیشین یکی مشابهت ایشان به حضرت هارون است خداوند جناب هارون را به آسمان برد و برگردانید؛ مهدی موعود را نیز به آسمان برد و برگردانید.