نامه ای به پدرم

سلام بر پدر بزرگوارم
”امیدوارم که در صحت و سلامت باشید”
“اگر از احوال ما خواسته باشید هیچ مرارتی نیست جز دوری شما !”

اما پدر گرامی
اکنون تصمیم گرفته ام از طریق صفحه مجازی نامه ای برایتان بفرستم.

ای پدر مهربانم

امروز که باز هیاهوی روزگار و فشارها و تنگناها ، من را به یاد شما انداخته ، با حالی دل شکسته و چشمی گریان ، حیران مانده ام با کدام رو و به کدام سو نظر افکنم و برایتان از احوالم بگویم که شما در جوابم به مانند جواب به سید حلاوی ننویسید که ای سید کی بوده که من از احوال فرزندانم و محبینم غافل بوده باشم تا تو بخواهی من را متوجه روزگارت کنی. ای عزیز فرزندانم که به مانند فرزندان یعقوب عمل می کنید . آنقدر در فراقتان گریه کرده ام که اثر اشک بر گونه هایم زخمی عمیق ایجاد کرده و حیف که از نشان دادن صورتم به شما باز نگاه داشته شده ام.

ای عزیزپدر
اگر از احوال من خواسته باشید . ملال بسیار است و راهی برای گشایش نمی یابم ، مگر به فضل خداوند امیدوار باشم تا با توجه قلبم به سویت و با تمنای نگاه از گوشه چشمت ، طلب کنم تا در مناجات شبانه ات من را بخشیده باشی و آنگاه دعای من بر وجود نازنیت موثر افتد و خدای با اجازه از رونمایی از صورت ماهت ، مردمان عالم را هم شادمان و مسرور گرداند .
ای عزیز پدر
به خدایم شکوه می کنم از دست خودم و روزگارم و به پیامبر شکوه می کنم از فقدانش و به شما شکوه می کنم از دوریت و روی در پنهانیت

ای عزیز پدر
پس کی از سفر باز می گردی