محمّد بن شاذان گويد: پانصد درهم بيست درهم كم نزد من فراهم آمده بود. از اموال خود بيست درهم وزن كردم و بدان افزودم و به ابو الحسين اسدى رضى اللَّه عنه تسليم كردم و در باره آن بيست درهم چيزى نگفتم. پاسخ آمد: پانصد درهمى كه بيست درهم آن از آن تو بود رسيد.
محمّد بن شاذان گويد: بعد از آن مالى فرستادم و ننوشتم كه از آن كيست. پاسخ آمد: فلان مقدار رسيد كه اين مقدار آن از فلانى و اين مقدار آن از فلانى است.

گويد: ابو العبّاس كوفيّ گفت: مردى مالى را برد كه به او برساند؛ و دوست داشت كه بر دلالتى واقف شود. اين توقيع را صادر فرمود: اگر ارشاد خواهى ارشاد شوى و اگر طلب كنى خواهى يافت. مولاى تو مى‏گويد: آنچه با خود دارى حمل كن. آن مرد گويد: از آنچه با خود داشتم شش دينار نسنجيده برداشتم‏
و باقى را حمل كردم و اين توقيع صادر شد: اى فلانى! آن شش دينار نسنجيده را كه وزنش شش دينار و پنج دانگ و يك حبّه و نيم است تحويل بده، آن مرد گويد: آن دينارها را وزن كردم و در نهايت شگفتى ديدم كه چنان بود كه امام عليه السّلام فرموده بود.

(كمال الدين / ترجمه پهلوان، ج‏۲، صص: ۲۸۱-۲۸۲، ح ۳۹)