پيروي کردن از آن جناب و الگو قرار دادن او در اخلاق و اعمال در آنچه مؤمن به حسب حال خود مي ‏تواند انجام دهد، معني تشيّع و حقيقت مأموم بودن همين است، و کمال ايمان و تماميّت موالات امام و همراهي با او در روز قيامت و مجاورت با حضرتش در بهشت با اين کار انجام مي ‏شود. چنان‏که در نامه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به عثمان بن حنيف فرماندار بصره از سوي آن حضرت چنين آمده: توجه کنيد که هر مأمومي را امامي [و هر رهروي را راهبري است] که به او إقتدا مي ‏کند و از نور عملش برخوردار مي ‏گردد… [۱]

و در روضه کافي از حضرت زين العابدين ‏عليه السلام آمده که فرمود: براي هيچ قُرَشي و عَرَبي حسب [و إفتخاري] نيست مگر به تواضع، و هيچ کرامتي نيست جز به تقوي، و عملي نيست مگر به نيّت، و عبادتي نيست جز به تفقُّه [و درست فهميدن] ، آگاه باشيد که مبغوض ‏ترين مردم نزد خداوند کسي است که به سنّت و مذهب امامي بوده باشد و به اعمالش إقتدا نکند. [۲]
توضيح: در روايات وارد شده که: «خداي تعالي بسا که بنده‏اي را دوست بدارد ولي عمل او را خوش نداشته باشد، و بسا که بنده‏ اي را مبغوض دارد ولي عملش را بپسندد». و اين معني با عقل و اعتبار نيز موافق است، زيرا که محبوبيت و مبغوضيت نزد خداوند به سبب امر و نهي الهي است، بر حسب آنچه خداوند از بنده مي ‏خواهد که در اعتقاد و عملش بوده باشد. پس ممکن است که بنده ‏اي از لحاظ اعتقاد نزد خداوند محبوب باشد چون که مؤمن است، ولي از لحاظ عمل مبغوض باشد چون مخالف امر و نهي خداوندي است، عکس اين نيز همين طور است. چون اين را دانستي گوييم؛ ظاهر منظور امام‏ عليه السلام در فرمايش فوق آن است که مبغوض ‏ترين مردم نزد خداوند از لحاظ عمل کسي که بر طريقه و مذهب امام‏ عليه السلام باشد، يعني امامت و ولايتش را معتقد باشد، و در عين حال در اعمال و اخلاق خود با او مخالفت ورزد، و سِرّ مطلب آن است که هرگاه مؤمن در کارها و اخلاقش بر خلاف امامش رفتار نمايد ننگ و عار امام‏ عليه السلام و مايه طعنه و عيبجويي دشمنان بر او خواهد بود، و اين گناه بزرگي است، و چنانچه در اعمال و اخلاق خود به او إقتدا نمايد سبب عظمت يافتن ولي اللَّه در نظر آن‏ها و رغبت کردن مخالفين به شيوه امامان، و راهيابي مردم با اعمال ايشان به سوي امامشان مي ‏گردد، و بدين ترتيب مقصود از نصب امام در ميان مردم حاصل مي ‏شود. از همين روي فرموده‏ اند: کُونوا لَنا زَيْاً وَ لَا تکونُوا عَليْنا شَيْئاً؛ براي ما زينت باشيد و مايه ننگ ما نشويد. [۳]
و فرموده‏اند: «مردم را با غير زبان‏هاي‏تان [به مذهب خويش] دعوت کنيد. [۴]
و در اصول کافي به سند صحيح عالي [۵] از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: ما کسي را مؤمن نمي‏شماريم تا اين‏که نسبت به تمام امر ما پيروي علاقمند باشد، توجّه کنيد که البتّه از جمله پيروي و خواستن امر ما وَرَع و پرهيزکاري است، پس خود را به آن زينت دهيد که خداي تعالي بر شما رحمت آرد و به وسيله وَرَع دشمنانشان را در رنج و فشار قرار دهيد که خداوند شما را عزّت دهد و باقي بدارد. [۶]
و در روضه کافي به سند خود از امام صادق ‏عليه السلام آورده که فرمود: من و حضرت ابوجعفر [امام باقر عليه السلام] بر [جمعي از] شيعيان گذشتيم که مابين قبر [پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله] و منبر بودند، به حضرت ابوجعفر عليه السلام گفتم: شيعيان و مواليان تو هستند، خداوند مرا فداي تو گرداند. فرمود: آن‏ها کجايند؟ گفتم: آنان را مابين قبر و منبر مي‏ بينم، فرمود: مرا نزد آنان ببر، پس به آنان نزديک شد و براي‏شان سلام کرد، سپس فرمود: به خدا سوگند من بوي شما و جان‏هاي‏تان را دوست مي ‏دارم، با اين حال به وسيله وَرَع و جدّيت [در دينداري] ياري کنيد که آنچه نزد خداوند هست به دست نمي‏ آيد مگر با وَرَع و تلاش، و چون بنده‏ اي را امام خود دانستيد به اقتدا نماييد، همانا به خدا سوگند شماها بر دين من و دين پدرانم ابراهيم و اسماعيل هستيد، و چنانچه اينان بر دين آنان بوده‏ اند پس شما بر اين [دين] به وسيله وَرَع و تلاش ياري نماييد. [۷]
علّامه مجلسي‏ رحمه الله در شرح اين حديث گفته: «بدين جهت از ميان پدران خود ابراهيم و اسماعيل را نام برد تا بيان کند که تمام پيغمبران در دين با ما مشارکت دارند، و چون اين تخصيص يا موهم حَصْر است و يا موهِم اين‏که آنان از پدران گراميش محمد و خاندان او – صلوات اللَّه عليهم اجمعين – برترند مطلب را تدارک کرد به اين‏که پيغمبر و اهل بيت او – صلي اللَّه عليهم اجمعين – اصل در دين حق هستند و ساير انبيا عليهم السلام در دين ايشان و از پيروان آنانند. پس اين‏که حضرت ‏عليه السلام فرمود: «اينان» اشاره به ابراهيم و اسماعيل و ديگر پيغمبران گذشته ‏عليهم السلام است، و «آنان» إشاره به پدران نزديکش مي‏ باشد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و ائمّه طاهرين – صلوات اللَّه و سلامه عليهم اجمعين». …
و در مرآة الانوار به نقل از معاني الأخبار ضمن حديثي از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله آمده که فرمود: اي مردم هر کس بر علي‏ عليه السلام امامي برگزيند پيغمبري بر من برگزيده، و هر کس بر من پيغمبري برگزيند بر خداي عزّ و جلّ پروردگاري اختيار کرده است. [۸]
و اخبار در اين باره جدّاً زياد است حاصل اين‏که منظور امام‏ عليه السلام اين بوده که مؤمنين را تشويق کند و براي آن‏ها بيان سازد که بر دين اسلام و توحيدي هستند که خداوند براي بندگانش برگزيده، و فرموده است: «إنَّ الدَّينَ عِنْدِ اللَّهِ الإسلامُ»؛ [۹] همانا دين پسنديده نزد خداوند آيين اسلام است. و خداي عزّ و جلّ فرموده: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرِ الإسْلَامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرِينَ»؛ [۱۰] و هر کس غير از اسلام ديني اختيار کند از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيانکاران خواهد بود. «وَ وَصَّي بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّه اصْطَفي لَکُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»؛ [۱۱] و ابراهيم و يعقوب فرزندان خويش را به اين آيين سفارش کردند [و هر کدام به فرزندانش چنين گفت] اي فرزندان من همانا خداوند اين دين را براي‏تان برگزيده پس جز به آيين اسلام نميريد. هم ‏چنين امام ‏عليه السلام تأکيد فرموده که مخالفان، براي اولياي خداي تعالي شريک‏هايي قرار دادند که آن شريک‏ها بر آيين مشرکين بودند، مشرکاني که خداياني ديگر براي خود ساخته و مي ‏پرستيدند. …
و امّا اين‏که اعانت و ياري خودشان است وجه اوّلش آن است که: جدّيت در اطاعت و پرهيز از معصيت سبب بقا و ثبات ايمان مي‏ شود، همچنان که افتادن در گناه و اصرار در بدي‏ها بسا که مايه زوال ايمان گردد، خداي – عزَّ و جلَّ شأنه – فرمايد: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أساؤُا السؤي أنْ کَذَّبُوا بآياتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن»؛ [۱۲] و سرانجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند اين شد که آيات خدا را تکذيب نموده و به إستهزا گرفتند.
وجه ديگر اين‏که: کوشش و تلاش در اطاعت و پرهيز از گناهان، و پيروي از امام‏ عليه السلام سبب مجاورت با او در بهشت برين مي‏شود، و اين اعانت کردن مؤمنين نسبت به خودشان در رستگاري به مجاورت امام در منزلگاه سلامت و جايگاه گرامي (بهشت) مي‏ باشد، همچنان که مخالفت نمودن با او در اعمال موجب محروم ماندن از اين ثواب و دور شدن از جوار ائمه اطياب ‏عليهم السلام مي‏ گردد. و گواه بر اين است آنچه ثقة الاسلام کليني در روضه کافي از محمد بن يحيي از احمد بن محمد از حسن بن علي از حمّاد لحّام از حضرت امام صادق ‏عليه السلام روايت آورده اين‏که: پدرش‏ عليه السلام به او فرمود: پسر جانم راستي که چنانچه تو در عمل برخلاف من رفتار کني در منزلگاه فرداي قيامت هم منزل من نخواهي بود. سپس فرمود: خداي عزّ و جلّ نخواسته کساني سرپرستي افراد ديگري که در اعمال با ايشان مخالفند را به عهده داشته باشند، و با آنان روز قيامت هم منزل شوند، نه به پروردگار کعبه سوگند. [۱۳]
و بد نيست که سخن خود را در اينجا به تحقيق مطلب براي تعيين رجال اين حديث پايان دهيم، و انگيزه ما بر اين کار مخفي ماندن آن بر بعضي از علماي برجسته است که در کتاب مرآة العقول خود گفته: اين حديث مجهول است. پس با إستعانت از خداوند متعال و استمداد از آل رسول‏ صلي الله عليه و آله مي‏ گوييم: اين حديث به نظر من از احاديث صحيح مي‏ باشد، و اگر توضيح مطلب را مي‏ خواهي و مايل هستي که پرده از روي حقيقت برداشته شود، پس بالِ آموزش بگشاي، و دل براي پذيرش حقيقتِ جاري شده فراهم بنماي [۱۴]

(رک: مکیال المکارم؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ جلد ۲)
——————————————————————————————————-
[۱] نهج البلاغه، بخش نامه‏ها.
[۲] روضه الکافي ۸: ۲۳۴، ح ۳۱۲.
[۳] اصول کافي ۷۷:۲، ح ۹.
[۴] به سند صحيحي از امام صادق ‏عليه السلام روايت آورده که فرمود: «مردم را با غير زبانهايتان [به مذهب خويش] دعوت کنيد، تا از شما ورع و تلاش و نماز و نيکي را ببينند که همين دعوت کننده است». اصول کافي ۷۸:۲، ح ۱۳، باب ورع، (مؤلف).
[۵] در خبر صحيحي از آن حضرت‏ عليه السلام آمده است که فرمود: «بر تو باد خداترسي و ورع و تلاش و راستگويي و أداي امانت، و حسن خلق و خوب همسايه داري، و مردم را با غير زبانهايتان به خودتان دعوت نماييد، و زينت باشيد و ننگ نباشيد، و بر شما باد طولاني کردن رکوع و سجود». اين حديث را از علي بن ابراهيم قمي از پدرش از حسن بن محبوب از علي بن رثاب روايت کرده، همه اين‏ها ثقه جليل القدر و امامي مذهب بوده‏اند. (مؤلف).
[۶] اصول کافي ۷۸:۲، باب الورع، ح ۱۳.
[۷] روضة الکافي ۲۴۰:۸، ح ۳۲۸.
[۸] مرآة الأنوار: ۲۴.
[۹] سوره آل عمران، آيه ۱۹.
[۱۰] سوره آل عمران، آيه ۸۵.
[۱۱] سوره بقره، آيه ۱۳۲.
[۱۲] سوره روم، آيه ۱۰.
[۱۳] روضه کافي ۸: ۲۵۳، ج ۳۵۸.
[۱۴] اين از باب استعاره تمثيليّه است که آب براي علم به عاريت گرفته شده. زيرا که علم مايه زندگي دل است، همچنا که زندگي بدن به آب بستگي دارد، سپس بعضي از لوازم مستعار – يعني جريان يافتن – آورده شد. (مؤلف).