از وظايف مؤمن آن است که در زمان غيبت از درگاه خداوند عزّ و جلّ بخواهد که او را در مواقعي که وظيفه‏ اش صبر کردن است به او توفيق دهد، و اين از چند جهت است:

از جمله: اين‏که در دعایي رسيده از امامان ‏عليه السلام اين مطلب وارد شده، چنان‏که در دعاي عَمْري‏ رحمهم الله آمده: و مرا بر آن صبر دِه ….
و از جمله: آنچه روايت گرديده در امر به درخواست هر آن چيزي که مؤمن براي سامان دادن آخرت و دنياي خود به آن احتياج دارد از خداي – عزّ و جلّ – که کليدهاي همه اشيا به دست [قدرت] اوست و شاهد بر اين مقصود است فرموده خداي تعالي خطاب به پيغمبرش‏ صلي الله عليه و آله «وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلّا بِاللَّهِ»؛ [۱] و صبر کن و صبر تو نيست جز به [سبب يا کمک] خداوند…. که باء براي سببيت يا استعانت است، و بنابر هر دو وجه شاهد بر اين مطلب است، پس شايسته است که مؤمن صبر را از خداي عزّ و جلّ بخواهد. و تواند که باء به معني «مِنْ» باشد – هر چند که صاحب معني اللبيب آن را ياد ننموده است – چون مهم نيست که او چيزي را منکر شود که در کلام فصيح شاهد بر آن وجود دارد، همچنان که جمعي از علماي نحو انکار کرده ‏اند که باء براي تبعيض باشد، با اين‏که نَصّ به آن از امامان ‏عليه السلام رسيده است.
و از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله آمده: از خداي – عزّ و جلّ – آنچه از حوائج براي‏تان پيش مي ‏آيد را مسئلت نماييد، حتّي بند کفش را، زيرا که اگر او آن را آسان نکند فراهم نمي ‏گردد. و آن حضرت‏ صلي الله عليه و آله فرمود: هر يک از شما همه نياز خود را از پروردگارش درخواست نمايد، حتي بند نعلينش را اگر قطع شود. و اخبار در اين باره بسيار است. و نيز بر اين مطلب دلالت مي‏کند اطلاق آنچه در آيات قرآن امر به دعا وارد شده، پس شايسته است که مؤمن دعا کند براي اين‏که خداوند صبر را در موارد آن به او عنايت فرمايد، که اين چيزي است که به وسيله آن آخرت و دنياي خود را سامان مي‏دهد و محبت و طاعت رضاي مولايش را به سبب آن جلب مي‏نمايد.
و از جمله اين‏که: بسيار اتّفاق مي‏ افتد که موارد صبر به غير آن مشتبه مي ‏شود، پس انسان در جايي که نمي ‏بايست صبر کند، صبر مي ‏کند، و به جاي خاموش ماندن سخن مي ‏گويد، و به جاي سخن گفتن خاموش مي ‏ماند، و توفيق يافتن به اين‏که هر چيزي را در جاي خود قرار دهد و هر کاري را در وقتش به جاي آورد، از سوي خداي – عزّ و جلّ – مي ‏باشد، پس مؤمني که مي‏ خواهد در مسير هدايت گام بردارد وظيفه ‏اش آن است که به درگاه خداي تعالي دعا و تضرُّع و زاري کند تا او را به صبر کردن در مواقع خاصّ آن، و دعوت کردن در جاهايي که بايد دعوت نمود، و بي‏باکي هنگام لزوم، و رزم کردن هنگام رزم ‏آوري و خشم در موقع خشمناکي توفيق دهد، موارد ديگر را به اين قياس بگير.
و از جمله: اين‏که در روايات امر به صبر خواهي از خداي – عزّ و جلّ – وارد گرديده، چنان‏که در کافي از امام صادق ‏عليه السلام روايت است که فرمود: خداوند – عزّ و جلّ – رسولان خود را به مکارم اخلاق اختصاص داده، پس خودتان را بيازماييد، که اگر در شما آن اخلاق بود خداوند را حمد گوييد و بدانيد آن از خوبي [شما] است، و اگر آن اخلاق در شما نبود پس از خداوند مسئلت نماييد و براي دست‏يابي به آن‏ها به درگاه خداوند التماس کنيد. سپس آن حضرت ده چيز [از مکارم اخلاق] را شمرد: يقين و قناعت و صبر و شکر و خويشتن ‏داري و خلق نيکو و سخاوت و غيرت و شجاعت و مروّت. [۲]
بعضي از راويان پس از اين ده خصلت افزوده «و راستگويي و اداي امانت». و در همان کتاب در حديث ديگري از آن حضرت‏ عليه السلام آمده که فرمود: ما دوست داريم کسي را که عاقل، فهميده، فقيه، بردبار، صبور، راستگو و باوفا باشد، خداي عزّ و جلّ پيغمبران را به مکارم‏ اخلاق (صفات عالي انساني) اختصاص داده، پس هر آن‏که در او اين صفات بود خداوند را بر آن حمد گويد، و در هر کس نبود به درگاه خداوند عز و جل زاري نمايد و آن‏ها را از او بخواهد. راوي گويد: عرض کردم: فدايت شوم، آن صفات کدامند؟ حضرت فرمود: پرهيزکاري و قناعت و صبر و شکر و حلم و حيا و سخاوت و شجاعت و غيرت و نيکي، و راستگويي و اداي امانت. [۳]

(رک: مکیال المکارم؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ جلد ۲)
—————————————————————————————
[۱] سوره نحل، آيه ۱۲۷.
[۲] اصول کافي، ۵۶:۲، باب المکارم، ح ۲.
[۳] اصول کافي، ۵۶:۲، ح ۳.