دعوت کردن مردم به امام زمان از مهم‏ترين طاعات و واجب ‏ترين عبادات است، و بر فضيلت آن دلالت مي ‏کند تمام آنچه در فضيلت امر به معروف از آيات و روايات آمده است، و تمام آنچه در فضيلت هدايت و إرشاد مردم به راه حق وارد گرديده، اضافه بر اين‏که بهترين خلايق پس از ايشان‏ عليهم السلام کسي است که آنان را دوست بدارد و مردم را به ايشان دعوت کند، چنان‏که در روايت آمده: و همانا عالِمي که به مردم، معارف دينشان را بياموزد و آنان را به امامشان دعوت کند از هفتاد هزار عابد بهتر است.

و شيخ کليني ‏رحمه الله به سند صحيحي از سليمان بن خالد روايت آورده که گفت: به حضرت ابي عبداللَّه امام صادق‏ عليه السلام عرضه داشتم: خانداني دارم که سخن مرا مي‏ پذيرد آيا آنان را به اين امر دعوت کنم؟ حضرت فرمود: آري، خداي عزّ و جلّ در کتابش مي ‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِيْکُمْ ناراً وَ قُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ»؛ [۱] اي کساني که ايمان آورده ‏ايد خود و خانواده خويش را نگاه داريد از آتشي که مردم [کافر و منافق] و سنگ خارا فروزنده آنند.[۲]
و تو را در اين مقام همين بس که در تفسير امام حسن عسکري‏ عليه السلام، در تفسير فرموده خداي تعالي است: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي القُرْبي وَ اليَتامي»؛ [۳] و ياد آريد هنگامي که از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداي را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و يتيمان احسان و نيکي کنيد. فرمود: و امّا فرموده خداي – عزّ و جلّ -: (و يتيمان) به درستي که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند – عزّ و جلّ – نيکي به يتيمان را تأکيد فرموده چون از پدرهايشان جدا شده‏ اند، پس هر آن‏که آنان را حفظ و نگهداري کند خداوند او را مصون خواهد ساخت و هر کس آنان را گرامي بدارد، خداوند او را گرامي خواهد داشت و هر کس از روي مهر دست خود را بر سر يتيمي بکشد، خداوند براي او در بهشت به هر مويي که از زير دستش گذشته کاخي قرار دهد که از دنيا و هر چه در آن است بزرگ‏ تر باشد، و در آن است آنچه دل‏ها اشتها کنند و ديده ‏ها لذّت برند و آن‏ها در آن جاودانند. و امام ‏عليه السلام فرمود: و سخت‏ تر از اين يتيمي، حال آن يتيم است که از امامش جدا گردد، نتواند به حضور او برسد و نداند حکم او در آنچه از شرايع و احکام دينش دچار مي‏ گردد چيست، توجه کنيد هر آن‏که از شيعيان ما علوم ما را بداند، و کسي که نسبت به شريعت ما جاهل، و از ديدن ما محروم مانده است را هدايت نمايد، يتيمي بر دامان نشانيده است، آگاه باشيد که هر کس او را هدايت و ارشاد کند و شريعت ما را به او بياموزد، در رفيق اعلي [منزلگاه مخصوص بهشت] با ما خواهد بود، اين را پدرم از پدرانش از رسول خدا صلي الله عليه و آله برايم حديث گفت.
و حضرت علي بن ابي‏طالب ‏عليهما السلام فرمود: هر کس از شيعيان ما شريعت ما را بداند و ضعفاي شيعيانمان را از تاريکي جهل و نادانيشان. به نور علمي که ما به او داده‏ ايم بيرون برد، روز قيامت در حالي خواهد آمد که بر سرش تاجي از نور باشد که بر تمام اهل آن عرصات مي ‏درخشد و زيوري بر او باشد که کم‏ترين تار آن از دنيا و آنچه در آن هست ارزشمندتر است. سپس از سوي خداوند منادي بانگ مي‏ زند: اي بندگان خدا! اين عالمي از شاگردان بعضي از آل محمد عليهم السلام است، توجه کنيد هر کس را در دنيا از سرگرداني جهل بيرون آورده، به نورش دست بيازد تا او را از حيرت تاريکي اين عرصات به سوي منزلگاه ‏هاي بلند بهشت بيرون نمايد، پس هر کسي که در دنيا کار نيکي از او آموخته، يا جهلي از دلش بيرون ساخته، يا شبهه ‏اي را برايش روشن کرده بود به سوي او آيند.
امام ‏عليه السلام فرمود: و يک زن به حضور صدّيقه کبري فاطمه زهرا عليها السلام شرفياب شد، و به آن حضرت عرضه داشت: من مادر ناتواني دارم که در امر نمازش مسايلي بر او مشتبه گرديده، مرا به خدمت شما فرستاده تا آن ‏ها را از شما بپرسم. پس حضرت فاطمه ‏عليها السلام از سؤال اوّلش پاسخ فرمود. سؤال ديگر مطرح کرد و آن حضرت جواب داد. سپس سومين بار سؤال کرد و پاسخ شنيد تا ده سؤال مطرح نمود و جواب گرفت. آن‏گاه از کثرت سؤال خجالت کشيد و عرضه داشت: اي دخت رسول خدا ديگر زحمتتان ندهم. حضرت فاطمه ‏عليها السلام فرمود: بگو و از آنچه مي ‏خواهي سؤال کن، آيا اگر کسي يک روز اجير شود که بار سنگيني را به بام ببرد، و کرايه‏ اش صد هزار دينار باشد آيا بر او سنگيني مي ‏کند؟ دختر گفت: هرگز، حضرت زهرا عليها السلام فرمود: من براي هر مسأله [که جواب مي ‏دهم] بيش از مقدار مرواريدي که زمين تا عرش را پُر کند اُجرت دارم، پس سزاوار است که بر من سنگيني نکند، شنيدم پدرم مي ‏فرمود: همانا علماي شيعيان ما محشور مي ‏شوند پس بر آن‏ها از خلعت‏ هاي کرامت به قدر بسياري علومشان و کوشششان در راه ارشاد بندگان خدا عنايت مي‏ شود، تا آن‏جا که بر يکي از ايشان يک ميليون حُله از نور پوشانيده مي ‏شود سپس منادي پروردگارمان – عزّ و جلّ – بانگ مي ‏زند: اي عهده داران يتيمان آل محمد عليهم السلام که آنان را پس از جدا شدنشان از پدرانشان که امامان آن‏ها بوده ‏اند پرورش داده‏ ايد، اينان شاگردان شمايند و يتيماني که تحت تکفّل گرفتيد و فقرشان را جبران کرديد، پس بر ايشان خلعت ‏هاي علومي را که در دنيا به آنان آموخته‏ ايد بپوشانيد، آن‏گاه بر هر کدام از آن ايتام به مقداري که از علوم آن‏ها را فرا گرفته‏ اند خلعت مي ‏بخشند، تا جايي که در بين آن‏ها – يعني يتيمان – کسي هست که صد هزار خلعت [حُلّه] به او داده مي ‏شود، و هم ‏چنين اين ايتام به کساني که از آن‏ها چيزي آموخته ‏اند خلعت ‏هايي مي ‏بخشند. سپس خداي تعالي مي ‏فرمايد: بر اين علمايي که متکفّل يتيمان بوده‏اند بار ديگر خلعت دهيد تا خلعت ‏هاي يتيمان را تمام نمايند و چند برابر کنند، پس آنچه را پيش از آن‏که بر يتيمان ببخشند به آنان عطا شده بود بار ديگر خعلت‏ هايي عطا مي‏ گردد. حضرت فاطمه ‏عليها السلام فرمود: اي کنيزِ خداوند، به درستي که يک تار از آن خلعت‏ها از آنچه آفتاب بر آن مي‏ تابد (دنيا) يک ميليون بار بهتر و برتر است، زيرا که اين [امور دنيا] به کم شدن و ناراحتي آميخته است.
و حضرت حسن بن علي‏ عليهما السلام فرمود: فضيلت متکفّل يتيم آل محمد عليهم السلام که از سرورانش جدا گرديده و در وادي جهل افتاده که او را از جهلش بيرون برد، و آنچه بر او مشتبه شده توضيح دهد، برتري و بر متعهّد امور يتيم که او را آب و غذا مي ‏دهد، همچون برتري خورشيد بر ستاره سُها مي ‏باشد.
و حضرت حسين بن علي ‏عليهما السلام چنين فرموده: هر کس يکي از يتيمان ما که به خاطر فشارها و محنت ‏هايي که داشته‏ ايم از ما جدا گرديده را کفالت کند، و از علوم ما که به دستش افتاده به او برساند تا اين‏که هدايتش نمايد، خداي تعالي به او فرمايد: اي بنده کريم مواسات کننده، من به بزرگواري سزاوارترم، اي فرشتگان من! در بهشت براي او به شماره هر حرفي که تعليم نموده يک ميليون کاخ قرار دهيد، و آنچه شايسته آن کاخ‏هاست از ساير نعمت‏ها بر او بيفزاييد.
و حضرت علي بن الحسين ‏عليهما السلام فرموده است: خداي تعالي به موسي‏ عليه السلام وحي فرمود که: مرا نزد مخلوقم محبوب ساز و مخلوق مرا نزد من محبوب کن، [موسي] عليه السلام گفت: پروردگارا! اين کار را چگونه انجام دهم؟ فرمود: نعمت‏ها و بخشش ‏هاي مرا به يادشان آور تا مرا دوست بدارند. پس اگر بنده‏ اي را که از درِ خانه ‏ام فرار کرده بازگرداني، يا گمراهي که از درگاه من دور افتاده را به راه آوري، براي تو از عبادت صد [هزار] سال که روزها را روزه بداري و شب‏ها نماز بپاي داري بهتر است. موسي گفت: اين بنده فرار کرده از تو کدام است؟ فرمود: گناهکار متمرّد، عرض کرد: آن دور افتاده از درگاه تو کيست؟ فرمود: کسي که نسبت به امام زمانش جاهل است که او را نمي ‏شناسد، و غايب از او پس از آن‏که او را شناخته، که شريعت و آيين دينش را نمي‏ داند، او را به آيينش آشنا سازد و نحوه عبادت پروردگارش و وسيله رسيدن به خشنودي او را به وي تعليم نمايد. حضرت علي بن الحسين ‏عليهما السلام فرمود: پس اي گروه علماي شيعيان ما مژده باد شما را به بزرگ‏ ترين ثواب و بيشترين پاداش.
و حضرت محمد بن علي امام باقر عليه السلام فرموده است: عالِم همچون صاحب شمعي است که براي مردم روشنايي مي ‏دهد، پس هر کس به وسيله شمع او راهنمايي شود براي او دعاي خير کند، و همين طور عالِم با او شمعي هست که تاريکي جهل و حيرت را از بين مي ‏برد، پس هر آن‏که با شمع او روشني يافت، و به سبب آن از سرگرداني بيرون آمد، يا از ناداني نجات يافت، از آزاد شدگان او از دوزخ است، و خداوند از اين کار به مقدار هر موي کسي که او را آزاد کرده پاداشي عنايت فرمايد که از صدقه دادن صد هزار قنطار به غير از آن گونه‏ اي که خداوند عز و جل امر فرموده: بهتر باشد، بلکه آن صدقه براي صاحبش وبال است، ولي خداوند به او پاداشي عنايت فرمايد که از خواندن صد هزار رکعت نماز در پيشگاه کعبه بهتر باشد.
و حضرت جعفر بن محمد امام صادق‏ عليه السلام فرمود: علماي شيعيان ما سد کننده راه نفوذ ابليس و هم دستانش هستند، که آن‏ها را از خروج بر ضعفاي شيعيان ما باز مي‏ دارند، و از اين‏که ابليس و پيروان ناصبي او بر اينان مسلّط شوند مانع مي ‏گردند، توجه کنيد که هر کس از شيعيان ما بر اين کار بپا ايستد يک ميليون بار بهتر است از کسي که با روميان و ترک و خزر [دشمنان عمده مسلمين در آن روز] به جهاد برخيزد، زيرا که اين از دين دوستان ما دفاع مي ‏کند و او از بدن‏هاي ايشان.
و حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرمود: يک فقيه که يتيمي از يتيمان ما که از ما و ديدن ما جدا شده ‏اند را نجات دهد به اين‏که آنچه نياز به آن دارد را به او بياموزد، از هزار عابد بر ابليس مؤثرتر است، زيرا که عابد فقط همّ خودش را دارد، و آن عالِم اضافه بر خودش همّ بندگان خدا را نيز دارد که از چنگال ابليس و سرکشان او برهاند، لذا او نزد خداوند از يک ميليون عابد بهتر است.
و حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام چنين فرمود: روز قيامت به عابد گفته مي‏شود: خوب مردي بوده‏ اي همّتت جان خودت بوده [که آن را به نجات رساني] و زحمتت را از مردم برگرفتي، پس به بهشت داخل شو، و به فقيه گفته مي ‏شود: اي کسي که يتيمان آل محمد عليهم السلام را تکفل کرده و دوستان و غلامان او را هدايت نموده ‏اي، بايست تا براي هر کسي که از تو [درس] گرفته يا عملي آموخته شفاعت کني. آن‏گاه او مي‏ ايستد تا داخل بهشت مي ‏شود در حالي که با او گروهي و گروهي و… (تا ده گروه را حضرت شمرد) خواهند بود، و آن گروه‏ ها کساني هستند که از او تعليم گرفته‏ اند، و از کسي که از او آموخته درس گرفته‏ اند تا روز قيامت، بنگريد بين اين دو منزلت [عابد و عالم] چقدر فرق است.
و حضرت محمد بن علي امام جواد عليه السلام فرمود: همانا کسي که متکفّل ايتام آل محمد صلي الله عليه و آله شود که از امامشان جدا شده و در جهل خود سرگردان مانده و در دست شياطين ‏شان و ناصبيان از دشمنانمان اسير گشته ‏اند، پس آنان را از چنگال شياطين و دشمنان ما نجات داد و از حيرت‏شان بيرون برد و شياطين را با رَدّ وسوسه‏ هاي‏ شان سرکوب نمود و ناصبيان را با دلايل پروردگارشان و دليل امامانشان مقهور ساخت، چنين کساني نزد خداوند به بلندترين جايگاه‏ ها از بندگان برتري يابند، بيش از فضيلت آسمان بر زمين و عرش و کرسي و حُجُب. و فضل آن‏ها بر اين عابد همچون امتياز ماه شب چهارده بر مخفي‏ترين ستاره در آسمان مي ‏باشد.
و حضرت علي بن محمد امام هادي ‏عليه السلام فرمود: اگر نبودند کساني از علما که بعد از غيبت قائم شما – عجّل اللَّه فرجه الشريف – به او دعوت کنند و بر او دلالت نمايند، از دين او با دلايل خداوند دفاع کنند، و بندگان ضعيف خداوند را از دام‏هاي ابليس و سرکشان او رها سازند، و از شبکه ‏هاي ناصبيان خلاص نمايند، [اگر اينان نبودند] هيچ کس نمي ‏ماند مگر اين‏که از دين خدا بر مي‏ گشت، ولي اينان هستند که زمام دل‏ هاي شيعيان ضعيف را به دست مي ‏گيرند، همچنان که ناخداي کشتي سکّان آن را در دست دارد، آنان برترين کسان نزد خداي – عزّ و جلّ – مي ‏باشند.
و حضرت حسن بن علي امام عسکري‏ عليه السلام فرمود: علماي شيعيان ما که عهده‏ دار امور ضعفاي دوستان و اهل ولايت ما هستند، روز قيامت در حالي مي‏ آيند که نورها از تاج ‏هايشان مي ‏درخشد، بر سر هر کدام از آنان تاجي هست که از آن تاج ‏ها آن نورها در عرصات قيامت پخش مي‏ گردد، و خانه ‏هاي آن به مسافت سيصد هزار سال است، پس شعاع تاج‏ هايشان در تمام آن‏ها منتشر مي ‏شود، آن‏گاه هيچ يتيمي که او را تکفّل کرده و از تاريکي جهل به آموزش و تعليم بيرون برده، و از حيرت گمراهي رهانيده است در آنجا نماند مگر اين‏که به شُعبه‏ اي از انوار آن‏ ها دست مي ‏يازد، پس آن نورها ايشان را بالا مي‏ برند تا اين‏که به بلنداي بهشت مي ‏رسانند، سپس بر منزلگاه ‏هايي که در جوار اساتيد و معلمانشان برايشان مهيّا شده و در محضر امامانشان که به آن‏ها دعوت مي ‏کرده ‏اند قرار دارد، فرودشان مي ‏آورند و هيچ ناصبي ‏اي از ناصبيان نماند که از شعاع آن تاج ‏ها به او برسد مگر اين‏ که چشمش را کور و گوشش را کر و زبانش را لال مي ‏کند، و بر او از شراره آتش بدتر صدمه مي ‏زند، پس آن ناصبيان را حمل کرده تا به مأمورين دوزخ بسپارند، آن‏گاه آنان را به ميان جهنم فرو افکنند.[۴]
و بر اين مقصود دلالت دارد فرموده خداي – عزّ و جلّ – در سوره نحل «اُدْعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَةِ وَ المَوْعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ [۵] [خلق را] به راه پروردگارت به وسيله حکمت و موعظه نيکو دعوت کن و به بهترين شيوه ‏ها با آنان بحث و مناظره بنماي … و سخن در استشهاد به اين آيه شريفه بر سه مطلب مبتني است:
اول: اين‏که هر چند که ظاهر خطاب به رسول خدا صلي الله عليه و آله متوجه گشته ولي مفاد آن تکليف عامي براي ساير اهل معرفت و ديانت است، به گواهي آيات و رواياتي که بر لزوم دعوت و راهنمايي افراد دلالت دارند، مانند فرموده خداي تعالي: «إِنَّ الَّذِينَ يَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ البَيِّناتِ وَ الهُدي مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِي الکِتابِ أُولئِکَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ»؛ [۶] آنان که آنچه از آيات و دلايل واضح را نازل کرده ‏ايم کتمان مي ‏کنند پس از آن‏که آن‏ها را در کتاب آسماني براي مردم بيان داشته‏ ايم، آنان را خداوند لعنت مي ‏کند و جن و انس و ملائکه نيز لعنت مي ‏کنند. و فرموده خداي تعالي: «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي الخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ» [۷] و بايد که از شما [مسلمانان] گروهي باشند که [مردم ‏را] به خير دعوت کنند، و به معروف و نيکوکاري وادارند.
و در خبر وارد شده که قرآن مطابق مثل معروف: «إِيّاکَ أَعْنِي وَ اسمَعِي يا جارَةُ»؛ به تو مي‏ گويم ولي اي همسايه تو گوش کن. نازل شد. اضافه بر دلالت عقل از جهت اين‏که غرض از برانگيختن پيغمبران و نصب اوصيا، و قرار دادن علما و برانگیختن آنان به نشر علم و روايت نمودن احاديث، و تشويق کردن مردم به روي آوردن به ايشان و امر شدن مردم به پرسش از اهل ذکر، همه اين‏ها براي شناختن راه خداوند (سبيل اللَّه) و رسيدن به طريق نجات و سعادت است، پس معلوم شد که دعوت کردن به راه خداوند وظيفه هر مسلم اهل معرفت است.
دوم: بدون ترديد منظور از «سبيل اللَّه» آن راهي است که با پيمودن آن رضاي خداي تعالي حاصل مي ‏گردد، چنان‏که ترديدي نيست که آن راه، شناختن امامان ‏عليهم السلام و پيروي از ايشان است، که اين علّت تامّه است که رضاي خداي تعالي از بنده بدون آن تحقق نمي ‏يابد، هر چند که معتقد به توحيد و نبوت باشد، کما اين‏که شناختن مولايمان صاحب الزمان – عجّل اللَّه فرجه الشريف – و پيروي کردن از آن حضرت، علّت تامه خشنودي خداي تعالي از بنده است که بدون آن رضاي خداوند متعال از او حاصل نمي ‏گردد، و نجات نمي ‏يابد، هر چند به امامت ساير امامان معتقد باشد و به آن اقرار کند. از همين روي در روايتي که در بعضي از بخش‏هاي اين کتاب گذشت از امام صادق‏ عليه السلام آمده: همانا کسي که به ساير امامان اقرار کند و دوازدهمين امام را انکار نمايد. همچون کسي است که به ساير پيغمبران متقد باشد و حضرت محمد صلي الله عليه و آله را انکار نمايد. لذا منصب شفاعت به مولايمان حضرت حجّت‏ عليه السلام اختصاص يافته در حديثي که از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله در وصف امامان و ذکر مناصب ايشان در روز قيامت آمده، تا آنجا که فرموده: «وَ المَهْدِيُّ شَفِيعُهُمْ؛ و مهدي‏ عليه السلام شفاعت کننده ايشان است. با اين‏که امامان و پيغمبران ‏عليهم السلام نيز شفعاي روز قيامت هستند.
و در زيارت جامعه چنين آمده: «أَنْتُمُ السَّبِيلُ الأَعْظَمُ وَ الصِّراطُ الأَقْوَمُ»؛ شماييد راه بزرگ و استوارترين طريق…. البته اين منافاتی با تفسير کردن «سبيل» به دين خداوند و مانند آن ندارد، از جهت اين‏که کمال دين جز به معرفت امام‏ عليه السلام نيست، لذا فرموده خداي تعالي: «اَليَوْمُ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ» [۸] امروز دينتان را برايتان به کمال رساندم. پس از اين‏که پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به خلافت نصب فرمود، و به معرف آن جناب و معرفت امامان بعد از او دلالت دارد، نازل شد. حاصل از آنچه ياد کرديم: حرام بودن کتمام و مخفي نمودن حق و وجوب دعوت به معرفت و اطاعت مولايمان صاحب الزمان‏ عليه السلام – به حکم آيه شريفه – مي‏ باشد.
سوم: اين‏که دعوت کردن به آن جناب – به مقتضاي حال و تفاوت مراتب دعوت شوندگان در نقص و کمال – بر سه گونه است که گاهي واجب است تمام مراتب دعوت اعمال گردد، و گاهي با انجام بعضي از آن مراتب مقصود حاصل مي ‏شود، پس اولين مراتب دعوت – از جهت شأن و رتبه – دعوت کردن به وسيله حکمت است، از همين روي قبل از موعظه و مجادله در آيه ياد شده است. و حکمت در بعضي از روايات به شناخت امام و دوري از گناهان کبيره ‏اي که خداوند آتش و عقاب را بر آن‏ ها واجب فرموده است تفسير شده. و در بعضي ديگر به معرفت و تفقّه در دين. غير اين‏ ها نيز روايت شده است. و عنوان جامع معناي تمام اين امور علم و عمل است، و اين با معناي لغوي کلمه حکمت نيز متناسب مي ‏باشد، زيرا که آن از «حَکَمه» به فتح حاء و کاف استعاره شده که آنچه از لجام دو طرف چانه چهار پايان را فراگرفته که از رهاشدن آن‏ها جلوگيري مي ‏کند، هم‏چنين علم و عمل صاحب خود را از بيرون رفتن از اطاعت خداي عزّ و جلّ، و داخل شدن در اطاعت شيطان، و افتادن به لغزشگاه ‏ها، و واقع شدن در معرض هلاکت، باز مي ‏دارند، چنان‏که خداي تعالي فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طآئِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛ [۹] همانا چون تقواپيشگان را از شيطان خيالي به دل رسد هماندم متذکر شوند [خداي را به ياد آرند] پس همان لحظه بصيرت يابند. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» [۱۰] هر آن‏که از خداوند پروا کند خداوند راه بيرون شدن [از گناهان و بلاها و حوادث سخت عالم را] بر او مي ‏گشايد. از همين روي خداوند فرموده: «وَ مَنْ يُؤْتَ الحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً کَثِيراً وَ ما يَذَّکَّرُ إِلّا أُولُوا الأَلْبابِ» [۱۱] و به هر که حکمت داده شود خير بسيار به او عطا گرديده است و اين حقيقت را جز خردمندان عالم متذکر نشوند. پس هر آن‏که توفيق علم و عمل يابد، در حقيقت به معرفت امامان‏ عليهم السلام دست يافته است، و آن است خير بسيار. و از اين‏جا براي تو معلوم مي ‏شود آنچه روايت آمده که خير بسيار به معرفت امير المؤمنين و ائمه معصومين ‏عليهم السلام تفسير شده، و معني فرموده امام صادق ‏عليه السلام که: ماييم اصل خير و فروع آن طاعت خداوند است و دشمنمان اصل شرّ است و شاخه‏هاي آن معصيت خداوند مي‏ باشد … در اين مطلب دقت کن تا مقصود برايت روشن گردد. و به آنچه بيان داشتيم معلوم گشت که دعوت به آن حضرت ‏عليه السلام چهار راه دارد:
اوّل: دعوت کردن با کمک گرفتن از حکمت علمي.
دوم: دعوت کردن به وسيله حکمت عملي.
سوم: دعوت کردن به وسيله موعظه نيکو.
چهارم: دعوت کردن به وسيله مناظره به نيکوترين وجه.
اکنون که اين را دانستي مي‏ گوييم: دعوت کردن به وسيله حکمت علمي، با بيان وجوب معرفت کسي که به سوي او دعوت مي ‏شود و چگونگي معرفت و وسايل آن و بيان صفات و ويژگي ‏ها و فضايل و نشانه‏ هاي آن شخص حاصل مي‏ گردد، و نيز بيان وظايف مردم نسبت به او، و يادکردن آنچه مايه تقرُّب يافتن به اوست، و مانند اين‏ها …
و دعوت کردن به وسيله حکمت عملي؛ با مواظبت و مراقبت دعوت کننده در آنچه وظيفه اوست و در هر مرتبه از مراتب ياد شده، و اهتمام ورزيدن به آنچه مردم را به رغبت در رعايت حقوق امام و تکميل معرفت او بر مي ‏انگيزد حاصل مي ‏شود، تا شخص عارف و آشناي به امام ‏عليه السلام به اين دعوت کننده تأسّي جويد، و شخص نادان به کنجکاوي و پرسش بپردازد. و اين گونه دعوت تأثير به سزايي در دل‏ها مي ‏گذارد و براي تحقق يافتن مقصود امتياز ويژه ‏اي دارد، لذا امام صادق‏ عليه السلام فرموده است: با غير زبانتان دعوت کننده مردم باشيد [يعني با اعمالتان].
و امّا دعوت کردن به وسيله موعظه نيکو؛ با نصيحت و ترغيب و هشدار و بيان آنچه بر شناخت حجّت و رعايت حقوق او از ثواب‏ ها مترتّب مي‏ شود و آنچه بر نشناختن او و واگذاردن پيروي از او و سهل‏انگاري در اداي حقوقش از گرفتاري ‏ها و عقوبت ‏ها پيش مي ‏آيد، و امثال اين‏ها … بر حسب مقتضاي حال، و آنچه مايه امتثال و پيروي از امام ‏عليه السلام مي ‏باشد، حاصل مي‏ گردد.
و امّا مناظره به بهترين وجه؛ از امام صادق ‏عليه السلام روايت آمده که: يعني به وسيله قرآن. و از امام حسن عسکري ‏عليه السلام روايتي آمده که حاصلش اين است: اين مجادله به وسيله دليل و برهان است، بي ‏آن‏که حقّي را رد کني يا باطلي را مدعي شوي. [۱۲]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ ج ۲)
—————————————————————————————————-
[۱] سوره تحريم، آيه ۶.
[۲] اصول کافي، ۲۱۱:۲.
[۳] سوره بقره، آيه ۸۳.
[۴] تفسير امام، ۳۴۵ – ۳۳۹.
[۵] سوره‏نحل، آيه ۱۲۵.
[۶] سوره بقره، آيه ۱۵۹.
[۷] سوره آل‏عمران، آيه ۱۰۴.
[۸] سوره مائده، آيه ۳.
[۹] سوره اعراف، آيه ۲۰۱.
[۱۰] سوره طاق، آيه ۲.
[۱۱] سوره بقره، آيه ۲۹۶.
[۱۲] تفسير البرهان، ۲۵۳:۳، ح ۲.