مسئولیت پذیری و درد مردم داشتن (و احساس مسئولیت نسبت به آینده)
ایده مهدویت عمدتاً ناظر به مقوله آینده نگری و تضمین سعادت نسل های آینده بشری می باشد، دکترین مهدویت مبشّر آینده ای روشن برای فردای بشریت است، آینده ای زیبا با مؤلفه های عدالت، محبت، امنیت، تربیت و شکوفایی استعدادها. مهدویت یعنی احساس مسئولیت بین المللی و جهانی نسبت به انسان امروز و فردا و دغدغه اصلاح بشریت داشتن، رنج بشریت را احساس نمودن و از قالب «من» در آمدن و به «ما» اندیشیدن و به عبارت ساده تر، مهدویت یعنی طرحی جهانی برای شکوفایی انسانیت؛ بر این اساس ارتباطی تنگاتنگ بین فرهنگ و ایده مهدویت و انسجام، استحکام، اصالت و رسالت خانواده وجود دارد، چرا که یکی از مهمترین اهداف ازدواج مسئولیت پذیری نسبت به نسل آینده با تشکیل خانواده، تربیت نسل آینده، بسترسازی و ایجاد کانون پذیرایی برای نسل آینده همراه با سعادت، سلامت، عدالت، امنیت و دیانت است. در ازدواج اساساً انسان از قالب تنگ «خود گرایی» درآمده و به دنیای بزرگ «دگرگرایی» پا می گذارد. کانون خانواده «من» پرور نیست بلکه جمع محور و «ما» پرور است.
شهید مطهری درخصوص این ویژگی و رسالت خانوادگی می فرمایند:
«ازدواج تنها برای این نیست که زن و مرد از مصاحبت یکدیگر لذت بیشتری ببرند، ازدواج و تشکیل کانون خانوادگی ایجاد کانون پذیرائی نسل آینده است. سعادت نسل های آینده بستگی کامل دارد به وضع اجتماع خانوادگی. دست توانای خلقت برای ایجاد و بقاء و تربیت نسل های آینده، علایق نیرومند زن و شوهری را از یک طرف و علایق پدر و فرزندی را از طرف دیگر به وجود آورده است.» (۱۴)
*«یک خصایص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمی تواند آنها را کسب کند. تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقمند شدن به سرنوشت دیگران. تا انسان زن نگیرد و بچه پیدا نکند و آن بچه شدیداً عواطف او را تحریک نکند و مثلاً در مواقعی که مریض می شود و او را به هیجان نیاورد، یا مثلا لبخند بچه در او اثر نگذارد، [علاقمند شدن به سرنوشت دیگران در او پدید نمی آید] با مطالعه کتاب، این امر در او پیدا نمی شود.
تجربه نشان داده است که اخلاقیون و ریاضیت کش ها که این دوران را نگذرانده اند، تا آخر عمر یک نوع خامی و یک نوع بچگی در آنها وجود داشته است ویکی از علل اینکه در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقی شده همین است.»
*«ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. بعد از ازدواج وقتی می خواهیم کار کنیم، برای من تنها نیست، آن «من» تبدیل به «ما» می شود به طوری که انسان آنقدر به سرنوشت خانواده علاقه مند است که به سرنوشت شخص خودش نیست، و رنج می برد تا آنها در آسایش باشند. این یک درجه از «خود» است.» (۱)
*«ازدواج اولین قدمی است که انسان از خودپرستی و خود دوستی به سوی غیر دوستی برمی دارد. تا قبل از ازدواج، فقط یک «من» وجود داشت و همه چیز برای «من» بود. اولین مرحله ای که این حصار شکسته می شود، یعنی یک موجود دیگری هم در کنار این «من» قرار می گیرد و برای او معنی پیدا می کند، کار می کند، زحمت می کشد، خدمت می کند نه برای «من» بلکه برای او، ازدواج است (در ازدواج ملاک عشق است. ازدواج بی محبت را نمی گویم). بعد که دارای فرزندان می شود، دیگر «او» اوها می شود، و گاهی آنچنان «او» ها می شود که کم کم این «من» بیچاره فراموش می شود و همه اش می شود «او» و «او» ها. و اینها قدم های اولی است که انسان از حالت«من» و خودخواهی خارج می شود و به سوی غیردوستی می رود و «او» هم مورد توجهش قرار می گیرد. (۲)
۱.تعلیم و تربیت از نگاه اسلام، ص ۱۶۸.
۲. تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، ص ۲۶۶.
منبع: نیلی پور، مهدی؛ خانواده مهدوی، اصفهان: مرغ سلیمان، چاپ سوم
آخرین دیدگاهها