استودارد1
گروهی از مستشرقان یهودی و مسیحی و گاه کمونیست و یا مادی با بیگانگی همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانی اسلام ـ یعنی مهدی منتظر و احادیث پیرامون
شئون حیاتی و امامتی حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامی ـ را مورد تخطئه و تکذیب قرار داده و به باد سخریه گرفته اند. اینگونه مستشرقان سخنان ابن خلدون
مورّخ آندلسی اموی مذهب را دست مایه خود ساخته و بر اعتقادات عموم مسلمانان در طول تاریخ اسلامی تاخته اند؛ همچون:

اس‍ت‍ودارد، تئودور ل‍وت‍روپ‌،[Stoddard, Theodore Lothrop] (۱۹۵۰ – ۱۸۸۳)اسلام شناس امریکایی در کتاب The New World of Islam که با نام ام‍روز م‍س‍ل‍م‍ی‍ن‌، ی‍ا، ع‍ال‍م‌ ن‍و اس‍لام‌، ت‍رج‍م‍ه‌ اح‍م‍د م‍ه‍ذب‌؛ ت‍ع‍ری‍ب‌ ع‍ج‍اج‌ ن‍وی‍ه‍ض‌؛ ب‍ا ح‍واش‍ی‌ ب‍ق‍ل‍م‌ ام‍ی‍رش‍ک‍ی‍ب‌ ارس‍لان‌، ناشر طبع کتاب، تاریخ نگارش ۱۳۲۰-۱۳۲۱ منتشر شده است.

کتاب استودارد

این کتاب توسط انتشارات آستان قدس رضوی نیز در سال ۱۳۹۰ تجدید چاپ شده است، وی در کتاب خود می نگارد:

مهدویّت، در آغاز اسلام، بدین گونه، شناخته نشده و یاد و گفتاری از آن در قرآن نبود. جز این که در روایت آمده است: پیامبر خبر داد از مردی که مهدی نامیده شود و در آینده ظهور کند تا زمین را از برابری و داد آکنده سازد، همان گونه که از ستم و بیداد ملامال باشد.

استودارد نیز در زیر نویس این متن یادآور می شود که در باره ی احادیث مهدوی و اقوال پیرامون آن ها بهترین منبع مقدّمه ی ابن خلدون است.

این در حالی است که در روش کتاب خدا از نام بردن شخصی خودداری می شود چون ممکن است افراد سود جوی بسیار پیدا شوند و تنها با مطابقت ظاهری اسمی مدّعی آن مقام شوند و بلکه به بیان به ویژگی هایی می پردازد که اشتباه ناپذیر است. و این روش در قرآن کریم هم در پیشوایان هدایت دنبال شده هم در پیشوایان ضلالت. نه نام امیر المؤمنین را می برد و نه نام مخالفانش هم زمانش را. نه نام شخصی ابلیس و فرعون و نمرود را می برد و نه امامان هدایت تا فرجام جهان را و تنها به ویژگی های اختصاصی آنان می پردازد که قابل اشتباه نباشد و مورد طمع طمعکاران نشود؛ بسان حکومتی که در آن امنیت فراگیر و آسایش همگانی برای همیشه تاریخ بشر به ارمغان می آید. این روش در کتاب های آسمانی سابق نیز وجود داشته است. همچنان که از سه پیغمبر بزرگ خدا حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد در تورات با این عنوان یاد می شود: آن که با اسب می آید و آن که با الاغ می آید و آن که با شتر می آید. ولی این مستشرقان به این نکات مهم توجه نکرده اند و یا مصلحت را در عدم توجه دیده اند.