قدرت و توانايى آن حضرت نمونهاى از قدرت خداى متعال است. او با قدرت الاهىِ خويش توسن نفس بشر را مهار مىكند و با توان هدايتى – كه خداوند بدو ارزانى داشته است – كژ انديشىها را به نيك انديشى مبدّل و خواستهاى نفسانى و هوسهاى حيوانى بشر را كنترل مىكند و نهال فضيلت و انسانيّت را در نهاد بشر مىنشاند.
حضرت مهدى عليه السلام در شجاعت و قدرت و همّت و قوّت، چون شير خدا حيدر كرّار و سالار شهيدان حسين بن علىعليهم ا السلام است. حضرت اميرعليه السلام در جواب پرسشگرى در بارهى مهدىِ اين خاندان فرمود:
«آن گاه كه مرگ شبيخون زند، او نمىهراسد؛ گاهى كه مرگ چهرهى خود را نشان دهد، او ضعف و ناتوانى از خود نشان نمىدهد؛ در ميدان نبردِ قهرمانان عقب نشينى نمىكند؛ او دامن همت به كمر زده و چيره شونده است؛ پيروزمند است؛ شير بيشه(ى شجاعت) است؛ ريشهكن كننده ستمگران است؛ پشتوانهى همه(ى شجاعان) است؛ مردانه صفت است؛ شمشيرى از شمشيرهاى خداست؛ سالار است؛ پر بخشش است؛ سختكوش است؛ در خاندان جلالت و شرف رشد كرده است؛ اصل و ريشهى مجد و بزرگوارىاش در اصيلترين خاندانهاست … »[۱]
قدرت و توانايى آن حضرت نمونهاى از قدرت خداى متعال است. او با قدرت الاهىِ خويش توسن نفس بشر را مهار مىكند و با توان هدايتى – كه خداوند بدو ارزانى داشته است – كژ انديشىها را به نيك انديشى مبدّل و خواستهاى نفسانى و هوسهاى حيوانى بشر را كنترل مىكند و نهال فضيلت و انسانيّت را در نهاد بشر مىنشاند.
امير مؤمنانعليه السلام در وصف امام قائمعليه السلام مىفرمايند:
«وى خواهشها را پيرو هدايت مىكند؛ آن گاه كه مردم هدايت را وابستهى هوا و هوس كرده باشند و رأى و انديشه را پيرو قرآن مىگرداند، آن گاه كه مردم قرآن را تابع نظر و انديشه(ى خود) قرار دهند.»[۲]
________________
[۱] محمّد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة:۲۱۳ – ۲۱۴. عن سلَيمانَ بن بِلال، قال حدّثنا جعفرُ بنُ محمّد، عن أبيه، عن جدّه، عن الحسين بن عليٍعليهم السلام قالَ: جاءَ رَجُلٌ إلى أمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقالَ: يا أمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَبِّئْنا بِمَهْدِيِّكُمْ هذا. فَقالَ:« … لا يَجْبُنُ إذَا الْمَنايا هَكَعَتْ وَ لا يَجُورُ إِذَا المَنُونُ اكْتَنَفَتْ وَ لا يَنْكُلُ إِذَا الْكُماةُ اصْطَرَعَتْ، مُشَمِّرٌ، مُغْلَوْلِبٌ، ظَفِرٌ، ضِرْغامَةٌ، حَصَدٌ، مُخْدِشٌ، ذِكْرٌ، سَيْفٌ مِنْ سَيْفِ اللَّهِ، رَأْسٌ، قُثَمٌ، نَشُؤ رَأْسُهُ في باذِخِ السُّؤْدَدِ، و عارِزٌ مَجْدُهُ في أَكْرَمِ المَحْتِدِ … »
[۲] سيّد رضى، نهج البلاغة، ترجمهى فيض الإسلام، خطبهى ۱۳۸، ص ۴۲۴؛ نيز علامهى مجلسى، بحار الأنوا۵۱: ۱۳۰. [من خطبة له صلوات اللَّه عليه فى ذكرِ المَلاحِم] «يَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ.»
آخرین دیدگاهها