از یاس تا امید

بنابر دست‌آوردهای علمی، در سرتاسر این طبیعت پهناور، برای جنبش و حرکت هرچیز دو گونه منشا می‎‌توان یافت:

۱-کشش یا جاذبه. تغییر مکان دربسیاری از پدیده‌های فیزیکی، از نوعی کشش ناشی میشود؛ مانند ریزش آب از فراز آبشار که بر اثر جاذبه‌ی زمین صورت می‌گیرد یا جریان برق در رسانا ها که سبب کشش قطب مثبت(آنُد) نسبت به ذرّات منفی(الکترون) است.

۲- رانش یا دافعه. بسیاری دیگر از حرکت ها از نوعی دافعه سرچشمه می‌گیرند؛ مانند بالا رفتن بخار آب که ناشی از نیروی رانش هوا نسبت به گاز های سبک تراست یا گردش الکتروموتورها که برا اثر دافعه‌ی قطب‌های هم‌نام آهن ربایی ایجاد می‌شوند.

جالب این‌جاست که در طبیعت، مواردی را می‌توان یافت که هر دو عامل بالا در کنار هم دست اندر کارند؛ یعنی جاذبه وجود دارد و هم دافعه؛ هم‌چون ماشینی که در یک جاده‌ی شیب‌دار پیش می‌رود: هم نیروی رانش موتور در کار است و هم نیروی کشش زمین.

وقتی که این دو نیرو در خلاف جهت هم باشند، به اندازه‌ی تفاوت دو نیرو، در ماشین سرعت ایجاد می‌شود؛ اگر آن‌ها در جهت هم باشند، مجموع دو نیرو ماشین را به حرکت درمی‌آورد. بدیهی است در حالت دوم، یعنی هم‌جهت بودن جاذبه و دافعه، حرکت ماشین بسیار تندتر و نیرومندتر از حالت نخست خواهد بود.

قانون بالا نه تنها در دنیای بی‌شعور جمادات، بلکه در جهان پر احساس واندیشه‌ی انسان‌ها نیز صدق می‌کند. تلاش ها و تکاپوهای بشر، گاه از نوعی جاذبه ناشی می‌شود و گاه از نوعی دافعه وگه گاه از ترکیب آن دو. لازم به آوردن مثال نیست؛ شما به رفتار روزانه‌ی خود بنگرید. دقّت کنید چرا،در خانه یا بیرون، کار می‌کنید؟برای چه در تعطیلات به باغ و کوهستان می‌روید؟ چه چیز شمارا وامی‌دارد که سراغ پزشک بروید؟ به چه خاطر از دوستان و خویشاوندان دیدار می‌کنید؟ برای چه درانتخابات و همه پرسی‌ها شرکت می‌کنید؟ و چرا جان خود را برای عقیده‌ی خویش به خطر می‌اندازید؟ اگر خوب دقیق شوید، در تمام این حرکات فردی یا اجتماعی شما، یا کششی در کار است یا رانشی یا هر دو . وگفتیم که در حالت اخیر، اگر این جاذبه و دافعه هم‌سو و هم جهت باشند، شما قاطع تر و قوی‌تر و جدّی‌تر و سریع ترعمل خواهید کرد.

اینک گفت‌ وگوی ما در موضوع انتظار ظهور است و دوبعد تلاش انگیز و جنبش آفرین نفی و اثباتی آن، یعنی یاس و امید- اوّلی به پیش می‌راند و دیگری به جلو می‌کشاند.

درمفهوم صحیح انتظار، بعد یاس، گویای دل‌سردی و نفرت از وضع موجود است و ناخشنودی و شکایت از آن؛ فریادی است از اکنون که بر دل آتیه می‌نشیند و پرخاشی است نسبت به حال که به‌سوی آینده بال می‌گشاید. این نارضایتی و نومیدی، خود دو چهره دارد: یکی چهره‌ی نفی مطلق و بی‌قید و شرط در جبهه‌ی باطل و دیگری چهره‌ی نفی کمال و کفایت در جبهه‌ی حق.

چهره‌ی نخست، در برابرموقعیّت‌ها و موجودیّت‌هایی است که در آن‌ها ارزش‌ها و نهادها، بنیان‌ها و نظام‌ها و گروه‌ها و انسان‌ها همه در جهت ضدّیّت با خدا،اسلام، تشیّع و انسان شکل گرفته‌اند- هم چون بنیادهای امیریالیستی، مارکسیستی،صهیونیستی و جوامع یا گروه‌های وابسته به آن‌ها که بخش عمده‌ی دنیای مارا تشکیل می‌دهند و همه در واژه‌ی گسترده‌ی باطل خلاصه می‌شوند و حدّاکثر دوام آن‌ها تا هنگام ظهور است- رفتنی‌اند و باید بروند.

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا سوره الإسراء, آیه ۸۱

(بگو: حق آمد و باطل نابودگردید؛ به‌راستی که باطل از پیش نابودشدنی است.)

منتظر راستین هرگز به این امروز تباه و آلوده دل نمی‌بندد؛ بدان بسنده نمی‌کندو در برابرش سر تسلیم فرود نمی‌آورد؛ بلکه درتکاپوی درک فردای روشن وبی آلایش، به کاوش برمی‌خیزد. او همواره از این بخش عظیم دنیای کنونی که رنگ باطل دارد در اعراض است؛ بدان امید نبسته، دل‌خوش نگشته و از آن فراری وروگردان است. اوضاع فعلی نه فقط برایش جاذبه ندارد و دل‌بستگی نمی‌آورد، بلکه دافعه هم دارد و او را می‌رهاند. بیان زیبای قرآن را بنگرید:

وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۲۸﴾ قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنْفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ ﴿۲۹﴾ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ ﴿۳۰﴾  سوره السجدة , آیه ۲۸تا ۳۰

(و [ناباوران] می‌گویند: پس اگر شما راست‌گویان‌اید، این پیروزی چه زمان فرا می‌رسد؟بگو- ای پیامبر!- روز پیروزی، ایمان کافران سودی نبخشد و به آنان فرصتی داده نمی‌شود. پس از ایشان روی گردان و دوری کن و در انتظار پیروزی باش که آن‌ها نیز چشم به راه‌اند.)

پس قرآن، به عنوان گام اوّل و پیش درآمد انتظار، دستور اعراض می‌دهند. یعنی ای منتظر! به راه کافران مرو؛ باز گرد و دیگران را نیز بازگردان و راهی تازه برگزین. توجّه دارید که این خود، نوعی حرکت و جنبش است و شکلی ازردّ و طرد نظام های باطل وچیزی که در آن به چشم نمی‌خورد رکود است و تخدیر.

 

منبع : غلامحسین  ، دکتر تاجری نسب   ؛  انتظار مهدی، بذر انقلاب جهانی ؛ تهران : نشر آفاق