امیر بدرالدین قوامی از شاعران معروف نيمه اول قرن ششم هجرى است که به مواعظ و حکم و مناقب خاندان رسالت شهرت دارد. او به خبّاز معروف بود و علت اشتهارش به خباز آن بود که در اوايل حال نانوائى مى‌کرده و دکان خبّازى داشته است و خود در اشعارش بارها به اين اشاره کرده و خويشتن را نان‌پز و نانبا (=نانوا) معرفى نموده است. هيچيک از تذکره‌نويسان و مؤلفان ديگر که به‌ نام او اشاره کرده‌اند اطّلاعى درباره احوال او بدست نمى‌دهند جز آن که او را مداح قوام‌الدين طغرائى دانسته و گفته‌اند [تخلص] خود را از لقب او گرفته است. اين قوام‌الدين طغرائى يا قوام‌الدين درگزينى از رجال مشهور عراق در قرن ششم است که از سال ۵۲۸ به‌ بعد وزارت طغرل سوم سلجوقى (۵۷۱-۵۹۰) از سلاجقه عراق را بر عهده داشت و شاعر که از عهد شباب خدمت او اختيار کرده بود، هم‌چنان که نوشته‌اند به سبب انتساب به درگاه او قوامى تخلص کرد. وفاتش در اواسط قرن ششم و پيش از سال ۵۶۰ هـ.ق اتفاق افتاد.
قوامى شيعى‌ مذهب و در ميان شاعران شيعه معروف بوده است و در ميان آثار او اشعار کثير در منقبت خاندان رسالت و مرثيت آنان ديده مى‌شود و او عدّه‌اى از رجال و معاريف زمان خود را که در شهر و ولايت رى مى‌زيسته و غالباً از رجال بزرگ شيعه بوده‌اند، مدح گفته و علاوه بر مناقب و مراثى اهل بيت و مدايح رجال، مقدارى اشعار در زهد و وعظ و ترجيعات و غزل‌هاى عاشقانه لطيف و دل‌انگيز نيز دارد.
قوامی رازی علاوه بر این، از «مناقب خوانان» یعنی مداحان شیعه بوده است که در کوچه و بازارهای آن زمان شعرهایی را که خود یا دیگران، در مدح حضرت علی علیه السلام یا سایر آل رسول سروده بودند با صدای بلند و رسا برای مردم می خواند. از دیگر القاب او اشرف الشعرا و بدرالدین بوده است.
گویا سرّ شهرت قوامی رازی و سبب رواج شعر او از جهت روانی شعر و حلاوت سخن نبوده است، بلکه از این جهت بوده است که اشعار قوامی غالباً مشتمل بر مطالب عالیه و مضامین حکیمانه است؛ از قبیل پند و موعظت و دعوت به خداپرستی و اثبات عدل او و ردّ بر مجرهّ و زنادقه و ترهیب از دنیا و شرح بی اعتباری و بی وفایی آن و ترغیب به آخرت و عمل برای آن و نظایر اینها و مخصوصا چون شیعه دوازده امامی بوده است و صریحاً در اشعار خود به این نعمت شکر می گوید و مباهات می کند و به اسامی دوازده امام علیهم السلام، و به شرایط امامت از قبیل نص و علم و عصمت تصریح می کند.
پس اجتماع این امور که در آن زمان از محاسن بزرگ به شمار می رفته است، موجب شده که شعر قوامی در انظار مردم و مخصوصاً در میان جماعت اهل تشیّع، رواجی تمام و رونقی بسزا یافته است. (رک دانشنامه اسلامی در ترجمه وی).
وی در منقبت حضرت مهدی(عج) چنین می سراید:
ز بعد علی یازده سیّدند** به میدان دین در, ز عصمت سوار
همه پاک و معصوم و نصّ از خدای ** پیمبر وقار و فرشته شعار
ز جدّ و پدر یافته علم دین ** نه از روزگار و نه ز آموزگار
یکی مانده ز ایشان نهان در جهان ** جهانی از او مانده در انتظار
چو آید: سپر مدت مصلحت ** نشیند ز باران رحمت غبار
برون آید از کنج، عیّار دین ** جهان را ز عدلش بگردد عَیار
ز کعبه ندا در دهد جبرئیل ** که باطل نهان گشت و حق آشکار