در زمان درماندگی توجه انسان به خدا واولیای او افزوده می شود. سید ابن طاوس در کتاب الامان به نقل از من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق گوید: «رَوَى عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا ضَلَلْتَ عَنِ الطَّرِيقِ فَنَادِ يَا صَالِحُ أَوْ يَا أَبَا صَالِحٍ أَرْشِدُونَا إِلَى الطَّرِيقِ يَرْحَمُكُمُ اللَّه‏» ابابصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: هرگاه در راه گم شدی پس ندا ده “یا صالح” و یا بگو “یا ابا صالح” ما را به راه هدایت کن که خدا شما را رحمت کند. (من لا یحضره الفقیه ۲: ۲۹۸، ح ۲۵۰۶)

محدث نوری در نجم ثاقب می نگارد: سید فاضل سید علی خان خلف عالم جلیل سید خلف بن سید عبدالمطلب موسوی مشعشعی حویزی در کتاب خیر المقال گفته است: مردی از اهل ایمان از اهل بلاد – که او را شیخ قاسم می گویند – مرا خبر داد: به حج میرفتم از راه رفتن خسته شدم. پس در زیر درختی خوابیدم و خواب من طول کشید. حجّاج از من گذشتند و از من بسیار دور شدند. چون بیدار شدم دانستم زمان خوابیدن من طول کشده است و حجّاج از من دور شده اند و نمی دانستم که به کدام طرف رفته اند. پس به سمتی متوجّه شدم و به صدای بلند فریاد می کردم «یا صالح» و به این صاحب الامر علیه السلام را قصد می کردم. ناگاه سواری را دیدم در لباس عربهای بیابانی که بر شتری سوار بود. چون مرا دید به من فرمود: تو از حجّاج منقطع شدی؟ گفتم: آری. فرمود: در عقب من سوار شو تا ترا بدان جماعت برسانم. پس در عقب او سوار شدم و ساعتی نکشید که به قافله رسیدیم. چون نزدیک شدیم مرا فرود آورد و فرمود: از پی کار خود برو! پس به او گفتم: مرا عطش اذیت کرده است. پس از زین شتر خود مشکی بیرون آورد که در آن آب بود و مرا از آن سیراب نمود. به خدا سوگند که آن لذیزترین و گوارترین آبی بود که آشامیدم. آنگاه رفتم تا داخل کاروان حجّاج شدم و بدو (دو باره) توجّه کردم او را ندیدیم و او را در میان حجّاج پیش از آن و پس از آن ندیده بودم تا از حج مراجعت کردم. (نجم ثاقب باب هفتم حکایت شصت و نهم)