از جهات موجب برای دعای بر فرج امام زمان علیه السلام ياري خواستن آن حضرت از ماست. عقل و شرع بر ما لازم ميکنند که به موجب ياري خواستن آن حضرت از ما، برايش دعا کنيم، نداي آن حضرت در توقيع شريف در احتجاج و غير آن آمده که فرمود: «وَأَکْثِرُوا الدُّعآءَ بِتَعْجِيلِ الفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ»؛[۱] و براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد که آن فرج شماست.
اين نکته که نداي آن حضرت – صلوات اللَّه و سلامه عليه – به حکم عقل موجب دعا کردن باشد نيازي به توضيح ندارد، چون هر عاقل باانصافي اگر متوجه شود که يک شخصيت برجسته و عظيم که حقوق واجب بسياري بر او دارد، حقش غصب گشته و به وي ظلم رسيده، چنين شخصيتي او را صدا کرده و به ياري طلبيده آيا عقل او را به اجابت نداي آن شخصيت و سرعت در پيروي از آن دعوت، برنميانگيزد؟ چرا به خدا قسم! به خصوص اگر انسان اهل محبّت و ولايت باشد.
و امّا دلالت شرع بر اين امر در روايات فراواني به چشم ميخورد، از جمله: در اصول کافي از امام صادق عليه السلام روايت است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: هر آنکه صبح کند در حالي که به امور مسلمين اهتمام نورزد از آنها نيست، و هرکه بشنود که مردي بانگ ميزند: اي مسلمانان! و او را اجابت نکند مسلمان نيست. [۲]
ميگويم: آيا نداي مولي و رهبرت را ميشنوي؟ و آيا او را اجابت ميکني؟ و حاجتش را برميآوري؟ که با زبان حال و مقال تو را به ياري ميطلبد، پس اي خردمندان! او را ياري نماييد. حالا که سخن بدين جا کشيد، بيمناسبت نيست که قسمتي از نداهاي آن حضرت، قبل و بعد از ظهورش را بياوريم، و نداهاي ديگر را نيز ذکر نماييم که باز ارتباط به آن حضرت دارد:
۱ – در بحار به نقل از نعماني به سند خود از ابوبصير از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: قائم عليه السلام خروج نميکند تا اينکه از درون آسمان به نام او، شب جمعه بيست و سوم (ماه رمضان) ندا شود. عرض کردم: به چه چيز ندا ميشود؟ فرمود: به نام او و نام پدرش ندا ميشود که فلان بن فلان قائم آل محمد عليهم السلام است سخنش را بشنويد و او را اطاعت کنيد. آنگاه هيچ جانداري باقي نماند مگر اينکه آن صدا را بشنود، پس خواب را بيدار ميکند که به حياط خانهاش ميآيد و دوشيزه را از پشت پردهاش بيرون ميکشد، و قائم عليه السلام از آنچه ميشنود قيام ميکند، اين صيحه و فرياد جبرئيل است. [۳]
و در کمال الدين از امام باقر عليه السلام نقل شده که فرمود: منادي از آسمان ندا ميدهد که فلاني فرزند فلاني امام است، و به نامش ندا ميدهد، و ابليس – که خداي لعنتش کند – از زمين ندا ميدهد، همچنان که در شب عقبه عليه رسول خدا صلي الله عليه وآله ندا داد. [۴]
۲ – در همان کتاب از ابوحمزه ثمالي آمده که گفت: به حضرت ابوعبداللَّه صادق عليه السلام گفتم: ابوجعفر (امام باقر عليه السلام) ميفرمود: خروج سفياني از امور حتمي است. فرمود: آري و اختلاف بني العباس و قتل نفس زکيه و خروج قائم عليه السلام از امور حتمي است؟ عرض کردم: آن ندا چگونه است؟ فرمود: منادي اوّل روز از آسمان ندا ميکند: به تحقيق حق با علي و شيعيان اوست، سپس ابليس – که خدا او را لعت کند – در آخر روز بانگ ميزند که: به تحقيق حق با عثمان و پيروان او است، و در آن هنگام باطل جويان به ترديد دچار خواهند شد. [۵]
۳ – در بحار از عياشي از عجلان ابوصالح روايت است که گفت: شنيدم ابوعبداللَّه صادق عليه السلام ميفرمود: روزها و شبها پايان نمييابد تا اينکه منادي از آسمان بانگ زند: اي اهل حق جدا شويد. اي اهل باطل جدا شويد. پس ايشان از يکديگر جدا خواهند شد. راوي ميگويد: عرض کردم: أصلحک اللَّه (خدا حال شما را اصلاح کند)، آيا پس از اين ندا باز هم اينها با آنها مخلوط ميشوند؟ فرمود: خير، خداوند در قرآن ميفرمايد: «ما کانَ اللَّهُ لِيَذَرَ المُؤْمِنِينَ عَلي ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»؛ [۶] خداوند مؤمنان را به حالي که شما در آن هستيد وانگذارد تا اينکه پليد را از پاکيزه جدا سازد. [۷]
۴ – و نيز در آن کتاب ضمن حديثي طولاني از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام آمده که فرمود: پس قائم عليه السلام بين رکن و مقام بپاخيزد و نماز گزارد، وزيرش هم با اوست. سپس ميگويد: اي مردم! ما خداوند را به ياري ميطلبيم بر کساني که به ما ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند، هر آنکه درباره خدا با ما محاجّه دارد من شايستهترين افراد نسبت به خداوند هستم، و هرکه درباره آدم با ما گفتگو نمايد من نزديکترين مردم به آدم هستم، و هرکه درباره نوح با ما محاجّه کند من نزديکترين افراد به نوح هستم، و هرکه درباره ابراهيم با ما محاجّه دارد، من نزديکترين افراد به ابراهيم هستم، و هرآنکه درباره محمد صلي الله عليه و آله با ما محاجّه کند، من نزديکترين افراد به محمد صلي الله عليه و آله هستم، و هرکه درباره پيغمبران با ما محاجّه کند، ما شايستهترين مردم نسبت به انبياء هستيم، و هر کس درباره کتاب خدا با ما گفتگو کند، ما نزديکترين مردم به کتاب خداييم، ما و هر مسلمان امروز شهادت ميدهيم که بر ما ظلم رسيده و رانده شدهايم، و به ما ستم کردهاند و از شهر و اموال و خاندان خود بيرون شدهايم، ما امروز خداوند و تمام مسلمانان را به ياري ميطلبيم. به خدا سوگند! سيصد و چند مرد که در ميان آنها پنجاه زن وجود دارد، ميآيند و در مکّه جمع ميشوند بدون وعده گذاري قبلي همچون ابرهاي پائيزي پي در پي، و همين است که خداوند ميفرمايد: «أَيْنَما تَکُونُوا يَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ [۸] هر کجا باشيد خداوند همگي شما را مي آورد، به راستي که خداوند بر هر چيزي تواناست. آنگاه مردي از خاندان پيغمبر صلي الله عليه وآله ميگويد: اين است آن آبادي که اهل آن ستمکارند، سپس او از مکّه خارج ميشود در حالي که کساني که با او هستند همان سيصد و سيزده نفرند که بين رکن و مقام پس از ديدن فرمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و پرچم و سلاح حضرتش با او بيعت ميکنند، و اين در حالي است که وزيرش همراه اوست، پس منادي در مکّه به نام و امر [ولايت] او از آسمان ندا ميدهد تا اينکه اهل زمين صدايش را ميشنوند. [۹]
۵ – و در غيبت نعماني از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: هرگاه از جانب مشرق آتشي شبيه به هردي [بسيار زرد] مشاهده کرديد که سه يا هفت روز روشن باشد، منتظر فرج آل محمد عليهم السلام باشيد ان شاء اللَّه تعالي که خداوند شکست ناپذير و حکيم است.
سپس فرمود: صيحه جز در ماه رمضان – ماه خدا – نخواهد بود، و آن صيحه جبرئيل است بر اين مردم. آنگاه فرمود: منادي از سوي آسمان به نام حضرت قائم عليه السلام بانگ ميزند که هر آنکه در مشرق و هر آنکه در مغرب است آن را ميشنود، خوابيدهاي نماند مگر آنکه بيدار شود، و ايستادهاي نماند مگر اينکه به زانو درآيد، و هيچ نشسته اي نماند مگر اينکه بپاخيزد از وحشت آن صدا، پس خدا رحمت کند کسي که از آن صدا عبرت بگيرد و پاسخ گوي آن شود، که آن صداي جبرئيل روح الامين است. و فرمود: اين صدا در شب جمعه بيست و سوم ماه رمضان خواهد بود، در آن شک نکنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و در آخر روز صداي ابليس لعنت شده بلند ميشود که ندا ميکند: فلاني مظلوم کشته شد تا مردم را به شک و ترديد اندازد و گرفتارشان کند…. [۱۰]
۶ – و در همان کتاب از عبد اللَّه بن سنان آمده که گفت: در خدمت حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام بودم که شنيدم شخصي از [قبيله] همدان ميگفت: اين سنّيان ما را سرزنش ميکنند و به ما ميگويند: شما ميپنداريد که آواز دهنده اي از آسمان به نام صاحب اين امر بانگ خواهد زد، آن حضرت تکيه داده بود، خشمگين شد و راست نشست، سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نکنيد و از پدرم نقل کنيد که هيچ اشکالي براي شما نخواهد داشت، من شهادت ميدهم که از پدرم عليه السلام شنيدم ميفرمود: به خدا سوگند اين مطلب در کتاب خدا کاملاً روشن است که ميفرمايد: «وَ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمآءِ آيَةً فَضَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»؛ [۱۱] هرگاه بخواهيم از آسمان آيتي فرود آوريم که گردنهايشان در برابر آن خاضع بماند. پس آن روز احدي در زمين باقي نمي ماند مگر اينکه در مقابل آن نشانه گردن کج کند و همه اهل زمين وقتي بشنوند صدايي از آسمان بلند است که: آگاه باشيد که حق با علي بن ابي طالب و شيعيان او است، ايمان ميآورند.
و چون فرداي آن روز شود ابليس بر هوا رود تا جايي که از چشم زمينيان مخفي گردد، آنگاه بانگ ميآورد که: توجه کنيد حق با عثمان بن عفان و پيروان او است زيرا که او مظلوم کشته شد خونش را مطالبه کنيد.
حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حق استوار ميسازد که همان نداي اوّل است، ولي آنها که در دلشان مرض هست – که به خدا قسم مرض دشمني ماست – در شک ميافتند، در آن هنگام از ما دوري جويند و ما را اهانت ميکنند و ميگويند: منادي اوّل سحري بود از سحرهاي اين خاندان. سپس حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت کرد: «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»؛ [۱۲] و چون آيتي ببينند روي برتابند و ميگويند: سحرهاي پي در پي است. [۱۳] .
۷ – و در همان کتاب از زراره مروي است که گفت: شنيدم حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام ميفرمود: از آسمان گويندهاي ندا خواهد کرد که فلاني امير است و گويندهاي ندا ميکند، به تحقيق علي و شيعيانش رستگارند. [۱۴]
۸ – و نيز آمده که ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل کرده که فرمود: به نام حضرت قائم عليه السلام ندا ميشود که: اي فلان فرزند فلان بپاخيز. [۱۵]
۹ – در غيبت نعماني به روايت حذيفة بن منصور از حضرت امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: خداوند را سفرهاي است (در روايتي «مأدبه» و روايت ديگر «مائده» است) در جايي به نام قرقيسيا، که کسي از آسمان سر برآورد و بانگ زند: اي پرندگان هوا و درندگان زمين بياييد و شکم خود را از گوشتهاي ستمکاران پر کنيد. [۱۶]
۱۰ – و نيز در حديثي طولاني مروي است که حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام فرمود: و امير ارتش سفياني در بيداء فرود ميآيد، پس منادي از آسمان ندا ميکند که: اي بيداء! آنها را نابود کن. آنگاه زمين آنها را فرو ميبرد و از آنها جز سه نفر کسي جان سالم به در نميبرد، که از قبيله کلب هستند خداوند صورتهايشان را به پشت باز ميگرداند. [۱۷]
۱۱ – و در بحار در حديثي طولاني از امير المؤمنين عليه السلام مروي است که فرمود: و در ماه رمضان از سمت مشرق هنگام سپيده دم آواز دهندهاي فرياد ميزند: اي اهل هدايت جمع شويد، و پس از شفق آواز دهندهاي بانگ ميزند: اي اهل باطل جمع شويد. [۱۸]
۱۲ – و در کمال الدين از حضرت امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: نخستين کسي که با قائم عليه السلام بيعت ميکند، جبرئيل است که به صورت پرنده سفيدي نازل ميشود و بيعت ميکند، سپس يک پاي بر بيت اللَّه الحرام و پاي ديگر بر بيت المقدس ميگذارد، آنگاه با صداي تيزي که خلايق ميشنوند فرياد خواهد زد: «أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛ [۱۹] امر الهي آمد پس آن را زود مشماريد. [۲۰] .
۱۳ – و در بحار از حضرت امام باقر عليه السلام منقول است که فرمود: گويي قائم عليه السلام را روز عاشورا روز شنبه ميبينم که بين رکن و مقام ايستاده و جبرئيل در پيشگاهش بانگ ميزند: بيعت براي خدا. پس زمين را پر از عدل کند چنانکه از ظلم و جور پر شده است. [۲۱]
۱۴ – و در غيبت نعماني از عبيد بن زراره از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام مروي است که فرمود: به نام قائم عليه السلام ندا زده ميشود، آنگاه نزد او ميآيند در حالي که پشت مقام است، به آن حضرت گفته ميشود: نام شما اعلام شد، منتظر چه هستيد؟ سپس دستش را ميگيرند و با او بيعت ميکنند. راوي گويد: زراره به من گفت: الحمد للَّه، ما ميشنيديم که قائم عليه السلام به اکراه بيعت خواهد کرد ولي وجه کراهتش را نميدانستيم، حالا دانستيم که در اين استکراه باکي نيست. [۲۲] .
۱۵ – و در همان کتاب از عبد اللَّه بن سنان آمده که گفت: شنيدم حضرت امام صادق عليه السلام ميفرمود: مردم را مرگ و کشتار فرا ميگيرد تا اينکه در آن هنگام مردم به حرم پناهنده ميشوند. پس منادي صادقي از شدّت کشتار ندا ميکند: براي چه قتل و کشتار ميکنيد صاحب شما فلاني است. [۲۳]
۱۶ – و در بحار از رسول اکرم صلي الله عليه و آله روايت شده که فرمود: مهدي ظهور ميکند در حالي که ابري بالاي سرش هست که در آن آواز دهندهاي فرياد ميزند: اين مهدي خليفه الهي است از او پيروي کنيد. [۲۴]
و در خبر ديگري چنين آمده: بالاي سرش ابري سفيد است که سايباني است از آفتاب، به زبان فصيحي که جنّ و انس و شرق و غرب بشنوند ندا ميکند: او مهدي آل محمد عليهم السلام است زمين را از عدل پر ميکند چنانکه از ستم پر شده است. [۲۵]
۱۷ – در غيبت نعماني به روايت حسن بن محبوب از حضرت رضا عليه السلام آمده که فرمود: گويي او را ميبينم که دل مردم را شاد کند، آوازي بلند ميشود که دور و نزديک آن را بشنوند و آن آواز براي مؤممنين رحمت و براي کافرين عذاب است. عرض کردم: پدر و مادرم فدايت، آن چيست؟ فرمود: سه آواز در ماه رجب برآيد؛ اوّل: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الظَّالِمِينَ»؛ اي لعنت خداوند بر ستمکاران. دوم: «أَزِفَتِ الأَزِفَةُ يا مَعْشَرَ المُؤْمِنِينَ»؛ آنچه ميبايست نزديک ميشد، نزديک شده است اي گروه مؤمنان. سوم: بدني ديده شود که در پيشاپيش آفتاب آشکار گردد و آواز دهد: خداوند براي براندازي ستمگران فلاني را برانگيخت. در آن هنگام گشایش مؤمنين فرا ميرسد، و خداوند سينه هاي آنان را شفا بخشد، و عقده هاي دلشان برطرف گردد. [۲۶]
۱۸ – نداي شمشير و پرچم آن حضرت، که در حديث مفصّلي در کتاب کمال الدين از امام نهم از پدرانش از رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده که فرمود: او را پرچمي است که چون هنگام خروجش فرا رسد آن پرچم خود به خود برافراشته گردد، و خداوند – تبارک و تعالي – آن را به نطق آورد و آن پرچم به او بگويد: اي وليّ خدا! قيام کن و دشمنان خدا را به قتل رسان. و براي او دو پرچم و دو علامت هست و براي او شمشيري است در نيام که هرگاه هنگام قيام رسد آن شمشير به خودي خود از نيام برآيد، و خداوند – عزّ و جلّ – آن را به نطق آورد و آن حضرت را ندا کند که: اي وليّ خدا! خروج کن که ديگر براي تو حلال نيست که از دشمنان خدا ساکت بنشيني. پس خروج ميکند و دشمنان خدا را از بین می برد. [۲۷]
۱۹ – در بحار ضمن حديث مرفوعي از حضرت علي بن الحسين عليهما السلام درباره امام قائم عليه السلام آمده: پس زير درخت اقاقيايي مينشيند، جبرئيل به صورت مردي از قبيله کلب نزد او ميآيد و ميگويد: اي بنده خدا! چرا اينجا نشستهاي؟ مي فرمايد: اي بنده خدا! من منتظرم تا شب فرا رسد که به مکّه بروم و در اين گرما خوش ندارم بروم. پس جبرئيل مي خندد، و چون مي خندد آن حضرت او را مي شناسد که جبرئيل است. پس جبرئيل دست او را ميگيرد و با او مصافحه مي نمايد، و سلام مي کند و به او عرضه مي دارد که: برخيز. و اسبي که به آن براق گفته مي شود، برايش مي آورد. پس آن حضرت سوار مي شود سپس به کوه رضوي ميآيد. آنگاه حضرت محمد و حضرت علي – عليهما الصلوة و السلام – ميآيند و براي او فرمان سرگشاده اي مي نويسند که بر مردم مي خواند سپس به سوي مکه بيرون مي رود که مردم در آنجا اجتماع کردهاند. امام سجاد عليه السلام فرمود: پس مردي از سوي آن حضرت بپاخيزد و ندا کند: اي مردم! اين خواسته شماست، آمده شما را دعوت ميکند به آنچه رسول خدا صلي الله عليه و آله به آن فرا مي خواند. پس از جاي خود بر مي خيزند، آنگاه خود آن حضرت بر مي خيزد و مي فرمايد: اي مردم! من فلان فرزند فلان هستم، من فرزند پيغمبر خدايم، شما را مي خوانم به آنچه پيغمبر خدا به آن فرا ميخواند. پس عدّهاي بپا مي خيزند که او را بکشند، که سيصد – يا سيصد و چند نفر – از جاي بر مي خيزند و از اين کار جلوگيري مي کنند، پنجاه نفر از اهل کوفه و بقيه از ساير مردم، همديگر را نميشناسند و بدون قرار قبلي آنجا جمع شده باشند. [۲۸]
۲۰ – نداي جارچي آن حضرت که: توجّه کنيد! هيچ کس غذايي با خود برندارد، که این شباهت آن حضرت به موسي عليه السلام است.
۲۱ – در بحار از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: وقتي قائم عليه السلام بپاخيزد، هيچ زميني نماند مگر اينکه شهادت لا إله إلاّ اللَّه و محمّد رسول اللَّه در آن ندا شود. [۲۹]
۲۲ – در غيبت شيخ نعماني از ابان بن تغلب روايت است که گفت: با حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام در مسجد مکّه بودم و در حالي که آن حضرت دستم را گرفته بود، فرمود: اي ابان! خداوند سيصد و سيزده مرد را در اين مسجد شما خواهد آورد، اهل مکّه مي دانند که هنوز پدران و اجداد آنها خلق نشدهاند، شمشيرهايي بر آنهاست که بر هر شمشير نام آن مرد و نام پدرش و خصوصيات و نسبش نوشته شده، سپس دستور مي دهد آواز دهنده اي ندا کند: اين مهدي است به قضاوت داوود و سليمان حکم ميکند و از بيّنه نپرسد.[۳۰]
۲۳ – و در همان کتاب از آن حضرت است که: و خداوند باد را از هر بيابان برانگيزد که بگويد: اين مهدي است به حکم داوود قضاوت کند و بيّنه نخواهد. [۳۱]
۲۵ – و در همان کتاب از امام صادق عليه السلام در حديثي که قسمتي از آن در بحث لواي آن حضرت گذشت آمده: اولين برنامهاي که آغاز مي نمايد اينکه دست بني شيبه را مي برد و بالاي کعبه مي آويزد و جارچي آن حضرت ندا مي کند: اينها دزدان [اموال] خدا هستند. [۳۲]
۲۵ – در بحار از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام روايت است که فرمود: نخستين برنامه عدالت که قائم عليه السلام اجرا ميکند اينکه: جارچي آن حضرت ندا کند: آنان که حج و طواف مستحبي ميخواهند انجام دهند کنار بروند تا کساني که حج و طواف واجب برعهده دارند، حجر الاسود را استلام نموده و طواف بجاي آورند. [۳۳]
۲۶ – و در حديث مفصّل آمده: و بين رکن و مقام ميايستد پس فرياد مي زند و مي گويد: اي گروه نقيبان و نزديکان من، اي کساني که خداوند آنها را براي ياري من پيش از ظهورم بر روي زمين ذخيره کرده، از روي ميل به سوي من آييد. پس در حالي که در محرابها و بر رختخوابهاي خود هستند در مشرق و مغرب زمين نداي آن حضرت به آنها ميرسد، و در يک صدا به گوش فرد فرد آنها ميرسد، و بيش از يک چشم برهم زدن نمي گذرد تا اينکه همگي در پيشگاه آن حضرت بين رکن و مقام قرار ميگيرند، پس خداوند – عزّ و جلّ – به نور امر مي کند عمودي مي شود از زمين تا آسمان، پس هر مؤمني بر روي زمين از آن استفاده مينمايد. درون خانهاش از آن نور وارد مي شود، و نفوس مؤمنين به آن نور خوشحال مي گردد، در حالي که آنها ظهور قائم ما اهل بيت عليهم السلام را نمي دانند، سپس به خدمت آن حضرت ايستاده صبح مي کنند، و آنها سيصد و سيزده نفرند به عدد اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله روز بدر. [۳۴]
۲۷ – در همان کتاب است که: جارچي مهدي عليه السلام ندا ميکند که هر کس دو مصاحب و هم قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله را دوست ميدارد يک طرف برود، پس مردم دو دسته ميشوند دستهاي دوست و دسته ديگر بيزار از آنها. پس مهدي عليه السلام بيزاري از آن دو را بر مواليانشان عرضه ميکند. ميگويند: اي مهدي آل رسول عليهم السلام ما آن وقت نمي دانستيم اين منزلت را نزد خدا و تو دارند و فضيلتي که آشکار شد نديده بوديم، از آنها بيزاري نجستيم، آيا اکنون از آنها بيزاري جوييم با اينکه تر و تازه بودن بدن آنها و زنده شدن درخت خشک را به وسيله آنها ديديم؟ بلکه به خدا قسم از تو و از کساني که به تو ايمان آوردهاند بيزاري مي جوييم و از کساني که به آنها ايمان نمي آورند و کسي که آنها را به دار آويخت و از قبر بيرون آورد و اين کارها را با آنها کرد بيزاري جوييم. پس مهدي عليه السلام امر ميکند باد سياهي بر آنها مي وزد و مانند نخل هاي خشکيده بر خاک هلاک ميافکند … [۳۵]
۲۸ – و نيز در آن کتاب آمده: امام صادق عليه السلام فرمود: نخستين برنامهاي که مهدي عليه السلام آغاز ميکند اينکه در سراسر جهان اعلام ميکند: توجّه کنيد! هر آنکه از يکي از شيعيان طلبي دارد تذکر دهد، تا اين که حتي سيرچه و خردل کوچک را ادا کنند تا چه رسد به طلاها و نقرهها و املاک … [۳۶]
۲۹ – در بحار در حديثي از طريق عامّه از نبيّ اکرم صلي الله عليه وآله آمده که فرمود:… تا اينکه آن حضرت عليه السلام فرمان دهد آواز دهنده اي ندا کند: هر کس نيازي به مال داشته باشد بيايد، پس جز يک نفر هيچ کس از جاي بر نمي خيزد. مي گويد: من نيازمندم. مي فرمايد: نزد خازن مسؤول بيت المال برو به او بگو: مهدي به تو امر ميکند که به من مالي بدهي، هنگامي که آن مرد نزد خازن ميرود، او مي گويد: جامههايت را برگير. و چون پولها را به دامنش مي ريزد، آن شخص پشيمان مي شود و با خود مي گويد: من طمع کارترين افراد امت محمد صلي الله عليه وآله هستم، آنگاه پولها را بر مي گرداند، ولي از او پذيرفته نمي شود و به او مي گويند: ما آنچه دادهايم دوباره نمي گيريم. [۳۷]
(رک: مکیال المکارم؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
————————————————————————–
پی نوشتها:
[۱] احتجاج ۲۸۴:۲.
[۲] کافي ۱۶۴:۲.
[۳] بحار الانوار ۱۱۹:۵۲.
[۴] کمال الدين ۶۵۰:۲.
[۵] کمال الدين ۵۴۲:۲.
[۶] سوره آل عمران، آيه ۱۷۹.
[۷] بحار الانوار ۲۲۲:۵۲.
[۸] سوره بقره، آيه ۱۴۸.
[۹] بحار الانوار ۲۲۳:۵۲.
[۱۰] الغيبة النعماني: ۲۵۳.
[۱۱] سوره شعرا، آيه ۵.
[۱۲] اسوره قمر، آيه ۲.
[۱۳] الغيبة النعماني.
[۱۴] الغيبة النعماني: ۲۶۴.
[۱۵] الغيبة النعماني: ۲۷۹.
[۱۶] الغيبة النعماني: ۱۴۸. ميگويم: از روايت ديگري که آن نيز از غيبت نعماني آمده معلوم ميشود که اين ندا پيش از خروج سفياني است. (مؤلف).
[۱۷] الغيبة النعماني: ۲۸۰.
[۱۸] بحار الانوار ۲۷۴:۵۲.
[۱۹] سوره نحل، آيه ۱.
[۲۰] کمال الدين ۶۷۱:۲.
[۲۱] بحار الانوار ۲۹۰:۵۲.
[۲۲] الغيبة النعماني: ۲۶۳.
[۲۳] الغيبة النعماني: ۲۶۷.
[۲۴] بحار الانوار ۸۱:۵۱.
[۲۵] بحار الانوار ۳۷۸:۵۲.
[۲۶] الغيبة النعماني: ۱۸۱.
[۲۷] کمال الدين ۲۶۸:۱.
[۲۸] بحار الانوار ۳۰۶:۵۲.
[۲۹] بحار الانوار ۳۴۰:۵۲.
[۳۰] الغيبة النعماني: ۳۱۳.
[۳۱] الغيبة النعماني: ۳۱۵.
[۳۲] بحار الانوار ۳۶۱:۵۲.
[۳۳] بحار الانوار ۳۷۴:۵۲.
[۳۴] بحار الانوار ۷:۵۳.
[۳۵] بحار الانوار ۱۳:۵۳. خبر ديگري نيز در آخر همين بخش در هدم بناهاي کفر و نفاق خواهد آمد. (مؤلف).
[۳۶] بحار الانوار ۳۴:۵۳.
[۳۷] بحار الانوار ۹۲:۵۱.
آخرین دیدگاهها