سيّد بن طاووس در كتاب “فرج الهموم فى معرفة نهج الحلال و الحرام من النجوم” فرمود: به تحقيق كه در زمان خود جماعتى را درك كردم كه ايشان ذكر مى كردند، مهدى را صلوات اللّه عليه مشاهده نمودند و در ميان ايشان كسانى بود كه از جانب آن حضرت حامل رقعه ها و عريضه ها شده بودند را كه بر آن جناب عرضه شده بود و از اين جمله است خبرى كه صدق آن را دانستم و آن چنان است كه مرا كسى خبر داد كه اذن نداده است كه نام او را ببرم؛ پس ذكر نمود كه: او خداى تعالى مسألت كرده بود كه بر او به مشاهده نمودن حضرت مهدى عليه السلام تفضّل نمايد. پس در خواب ديد كه او آن جناب را مشاهده خواهد نمود در وقتى كه او را به آن وقت اشاره نمودند.

گفت: چون آن وقت رسيد او در مشهد مطهّر مولاى ما، موسى بن جعفر عليهما السلام بود. پس آوازى را شنید كه آن را پيش از آن وقت شناخته بود و او به زيارت مولاى ما، حضرت جواد عليه السلام مشغول بود. پس سائل مذكور، خود را نگاه داشت از مزاحمت كردن آن جناب و داخل در حرم منوّر شد و در نزد پاهاى ضريح مقدّس مولاى ما، حضرت كاظم عليه السلام ايستاد. پس بيرون آمد آن كه معتقد بود كه اوست مهدى صلوات اللّه عليه و با او رفيقى بود و اين شخص آن جناب را مشاهده نمود و با او به جهت وجوب تأديب در حضور مقدس آن جناب تكلّم نكرد.

(محدث نوری؛ نجم ثاقب؛ باب هفتم؛ حکایت ۱۳)