محدث نوری گوید:
ثقه عدل امين، آقا محمّد كه بیش از چهل سال است متولى امر شمع های حرم عسكريين عليهما السلام و سرداب شريف است و امين سيّد استاد (مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی ۱۲۳۰-۱۳۱۲ ق) دام علاه بود، نقل كرد كه:
مردى از اهل سنّت سامره، كه او را مصطفى الجمود مى گفتند، در قطار خدام بود كه شغلى جز آزردن زوّار و گرفتن مال آنها به هر حيله و مكر نداشت و غالب اوقات در سرداب مقدّس بود، در آن صفّه كوچك كه پشت شباك ناصر عبّاسى است و اغلب زيارات ماثور را حفظ داشت و هركس در آن مكان شريف داخل مى شد و در زيارت شروع مى كرد، آن خبيث، او را از حالت زيارت و حضور قلب مى انداخت و پيوسته خواننده را به اغلاطى ملتفت مى كرد كه غالب عوام از آنها خالى نيستند.

پس شبى در خواب، حضرت حجّت عليه السلام را ديد كه به او مى فرمايد:
تا كى زوّار مرا مى آزارى و نمى گذارى زيارت بخوانند؟ تو را چه مداخله در اين كار؟ بگذار ايشان را و آنچه مى گويند.
پس بيدار شد در حالتى كه هر دو گوشش را خداوند كر نمود. پس از آن ديگر چيزى نشنيد و زوّار از او آسوده شدند و چنين بود تا آن كه به اسلاف خويش پيوست.

(نجم ثاقب؛ محدث نوری؛ باب هفتم؛ حکایت ۸۱)