شباهت حضرت مهدی به یعقوب نبی
۱ – خداوند تفرّق خانواده یعقوب علیه السلام را پس از مدّتی طولانی جمع فرمود. قائم علیه السلام نیز خداوند پریشانی و تفرّقش را پس از مدّتی طولانی تر جمع خواهد ساخت.
۲ – یعقوب علیه السلام برای یوسف آنقدر گریست تا این که چشمانش از اندوه سفید شد در حالی که خشم خود را فرو می برد. (سوره یوسف ۱۲: ۸۴)
قائم علیه السلام نیز برای جدّش حضرت سیّد الشهدا همجنان می گرید. در زیارت ناحیه فرمود:
«و لَاَبکِیَنَ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّموعِ دَماً»
یعنی به جای اشک بر تو خون می گریم.(بحارالانوار ۱۰۱ : ۳۲۰)
۳ – یعقوب علیه السلام منتظر فرج و گشایش بود . فرمود:
“لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ” (سوره یوسف ۱۲: ۸۷) و از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمىشود.»
قائم علیه السلام نیز منتظر فرج و گشایش است و بر این سخن روایات زیادی ناظر است.
سرگذشت: حضرت یعقوب (علیه السلام)
کشور: فلسطین
شهر: خلیل الرحمان (الخلیل)
تاریخ: —
محل دفن: حرم ابراهیمی در الخلیل
لقب:اسرائیل
پدر:اسحاق
مادر:رفقه
تاریخ ولادت:۳۴۸۳ سال بعد از هبوط آدم.
مدت عمر:۱۴۷سال
بعثت:آن حضرت در فلسطین مبعوث شد.
محل دفن: جامع الخلیل واقع درکشور فلسطین.
نسب: یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله
تعداد فرزندان:آن حضرت ۱۲ فرزند داشت.
فهرست سوره هایی که نام حضرت یعقوب(ع) درآن ذکر شده است: بقره، آل عمران، نساء انعام، هود، یوسف، مریم، انبیاء، عنکبوت، ص
(مقبره حضرت یعقوب (ع)
حضرت یعقوب(ع) فرزند حضرت اسحاق بن ابراهیم (علیهم السلام) از پیامبران عالى مقامى است که به سال ۳۴۸۳ پس از هبوط مىزیست، وى اکثر عمر ۱۴۷ ساله خود را مشغول عبادت بود. بنابر نقلى، وى چون بحد بلوغ رسید شبى در خواب دید که نردبانى از نور نصب است که یک پله آن طلا و یکى نقره مىماند و فرشته بر آن نشسته، فرشته بر او وارد شد، سلام کرد و گفت: خدایت مىفرماید برخیز به شهر حران برو، آنجا پادشاهى است بنام “لابان” وى دخترى دارد بنام “راحله” او را خواستگارى کن، خداوند از او به تو فرزندان بسیارى مىدهد و کار دنیا و آخرت تو را تأمین مىگرداند، این وعده خداست که تخلف نمىکند.
بنابراین نقل حضرت یعقوب(ع) به دنبال این مأموریتى که در خواب پیدا کرد با اجازه پدر و مادر خود به حران سفر نمود. اما بنابر نقل دیگر حضرت یعقوب به دلیل اینکه از سوى برادر همزادش “عیص” مورد حسادت شدید و حتى تهدید جدى قرار گرفت به ناچار با راهنمایى پدرش به طرف منطقه بابل شهر (حاران یا حران) که دائیش (لابان بن تبرئیل) در آنجا مىزیست هجرت نمود و مدتى در آنجا زندگى نمود و با دختر دایى خود ازدواج کرد و پس از آنکه داراى پسران فراوان و اموال زیاد (که از راه چوپانى براى پدر زن خود) شد به کنعان بازگشت و هدایایى براى برادر خود فرستاد که سبب شد با استقبال گرم او مواجه گردد و کدورتها و کینههاى او بعلت دورى از برادر و نیز هدایاى برادر از بین رفته بود.
در مورد ازدواج آن جناب دو قول وجود دارد:
۱- بدنبال خوابى که یعقوب دید به منطقه حران رفت و طبق مأموریت به خواستگارى دختر “لابان” حاکم حران رفت اما از آنجا که “لابان” شش دختر داشت که کوچکترین آن “راحله” بود، دختر اول را براى ازدواج پیشنهاد داد و یعقوب بخاطر حیایى که داشت مخالفت نکرد و با وى ازدواج نمود که بعد از به دنیا آوردن دو پسر دختر اولى مرد مجدداً یعقوب از دختر وى خواستگارى کرد که “لابان” دختر دوم را پیشنهاد نمود که مورد قبول یعقوب قرار گرفت از این دختر نیز پس از بدنیا آمدن دو پسر وى از دنیا رفت، به همین ترتیب یعقوب با دختران لابان ازدواج کرد تا به “راحله” که همسر مورد نظرش بود رسید و در مجموع از دختران لابان حضرت یعقوب صاحب دوازده پسر شد و چون در این مدت براى لابان چوپانى مىکرد. از این راه صاحب گوسفندان فراوانى نیز شد و هنگام بازگشت به کنعان صاحب ۱۲ پسر و اموال فراوان بود.
۲- اما بنابر نقل دیگر که مختصرى تفاوت دارد، لابان دایى یعقوب است که در سرزمین “فدان آرام” زندگى مىکرد. حضرت یعقوب با راهنمایى و پیشنهاد پدرش نزد وى رفت و خدمت به دایى را عهده دار شد و با دو دختر وى ازدواج نمود که پس از مدتها با فرزندان و اموال فراوان به نزد خانواده خود در کنعان بازگشت و در کنعان ساکن شد. وى داراى ۱۲ پسر بود که به اسباط معروف بودند.
حضرت یعقوب به دنبال سکونت و حاکمیت فرزندش حضرت یوسف در مصر، به دعوت وى به مصر رفت و ۱۷ سال در آنجا سکونت نمود و در همانجا رحلت کرد که طبق دستور حضرت یوسف(ع) بدنش را مومیایى شده به فلسطین حمل کردند و طبق وصیت حضرت یعقوب(ع) در کنار قبر جدش ابراهیم(ع) و پدرش اسحاق و مادرش و همسرش دفن شد.
-اصل و نسب حضرت یعقوب(ع)
و وهبنا له اسحاق و یعقوب
ترجمه: و اسحاق و یعقوب را به او (ابراهیم) بخشیدیم.
بنا برتصریح تفاسیر قرآن کریم، این آیه به قسمتى از مواهب الهى بر حضرت ابراهیم(ع) اشاره مىفرماید که از آن جمله است، فرزندان صالح و نسل لایق و برومند، فرزندى مانند اسحاق(ع) و نوهاى مانند حضرت یعقوب(ع). بنابراین با استناد به این کریمه مىتوان گفت حضرت اسحاق فرزند ابراهیم(ع) و حضرت یعقوب فرزند اسحاق(ع) و نوه حضرت ابراهیم(ع) است که آیه هم اسحاق و هم یعقوب را عطایاى خداوند بر ابراهیم(ع) ذکر مىنماید.
“وهبنا له اسحاق و یعقوب”
ترجمه: ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم.
مفسرین در خصوص این آیه نیز گفتهاند، از آنجا که حضرت ابراهیم(ع) در راه اعتلاى کلمه توحید و در راستاى مبارزه با شرک و کفر و بت پرستى تلاش گستردهاى نمود و هر آنچه در توان داشت انجام داد، خداوند او را از مواهب بزرگى بهرهمند نمود که از آن جمله است، فرزندى همچون اسحاق(ع) و نوهاى همانند حضرت یعقوب(ع) و در نهایت دو نکته از آیه شریفه استفاده مىشود:
الف) موهبت و الطاف الهى بر حضرت ابراهیم(ع)
ب) نسبت فرزندى اسحاق و یعقوب با حضرت ابراهیم(ع) که موضوع بحث ما مىباشد.
“فبشرناها باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب”
ترجمه: پس او (ساره همسر ابراهیم) را بهاسحاق، و بعد از او به یعقوب بشارت دادیم.
آیه شریفه متضمن بشارت به ولادت حضرت اسحاق(ع) و حضرت یعقوب(ع) بر ساره همسر ابراهیم(ع) است (زن نازایى که نسبت به فرزنددار شدن مأیوس بود)
این آیهاى است که براصل و نسب حضرت یعقوب(ع) تصریح مىفرماید، و فرق آن با آیات قبلى در این است که، بجاى اشاره به پدر و پدربزرگ حضرت یعقوب(ع)، به پدر و مادر بزرگ آن جناب اشاره مىفرماید و بیانگر دو نکته است:
الف) بشارت به یک معجزه باور نکردنى در امور جسمانى ساره (یعنى باردار شدن زنى که نازا است)
ب) اثبات نسبت فرزندى بین اسحاق و یعقوب با (ساره همسر حضرت ابراهیم(ع))
در مورد آیین یعقوب (ع) و فرزندانش:
“ام کنتم شهداء اذ حضر یعقوب الموت اذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد الهک و اله إبائک ابراهیم و اسماعیل و اسحاق الهاً واحداً و نحن له مسلمون.”
ترجمه: آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید شما حاضر بودید؟ در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: پس از من چه چیزى را مىپرستید؟ گفتند: خداى تو و خداى پدرانت، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق خداوند یکتا را و ما در برابر او تسلیم هستیم.
از این پرسش حضرت یعقوب(ع) در مورد معبود فرزندانش و پاسخ صریح و روشن فرزندانش مبنى بر پرستش خداى ابراهیم، اسحاق و یعقوب (یعنى خداى یکتا و بىهمتا) این معنا به چشم مىخورد: که دین حضرت ابراهیم(ع) اسلام بوده و نیز دینى هم که فرزندان وى یعنى اسحاق و یعقوب و اسماعیل و نوادههاى یعقوب یعنى بنى اسرائیل و نوادههاى اسماعیل یعنى بنى اسماعیل خواهند داشت اسلام است و لاغیر، چه اسلام آن دینى است که ابراهیم از ناحیه پروردگارش آورده و در ترک آن دین و دعوت به غیرآن احدى را دلیل و حجتى نیست.
در خصوص شأن نزول این آیه کریمه گفتهاند: اعتقاد جمعى از یهودیان این بود که “یعقوب(ع)” به هنگام مرگ، فرزندان خویش را به دینى که هم اکنون یهودیان به آن معتقدند (با تمام تحریفاتش) توصیه کرده، اما خداوند در این آیه در رد اعتقاد باطل آنان اینگونه مىفرماید: مگر شما به هنگام فرا رسیدن مرگ یعقوب بودید که او چنین توصیهاى به فرزندانش نمود؟
آرى آنچه شما به او نسبت مىدهید نبود، بلکه او به هنگام مرگ از فرزندان خود پرسید، بعد از من چه چیزى را مىپرستید؟ و فرزندان جواب دادند: خداى تو و خداى پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را مىپرستیم، همان خداى یگانه و یکتا را و ما در برابر فرمان او تسلیم هستیم.
آخرین دیدگاهها