منکران اصالت مهدویت شبهه دیگری را دستاویز کرده اند تا اذهان معتقدان را نسبت به این باور استوار به شک و تردید اندازند. می گویند:

چرا دو صحیح بخاری و مسلم – که درست ترین منبع سنّت نزد عالمان اهل سنّت است – روایات پیرامون “مهدی” را نقل نکرده اند؟

پاسخ:

اشکال سکوت دو کتاب صحیح بخاری و مسلم بر دو پیش فرض متّکی است:

۱- تمامی روایات صحیح در این دو کتاب گرد آمده است و آنچه در این دو کتاب نباشد، فاقد اعتبار و اعتماد لازم بوده؛ ارزش پذیرش ندارد.

۲- در دو صحیح بخاری و مسلم هیچ حدیثی در باره ی ظهور مهدی وجود ندارد.

هر دو سخن فاقد ارزش علمی و اعتبار خارجی است زیرا نه تمامی روایات صحیح در این دو کتاب جای دارد و نه دو کتاب هیچ گزارشی از ظهور مهدی موعود ندارد. حال هر دو ادّعا را در نظاره گاه نقد علمی می نگریم:

نخست – به اجماع عموم حدیث شناسان اهل سنّت این ادّعا نارواست. به چند شاهد اشاره می کنیم:

۱- ابوعمرو بن صلاح عثمان شهرزوری در کتاب “علوم الحدیث” می نگارد:

این دو تن (بخاری و مسلم) در دو صحیح خود همه ی احادیث صحیح را جمع نکرده اند و چنین التزامی نداده اند؛ بلکه از بخاری نقل شده است که گفت «در این کتاب خود جز خبر صحیح نیاورده ام؛ امّا بسیاری از احادیث صحاح را نیز چون به درازا می کشید؛ رها کردم»

شمس الدین ذهبی در “سِیَر اعلام النبلاء” ج ۱۲ ، ص ۴۷۱ همین عبارت را نقل می کند و در ادامه به نقل از بخاری می افزاید:«و ما ترکت من الصحیح اکثر» آنچه از روایات صحیح نیاورده ام بیشتر از روایاتی است که نگاشته ام.

نیز ابوعمرو بن صلاح عثمان شهرزوری در کتاب “علوم الحدیث” می افزاید:

و از مسلم روایت شده است که گفت «هر خبری که فقط نزد من صحیح بود، در کتاب ننوشتم بلکه آنهایی را آوردم که دیگران هم بر آنها اجماع داشتند» … بخاری گفته است «من صد هزار خبر صحیح و دویست هزار خبر غیر صحیح از بر دارم» در حالی که در کتاب صحیح او هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث با شمارش مکررات، بیشتر نیست.[۱]

۲- شیخ محمّد جمال الدین قاسمی در کتاب “قواعد التحدیث” می نگارد:

علاّمه امیر در “شرح غرامی صحیح” می گوید: در هیچ کتابی همه ی روایات صحیح جمع نشده است؛ به این دلیل که بخاری گفته است «من صد هزار خبر صحیح و دویست هزار خبر غیر صحیح از بردارم» در حالی که این تعداد حدیث نه در صحیحین و نه در دیگر صحاح ششگانه یافت نمی شود. ابو زکریا نووی (شارح صحیح بخاری) گوید «همانا بخاری و مسلم به گردآوری تمام روایات صحیح ملتزم نبوده اند، بلکه از خود ایشان خبر روشن و معتبر رسیده است که چنین کاری نکرده اند، فقط خواسته اند مجموعه ای فشرده از احادیث صحاح را گردآورند.»[۲]

۳- دکتر نورالدین عتر در کتاب “منهج النقد فی علوم الحدیث” می نگارد:

دانشوران، مجموعه های بسیاری از احادیث صحیح گرد آورده اند که مشورترین آنها دو صحیح بخاری و مسلم است. از شدّت این شهرت مردمان نادان گمان برده اند که همه ی روایات صحیح در آن دو کتاب موجود می باشد؛ امّا این گمان خطای بزرگی است؛ زیرا ایشان خود چنین نگفته اند بلکه هشدار داده اند که بسیاری از احادیث صجیح را از بیم تطویل رها کرده اند.[۳]

این سه گزارش از حدیث شناسان اهل سنت، بطلان ادّعای نخست را ثابت می کند.

دوم – گرچه این ادّعا نیز چندان با واقعیّت نمی سازد زیرا با آن که این استاد و شاگرد عنایت داشته اند که در دو کتاب خود از مهدویت سخنی به میان نیاورند؛ باز هم در گوشه و کنار این دو صحیح احادیثی یافت می شوند که بدون نام بردن آشکار از مهدی بر حالات و حوادث زمان ظهور دلالت دارد؛ نظیر نمازگزاردن مسیح در قفای امام مسلمانان.

امّا این که چه انگیزه ای سبب شده است تا این دو محدّث اهل سنّت از ثبت اخبار مهدویت شانه خالی کنند، به دو اشاره کوتاه بسنده می شود:

اوّل: روزگار حیات بخاری و مسلم دهه های اوّل تا ششم از قرن سوم اسلامی است که با ایّام خلافت عبّاسیان (مامون، معتصم … تا مهتدی و معتمد) همزمان می باشد. در این دوران ستیزه های کلامی و عقیدتی سراسر سرزمین های اسلامی را فراگرفته است و دستگاه خلافت نیز در این کارزار به شدّت درگیر شده بود. نمونه برخسته از این برخورد زورمدارانه با مباحث اعتقادی، داستان چند سال زندان رفتن احمد بن حنبل و شکنجه ی او با تازیانه به روزگار حکومت مامون، معتصم و واثق عبّاسی بر سر موضوخ خلقت و حدوث کلام الله می باشد.[۴]

محمّد بن شاذل نیشابوری گوید:

از بخاری در مورد خلق قرآن پرسیدم؛ گفت: فرزندم! این پرسش شومی است. من شاهد بودم که از این مساله چه بر سر احمد بن حنبل آمد! پس با خودم عهد و قرار بسته ام که در این موضوع هیچ سخنی نگویم.[۵]

مگر نه این که دستگاه خلافت عباسی سه امام والا مقام شیعه حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم السلام را در عین برخورداری از شریف ترین نسبت و نزدیکترین قرابت با رسول خدا به ترتیب در ۲۵ و ۴۱ و ۲۸ سالگی با زهر به شهادت رساند!

بنابر این تعجّبی ندارد حدیث نگارانی چون مسلم و بخاری راه مصلحت را در پیش گرفته؛ از نقل روایات مهدویت پرهیز کرده باشند. به ویژه که مسلم نیشابوری بیش از استاد خود روابط خود را با دستگاه خلافت گرم نگه می داشت تا آنجا که از سوی خلیفه ی وقت با عنوان “امام المسلمین” پیشنمازی مسجد جامع شهر بدو سپرده شد.[۶] و گویا این دو محدّث تهور و شجاعت احمد بن حنبل و نسائی و ترمذی و … را نداشته اند که مشکلات اجتماعی را به جان بخرند و روایات مهدویت را – که به نوعی ابطال حکومت زورمدارانه عباسی است – نقل کنند.

دوم : عامل دیگر سکوت این دو محدّث را می توان بی اعتنایی، بلکه بد اعتقادی نسبت به آل الرسول ، فضائل و مناقب ایشان ، و حتّی اخبار و روایاتشان دانست.

شاهد این سخن خاموشی عمدی یا فراموشی ارادی آن دو نسبت به حدیث شریف غدیر خم است که به شهادت دانشوران اهل سنّت در حد تواتر می باشد و ۱۱۰ صحابی رسول خدا آن را روایت کرده اند. و نیز بخاری و مسلم در دو کتاب خویش از راویان کژفکر و بدعت گزاری همچون عمران بن حطّان سدوسی و عبدالحمید بن عبدالرحمان حمّانی و داوود بن حصین اموی و ابوحسان اعرج که از رجال خوارج، قدریه یا مرجئه به شمار می آمدند، اخباری را روایت کرده اند، امّا نخواسته اند از امامان اهل البیت مانند حضرت مجتبی، حضرت صادق … تا حضرت عسکری حدیثی بیاورند. با این که بزرگان اهل سنّت به دانش و بینش و عظمت و قداست این پاک نهادان اقرار داشته، بلکه برخی از آنان در محضر درس ایشان زانوی ادب به زمین زده اند تا جایی که ابو حنیفه رهبر حنفی ها گفت «لو لا السنتان لهلک النّعمان» اگر آن دو سال حضور در درس حضرت صادق نبود من هلاک می شدم.

(رک. دکتر غلامحسین تاجری نسب، فرجام شناسی حیات انسان، جلد دوم، ص ۲۱۲ – ۱۲۸ )

________________

[۱]ابن الصلاح الشهرزوری، علوم الحدیث، ص ۱۹ تا ۲۲

[۲]جمال الدین قاسمی، قواعد التحدیث ، ص ۸۵ و ۸۶

[۳] دکتر نورالدین عتر، منج النقد فی علوم الحدیث، ص ۲۵

[۴] شمس الدین ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج ۱۱ ، ۲۳۲ تا ۳۱۶

[۵] شمس الدین ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج ۱۲ ، ص ۴۵۷

[۶] محمّد بن جعفر ادریسی کتّانی ، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر ، ص ۱۲۴