شمس الدّين ابوعبدالله محمّد بن ابي بکر حنبلي، شاگرد و پيرو ابن تيميه. او در سال ۶۹۱ ق. زاده شد و در سال ۷۵۱ درگذشت. وجه تسميه او به ابن القيم الجوزيه توليت مدرسه جوزيه دمشق است که پدر يا جد او داشته است. وی به عدم خلود عذاب عاصیان در دوزخ معتقد بود و زيارت مسجد خليل (حبرون ) را حرام مي شمرد و بدين سبب دستگير و محبوس گرديد.
استادان:
وی نزد دانشمندان زيادى چون شهاب نابلسى، تقى الدّين سليمان، ابو بکر بن عبد الدائم، عيسى مطعم، اسماعيل بن مکتوم، فاطمة بنت جوهر دانش آموخت. ادبيّات را نزد ابو الفتح بعلى و مجد الدين تونسى و فقه و اصول را از صفى الدّين هندى و ابن تيميه و اسماعيل بن محمّد حرانى فرا گرفت. ولى بيشترين تأثير را در آراى فقهى و کلامى از ابن تيمية پذيرفت. چنان که در ۲۱ سالگى هنگام بازگشت ابن تيميه از مصر تا پايان عمر به مدت ۱۶ سال ملازمش بود و به دفاع از نظريات او مىپرداخت.
شاگردان:
عبد الرحمن بن رجب بغدادى، اسماعيل بن عمر بن کثير ( ابن کثير مفسّر)، محمّد بن عبد القادر محیى الدّين نابلسى و فرزندانش ابراهيم و شرف الدّين عبدالله از مشهورترين شاگردان او هستند. حلقه درس او از سال ۷۴۳ ق رسميّت و عموميّت يافت، و نيز عدهاى از حنبليانِ پيرو ابن تيميه براى روشن نمودن برخى از فتاواى وى نزد او مىرفتهاند.
در کشف الظنون از شارحان کتاب “الفيه” اثر ابن مالک يکي برهان الدّين ابراهيم بن محمّد بن قيِّم جوزيه را نام مي برد و شرح او را به اسم “ارشاد السالک” ذکر مي کند و وفات او را سال ۷۶۵ ق مي گويد. معلوم نیست تصحيفي در نام و لقب و سال وفات روي داده و يا دو تن به نام ابن قيم جوزيه (و شايد از يک خاندان ) در سده هشتم هجري بوده اند.
او کتب بسيار داشت، از جمله: “الفوائد المشوقه”، “کتاب الروح”، “اخبار النساء”، “الطريق الحکمية في السياسة الشرعيه”، “مفتاح دارالسعادة”، “زاد المعاد في هدي خير العباد”، “هادي الارواح”، “الجواب الکافي”، “اغاثة اللهفان”، “مدارک السالکين”، “اقسام القرآن”. کتب مزبور همگي در مصر و بعضي در حيدرآباد چاپ شده است.
معرفی تفسیر وی:
«تفسير القرآن الکريم» معروف به «تفسير ابن قيم» مجموعهاى از آثار قرآنى اوست. ابن قيم خود تفسير کامل و مستقل ننوشته است، بلکه بر چند سوره قرآن و بسيارى از آيات تفسيرهاى کوتاه و بلندى نگاشته است، از جمله بر سوره «فاتحه» که آن را در آغاز «مدارج السالکين» گنجانده است، سوره«کافرون» را نيز تفسير نموده و بر «معوذتين» نيز تفسيرهايى نوشته است که گويا ضبط صفدى به صورت «الرسالة الشافية فى اسرار المعوذتين» اشاره به همين تفسير او دارد. اين تفسير بارها در بمبئى ( ۱۹۵۵ م)، بيروت ( ۱۹۶۸ م)، مصر و نيز مکّه به چاپ رسيده است. آراى تفسيرى ابن قيّم نخستين بار توسّط محمّد اويس ندوى هندى، از سلفيان شبه قاره، به طور ناقص جمع آورى گرديد که به «تفسير القيّم» نامبردار شد. تا اين که يسرى السيِّد محمّد، به طور جامع به گردآورى نظريات تفسيرى ابن قيم پرداخت. به اين ترتيب، بديهى است که نظريات تفسيرى ابن قيم همه سورههاى قرآن کريم را به طور کامل در بر نمىگيرد و همه آيههاى سورهها را شامل نيست. چنان که مجموعه سيّد محمد ۱۰۹ سوره را در خود جاى داده و در باره سورههاى مبارکه قدر، قارعه، فيل، قريش و کوثر چيزى در آن نيامده است.
روش تفسیر :
شيوه ابن قيّم در تفسير آيات، تشريحى، تحليلى، ساده و قابل فهم است. وى آيات قرآن و سنّت نبوى را دو منبع اساسى در تفسير کلام الاهى مىداند و چون ديگر سلفيان سخت به اين باور پاي بند است. وی در تفسير سوره حمد، از آيات براى ردّ بر جبريه، رافضه (شیعیان)، قائلين به قدم عالم، منکران نبوت و … بهره مىگيرد و عقايد معتزله، اشاعره، جهيه، قدريه، و افرادى مانند ابن سينا، خواجه نصير و … را نقد مىنمايد. اقوال ابن تيميه براى او مهم و قابل توجّه است و هر از گاهى در صدد بيان آن بر مىآيد. مباحث لغوى و ادبی نيز در آراى تفسيرى ابن قيّم جايگاهى ويژه دارد. چنان که معتقد است هيچ لفظى در قرآن کريم مهمل گذاشته نشده است و بايد ادبيات، نحو و لغت در تبيين مفردات قرآن کريم به خدمت گرفته شود. معانى لغوى را از زهرى، ابن انبارى، زجاج و ديگران نقل مىکند و از شعر عربى براى استشهاد بر معناى لغوى استفاده مىنمايد و البتّه در روش استفاده از دیگر آيات قرآن براى تفسير آيات حتّى در بخش لغت، تلاش فراوانى دارد. در بحثهاى نحوى از سيبويه، بصريّون و کوفيّون نقل و استفاده مىنمايد. ابن قيّم چون استاد خويش ابن تيميه در پذيرش احاديث بسيار سختگير است و بسیاری از روایات را رد می کند. وی به حديث «النجوم» ايراد گرفته است و در بحث رد ادلّه مقلّدين در چهل و پنجمين وجه آن مى نويسد:
مقلّدين مى گويند: در صحّت تقليد، حديث مشهور «اصحاب من مانند ستارگان هستند به هر كدام اقتدا كرديد، هدايت يافته ايد» كفايت مى كند. اين دليل چندين پاسخ دارد:
يكم. اين حديث از طريق اعمش، از ابوسفيان، از جابر؛ و از حديث سعيد بن مسيب، از ابن عمر؛ و از طريق حمزه جزرى، از نافع، از ابن عمر نقل شده است و هيچ يك از اينها ثابت نشده است. ابن عبدالبرّ گويد: محمّد بن ابراهيم بن سعيد براى ما نقل كرد كه ابوعبداللّه بن مفرج به آنها گفته است كه محمّد بن ايّوب صموت گويد: بزار به ما گفت: و امّا روايتى كه از پيامبر صلى اللّه عليه و سلم نقل مى شود كه فرموده است: «اصحاب من مانند ستارگان هستند به هر كدام از آنان اقتدا كنيد هدايت يافته ايد» اين گفتار از رسول خدا صلى اللّه عليه و سلم به طريق صحيح نرسيده است.
ابن كثير شاگرد وی در حوادث سال ۷۵۱ ق. مى نويسد:
شب پنجشنبه سيزدهم ماه رجب به هنگام اذان عشا صاحب ما شيخ امام، علّامه شمس الدّين امام الجوزيه ديده از جهان فرو بست. وى تحصيلات خود را با علم حديث آغاز كرد و به علم و دانش مشغول شد و در علوم متعدّدى از جمله علم تفسير، حديث، كلام و فقه تبحّر يافت. او زيبا قرائت مى كرد و اخلاق نيكويى داشت، بيشتر مهرورزى مى نمود، به كسى حسادت نمی ورزيد و كسى را اذيّت نمى كرد، پشت سر كسى غيبت نمى نمود و از كسى كينه به دل نداشت.
ابن قیم تحت تاثیر ابن تیمیه در وجود حضرت حجت بن حسن علیه السلام به مخالفت پرداخته است. وی در المنار المنیف می نویسد:
و امّا الرافضة الامامیة فلهم قول رابع و هو انّ المهدی هو محمّد بن الحسن العسکری من ولد الحسین بن علی».
مراجع و ماخذ:
۱- ابن تیمیه حرانی،احمدبن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه، بیروت، المکتبه العلمیه ، ۱۳۲۲ قمری.
۲- ابن قیم الجوزیه، شمس الدین محمد بن ابی بکر، مفتاح دارالسعاده ، بی جا، دارالفکر، بی تا.
۳- جارالله، زهدی حسن؛ المعتزله، قاهره، النادی العربی، ۱۹۴۷ میلادی.
۴- جوینی، امام الحرمین عبدالملک، العقیده النظامیه، دراسه و تحقیق دکتر محمد زیبدی، بیروت، دارالنفائس و دار سبیل الرشاد، چاپ اول، ۱۴۲۴ قمری.
۵- شهرستانی؛ ابوالفتح محمد بن عبدالکریم ؛ الملل و النحل، با نظارت و مقدمه ی صدق جمیل العطار، بیروت،دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۲۲ قمری.
۶- نهایه الاقدام فی علم الکلام، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ قمری.
۷- غزالی، ابوحامد محمد بن محمد؛ المستصفی من علم الاصول،تحقیق و تعلیق دکتر محمد سلیمان الاشقر،تهران ،نشر احسان، ۱۴۲۴ قمری.
۸- مولوی کرد، سید عبدالرحیم معدومی؛ العقیده المرضیه(کردی)، شرح ملا عبدالکریم مدرس و مقدمه وتعلیقات فاتح عبدالکریم، بغداد، مطبعه الخلود، ۱۴۰۷ قمری.
سلام
نظر لطف شماست
سپاسگزاریم