گروهی از مستشرقان یهودی و مسیحی و گاه کمونیست و یا مادی با بیگانگی همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانی اسلام ـ یعنی مهدی منتظر و احادیث پیرامون شئون حیاتی
و امامتی حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامی ـ را مورد تخطئه و تکذیب قرار داده و به باد سخریه گرفته اند. اینگونه مستشرقان سخنان ابن خلدون مورّخ آندلسی اموی مذهب
را دست مایه خود ساخته و بر اعتقادات عموم مسلمانان در طول تاریخ اسلامی تاخته اند؛ همچون:
ـ دوایت دونالدسن (معاصر) [Dwight Donaldson]، مؤلف “عقیدة الشیعة” به زبان انگلیسی، (که ترجمه عربی آن هم در مصر و هم در عراق منتشر گردید) چنین می نگارد:
مهدی نزد سنّیان شخصی است که در آخرالزّمان به پا می خیزد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آمدن او مژده داده است. واژه مهدی صیغه ی اسم مفعول از ریشه «هدی» می باشد … این صیغه در قرآن وارد نشده است … از نکات شایان توجّه این که اصطلاح “مهدی” حدود ۲۰۰ سال بر تدوین کتب حدیث پیشی دارد و این فاصله برای تبلور و شکل گیری(!!) اندیشه مهدویت کافی می باشد. و از آنجا که در خود قرآن چیزی نیست که این بینش را تایید کند (!!) ناگزیر باید برای اثبات آن به روایات پناه برد. و همانا ابن خلدون در کتاب مقدّمه ی خود همه ی احادیث ویژه این عقیده را تکذیب و تضعیف نموده(!!) و به این که در صحیح بخاری و مسلم وارد نشده اند(!) اشاره کرده است … بنابراین با توجّه به نبود هیچ یادی از مهدی در قرآن (!) و این که روایات مربوط به او همگی مشکوک و ضعیف هستند(!!) اعتقاد به مهدی در میان عقاید اهل سنّت و جماعت قرار ندارد.
جهت آگاهی بر دروغ بافی های نویسنده کتاب به “الغدیر” اثر علامه امینی، ج ۳، ص ۳۲۰ – ۳۲۳ مراجعه شود.
ـ دوگلاس س، کراو (معاصر) [Doglas S. Crow] شبیه همان سخنان را در مدرک زیر می نگارد.
ـ ولهوسن، نیز در کتاب “الخوارج و الشیعة”. همین گونه سخنان را می نگارد.
ـ و دائرة المعارف بريتانيكا [Encyclopaedia Britannica] كه سال ۱۹۹۶ به صورت CD منتشر شده، حاوى مقالاتى در زمينه علوم تجربى، انسانى و مذهبى است. ضمن دو مقاله با عنوان های «آخرالزمان در مذاهب اسلام و زردتشت» و «مهدى» به موضوع مهدویت در اسلام پرداخته است. اين دو مقاله توسط بهروز عليزاده ترجمه و توسّط مرتضى دهقان نقد شده و در مجموعهاى به نام «هدايت شده ی پيروز» توسّط دانشگاه آزاد اسلامى واحد تهران شمال در آذر ماه ۱۳۷۸ شمسى به صورت كپي، در اختیار دانشجویان قرار گرفته است. مقاله اوّل چنین آمده است:
اسلام دینى نيست كه در آن ظهور منجى انتظار برود و جايى براى مسيح نجات بخش در آن وجود ندارد. با اين همه به طور تدريجى – و شايد تحت ثأثير مسيحيّت – عقيده به يك اعاده كننده آخرالزّمانىِ ايمان از نسل پيامبر و يا به عنوان عيساى رجعت كننده در آن مطرح گرديد كه معمولاً از او به نام مهدى ياد مىشود. كه به معناى كسى است كه به طور الهى هدايت شده است. بعد از ظهور عيسى، روز قيامت شروع مىشود. خوبها وارد بهشت و شريران داخل جهنم خواهند افتاد. بهشت و جهنم داراى مراحل مختلفى براى مجازات خوبى و بدى مىباشد. دوره قبل از پايان جهان به صورت بدبينانهاى مورد نگرش قرار گرفته است. خداوند، خودش جهان بدون خدا را ترك و رها خواهد كرد. كعبه (زيارتگاه بزرگ و مقدّس جهان اسلام) ناپديد خواهد شد. نسخه هاى قرآن تبديل به اوراق خالى مىشود و كلمات آن از خاطرها محو مىگردد. پس آن گاه پايان فرا مىرسد. در اسلام اهل سنّت تمام اين موضوع بيشتر به صورت افسانه آميز بيان شده است تا به صورت يك اصل مسلم مذهبى. البتّه تمام مسلمانان متعصّب به آمدن يك اعاده كننده نهایى ايمان و اعتقاد دارند. در زمانهاى بروز بحران و اضطراب سياسى يا مذهبى توقّع براى ظهور مهدى افزايش يافته، تعداد زيادى از كسانى كه خود را مهدى مىخوانند، پدید آمده اند. بهترين نمونه آن «محمد احمد» مهدى سودانى مىباشد كه در سال ۱۸۸۱ میلادی شورشى را بر عليه دولت مصر بر پا نمود و بعد از چندين پيروزى پى در پى دولت مهدى را به وجود آورد و تا سال ۱۸۹۸ كه توسّط فرمانده ارتش انگليس به نام كيچينير [Kitchener] در سودان شكست خورد، دوام آورد.
در آيين مسلمانان شيعه (كه به واگذارى رهبريت روحانى در خانواده على پسر عموى و داماد محمّد اعتقاد دارند) نظريّه مهدى، بخش اساسى اعتقادات آنها را تشكيل مىدهد. در ميان شيعيان اثنى عشرى كه اصلىترين گروه شيعيان مىباشند، اعتقاد بر اين است كه مهدى منتظر امام يا رهبر مذهبى دوازدهم است كه مخفى شده و از مكان پنهانى خود مجدداً ظاهر خواهد شد، عقيده به مهدى در ايجاد مذاهب جديد و يا فرقه هاى شيعه نيز نقش داشته است. به عنوان مثال مىتوان از اعتقاد درّوزىها نام برد كه معتقدند «الحكيم» (الحاكم صح.) خليفه مصرى سلسله فاطميّون (كه در سال ۹۶۶ – ۱۰۲۱ سلطنت كرد) و تصوّر مىشود آخرين نماينده الهى پيامبر باشد در آخرالزّمان (هزار سال بعد از ظهورش در اواخر قرن نهم) باز ظاهر خواهد گشت تا حكومت خود را بر تمام جهان بر پا كند. ديگر چهره منجيان اسلامى عبارتنداز: ميرزا غلام احمد، بنيان گذار فرقه احمديه كه در اواخر قرن نوزدهم خود را به عنوان مسيح و مهدى معرفى كرد و همين طور ميرزا على محمد شيرازى در ايران كه بنيان گذار مذهبى بود كه بعداً به نام بهائيّت شناخته شد، او در سال ۱۸۴۴ میلادی اعلام كرد كه باب (امام دوازدهم) مىباشد. اين اعلام مصادف با هزارمين سالگرد غيبت امام دوازدهم بود.
در مقاله دوم چنین آمده است:
مهدى واژه عربى به معنى “شخصى كه به طور الهى هدايت شده است” و در آخرالزّمان شناسى اسلامى عبارت است از منجى ای كه انتظار ظهورش مىرود و زمين را از عدالت و برابرى پر خواهد كرد؛ دين راستين را اعاده خواهد نمود و در طى يك دوره كوتاه طلایى كه هفت، هشت و يا نُه سال تا قبل از پايان جهان طول خواهد كشيد، راهنمايى مردم را بر عهده خواهد گرفت. كتاب مقدّس اسلامى اشارهاى به او ندارد و به هيچ حديث (گفته منسوب به محمّد پيامبر) قابل اعتمادى نيز در مورد مهدى نمىتواند استناد كرد.(!!) بسيارى از علماى متعصب سنّى اعتقاد به مهدويت را زير سؤال مىبرند. امّا اين اعتقاد بخش ضرورى اصول عقايد شيعيان مىباشد. به نظر مىرسد عقيده به مهدى در دوره اغتشاش و عدم امنيّت مذهبى بر تحولات سياسى اوايل اسلام (قرن هفتم و هشتم ميلادى) رواج يافته باشد .
شايد “مختار بن عبيده ثقفى” رهبر شورش مسلمانان غير عرب در عراق در سال ۶۸۶ م. اوّلين كسى باشد كه از اين نظريّه براى نگهداشتن ياران خود در كنار يكى از پسران على (داماد پيامبر) به نام محمّد بن الحنفيه استفاده كرد . حتّى بعد از مرگ الحنفيّه نيز اين اعتقاد ادامه يافت. ابو عبيد فكر مىكرد كه مهدى يا همان محمّد حنفيه زنده مانده است و در معبد خود در حالت پنهانى زندگى مىكند و مجدداً ظاهر خواهد شد تا دشمنان خود را نابود كند. در سال ۷۵۰ م. انقلابيان عبّاسى از پيشگويي هایى كه در آن هنگام در باره آخر الزّمان رايج بود، استفاده كردند. اين پيشگويي ها مىگفت كه مهدى از خراسان – كه در مشرق قرار دارد – قيام خواهد كرد و پرچمهاى سياهى را حمل مىكند. اعتقاد به مهدى در هر زمان كه بحرانى رخ مىدهد، مورد تأكيد قرار مىگيرد، بنابراين بعد از جنگ «لاس ناواس دو تولوسا» [Las Navas De Tolosa] در سال ۱۲۱۲م. – كه بيشتر خاك اسپانيا از دست اسلام خارج شد – مسلمانان اسپانيايى حديثى را بين خود ردّ و بدل مىكردند كه منسوب به پيامبر بوده و پيشگويى مىكرد كه اسپانيا مجدداً توسّط مهدى فتح خواهد شد. در هنگام تصرّف مصر توسط ناپلئون نيز شخصى ادّعا كرد كه مهدى بوده و در دوره كوتاهى در مصر سفلى ظاهر شد. از آنجايى كه مهدى اعاده كننده قدرت سياسى و خلوص دينى اسلام است، در جامعه اسلامى اين عنوان مورد ادّعاى انقلابيون قرار گرفته است. به ويژه شمال آفريقا شاهد تعدادى از اين مدّعيان به نام مهدى بوده است. مهمترين آنها «عبيد الله» [Ubayd Allah] مؤسس سلسله فاطميّون (در سال ۹۰۹ م.) مىباشد.
محمّد بن تومرت [Muhammad Ibn Tumart] بنيان گذار نهضت المهاد [Almaohad] در “موروكو” در قرن دوازدهم ميلادى و محمّد احمد مهدى سودانى – كه در سال ۱۸۸۱ ميلادى بر عليه دولت مصر شورش كرد – نيز از اين جمله مىباشند.
برای بررسی سخنان این مستشرقان به بخشهای پاسخ به سوالات پیرامون مهدویت مراجعه کنید. ضمنا مطالعه کتاب:
«فرجام شناسی حیات انسان ج ۲ اثر دکتر غلامحسین تاجری نسب ،مرکز فرهنگی انشاراتی منیر چاپ اول تا : ۱۳۸۷ تهران ISBN: 978-7965-78-1 » توصیه می شود.
آخرین دیدگاهها