سید باب

سیّد علی محمّد شیرازی ملقّب به سیّد باب (۱۲۳۵ – ۱۲۶۶ ق.) نخست ادّعا کرد که همان شیعه ی خالص یا رکن رابع ایمان، یا باب امام زمان است . و به گفته بهاییان در سال ۱۲۶۰ یا ۱۲۶۴ ق. ادّعای قائمیّت کرد.
ولی وی با ظهور خود نتوانست حکومت جهانی توحید را برپا سازد و عدل و داد همگانی را برپا کند. بهائیان «سلطنت قائم را به سلطنت معنویّه و فتوحات را به فتوحات مدائن [= شهرها] قلوب تاویل نمودند»[۱] و گفتند که «مقصود از سلطنت، احاطه و قدرت آن حضرت است بر همه ی ممکنات و خواه در عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود یا نشود و این بسته به اراده و مشیّت خود آن حضرت است.»[۲]

ولی او نه تنها نتوانست در دوران حیات خود بساط ظلم و جور را برچیند، بلکه ۴۸ سال پس از قیام او و ۴۲ سال پس از مرگش «در هر بلدی آثار ظلم ظاهر و مشهود [است]، ظلمی که شبه و مثل نداشته»[۳] و عبد البهاء دومین پیشوای بهاییان ، ۵۹ سال بعد از ظهور او در باره ی جهان می نگارد: «الیوم جمیع اهل عالم منهمک [= مُصر و لجوج] در شهوات اند، مشغول اغراض [= هدف های] نفسانیّه اند، مبتلای بغض و عداوت اند، در فکر محو و اضمحلال یکدیگرند، می خواهند به کلی یکدیگر را محو نمایند.»[۴]
او نه تنها به اصلاح امّت پیامبر خدا از انحراف و احیای دین اسلام نپرداخت، بلکه کتاب قرآن را منسوخ شده اعلام کرد و دوره اسلام را با کتابی به نام “بیان” به پایان رساند. نسخ اسلام به سرپرستی فردی به نام میرزا حسینعلی نوری – که بهاییان وی را بهاء الله می نامند – برای اوّلین بار در منطقه ای در شمال ایران به نام بدشت اعلام شد. در آن مکان بود که بابیان به «کسر [= شکستن] آداب و رسوم مبتدعه ای [= بدعت آمیزی] که در آن شریعت غرّرا [= دین روشن، منظور اسلام است] راه یافته بود مبادرت نمودند و قیود و حدود بالیه ی [= پوسیده ی] عتیقه [= کهنه] را متروک ساختند.»[۵]
پس با ادّعای او نه تنها شرک و بت پرستی ریشه کن نشد، بلکه ظهور او سبب شد تا خدایی جدید به خداهای قبلی افزوده شود! زیرا او در نوشته ای از نوشته های پایان عمرش خود را ذات خداوند معرّفی کرد.
و نه تنها این مهدی مورد ادّعای بهاییان تحت حاکمیّت دولت ایران بود؛ بلکه به جهت مجلس محاکمه ولی عهد ایران نتوانست به سوالات عالمان پاسخ دهد حتّی علمای حاضر در مجلس بر آیات نازل شده توسّط او «نکته نحوی»[۶] گرفتند. پس از برگزاری این مجلس او از ادّعای خود توبه کرد و از پادشاه ایران طلب عفو و بخشش کرده است[۷].
باری، باب در اواخر سال ۱۲۶۴ زمزمه ی مهدویت آغاز کرد و سپس با نوشتن کتاب “بیان” به نسخ احکام شریعت اسلام پرداخت و خویشتن را پیامبر خواند و سرانجام نوشته اش به نام “لوح هیکل الدین” مقام الوهیّت را مدّعی شد.
چون نبردهای داخلی توسّط بابیان به اوج شدّت خود رسید، دولت وقت به ریاست میرزا تقی خان امیر کبیر ، چاره را در ریشه کن کردن باب دید. امّا علما وقت وی را پریشان عقل دانستند و از آن جا که در شریعت اسلام، برای دیوانه حکم اعدام صادر نمی کنند، از امضای حکم اعدام او خودداری کردند[۸]. سرانجام پافشاری مامورین دولتی به جهت جلوگیری از ادامه ی جنگ های داخلی سبب شد که برخی از علمای شیخی نظیر “ملا محمد مامقانی” حکم به اعدام نمایند[۹]. و باب همراه یکی از مریدان در روز بیست و هشتم شعبان ۱۲۶۶ در تبریز تیرباران شد.

________________

[۱] مقاله شحصی سیّاح، نوشته ی عباس افندی ملقّب به عبد البهاء فرزند بهاء الله و نخستین امام بهاییان ، صفحه ۲۹
[۲] ایقان، نخستین کتاب بهاء الله که در اثبات قائمیّت سیّد باب نگاشته است.
[۳] لوح ابن الذئب، اثر بهاء الله نوشته ای خطاب به یکی از علمای شیعه به نام شیخ محمد باقر اصفهانی . بهاء الله این عالم شیعی را در نامه ی خود، فرزند گرگ می نامد ، ص ۵۴
[۴] خطابات ، سخنرانی های عبد البهاء ، ج ۲ ص ۹
[۵] قرن بدیع، نوشته شوقی افندی سومین رهبر بهاییان ، جلد ۱ ص ۹۷
[۶] مقاله شخصی سیّاح ، نوشته عباس افندی، ص ۱۳ . علم نحو علمی است که موضوع آن چگونگی ارتباط کلمات با بکدیگر ، نقش هر یک از آن ها در جمله ، شکل صحیح استفاده از هر لغت و چگونگی حرکت گذاری درست کلمات است . منظور عبد البهاء از نوشتن این عبارت آن است که سیّد باب در مجلس ولی عهد ایران در سخنان خود نتوانسته این قواعد را به درستی رعایت کند و لذا مورد اعتراض واقع شده است
[۷] کشف الغطاء ، ص ۲۰۴ . کتاب “کشف الغاء عن حیل الاعداء “ کتابی است که در ردّ یکی از منشورات ادوارد براون انگلیسی (مقدمه ی نقطة الکاف، حاج میرزا جانی کاشانی) به فرمان عباس افندی و توسّط ابوالفضل گلپایگانی تالیف گردید و چون با مرگ وی کتاب نیمه تمام ماند، خواهر زاده اش سیّد مهدی گلپایگانی آن را به کمک یادداشت های ابو الفضل به پایان رساند
[۸] چنان که آواره در تاریخ خودش ج ۱ ص ۲۴۱ می نگارد که بیشتر روحانیون تبریز به عذر جنون از صدور فتوی پوزش خواستند و شوقی افندی نیز در قرن بدیع ج ۱ امیر کبیر را عامل قتل میرزا علی محمد می داند
[۹] شیخی بودن ملا محمد مامقانی در ص ۲۳۰ کتاب تلخیص تاریخ نبیل آمده است و امضا کردن حکم اعدام سیّد باب توسط او در الکواکب الدرّیه، ص ۲۴۱