فلوتن
گروهی از مستشرقان یهودی و مسیحی و گاه کمونیست و یا مادی با بیگانگی همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانی اسلام ـ یعنی مهدی منتظر و احادیث پیرامون
شئون حیاتی و امامتی حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامی ـ را مورد تخطئه و تکذیب قرار داده و به باد سخریه گرفته اند. اینگونه مستشرقان سخنان ابن خلدون
مورّخ آندلسی اموی مذهب را دست مایه خود ساخته و بر اعتقادات عموم مسلمانان در طول تاریخ اسلامی تاخته اند؛ همچون:

فان فلوتن (۱۹۰۳-۱۸۶۶)[Gerole Ven Vloten] از خاورشناسان هلندی و از شاگردان یکی از اسلام شناسان هم وطن خویش، دخویه (۱۹۰۹-۱۸۳۶) می باشد. وی در زمینه آثار تاریخی و ادبی از فرهنگ اسلامی به تصحیح و ترجمه چند اثر و به نگارش چند کتاب پرداخته است که مهمترین آثار او در زمینه تصحیح و ترجمه عبارتند از:

۱- کتاب مفاتیح العلوم خوارزمی (۱۸۹۵).

۲- کتاب البخلاء جاحظ (۱۹۰۰).

۳- رساله های کوتاهی از جاحظ (۱۹۰۳).

و تألیفات وی عبارتند از:

۱- عزیمت عباسیان به خراسان ( در سال ۱۸۹۰ به زبان هلندی نوشته است).

۲- پژوهش هایی درباره عرب سالاری، تشیع و عقاید مهدویت در دوره اموی (در سال ۱۸۹۴ در آمستردام به زبان فرانسوی نوشته است).

از مهمترین آثار فان فلوتن درباره اسلام، کتاب دوم اوست. این کتاب با عنوان «السیاده العربیه و الشیعه و الاسرائیلیات فی عهد بنی امیه» در سال ۱۹۶۵ به وسیله دکتر حسن ابراهیم حسن و محمد زکی ابراهیم به زبان عربی و به وسیله سید مرتضی هاشمی حائری با عنوان «تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه» به زبان فارسی ترجمه شده است.
وی در “تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه” در ص ۱۳۳، ۱۳۵، ۱۴۲، ۱۴۳ و ۱۵۰ چنین می نگارد:
ما باید به هنگام مطالعه تاریخ اسلام خصوصا و شرق عموما بدانیم که روح شرقی تا چه اندازه علاقه مند به پیش گویی و برداشتن پرده از روی پنهانی های آینده بوده است … ابن خلدون در مقدمه خود دو فصل را به این موضوع اختصاص داده است که مهمترین فصول این کتاب به شمار می رود . می توان گفت: یگانه مورخ شرقی است که اهمیّت این نوع غیب گویی را در تاریخ مشرق دانسته است. همان طور که نخستین نویسنده در این موضوع بود و شهرت به بطلان آن داد(!!) … مرجع این غیب گوییها در آغاز یهود و مسیحیان بودند ولی طولی نکشید که به اعراب سرایت کرد(!!) … شهرت جهانگیر وهب بن منبّه و تمیم داری و کعب الاحبار و نام جاوید تاریخی آنها از همین نوع غیب گویی های آنهاست … در تمام قرآن چیزی از بازگشت مسیح یا ظهور مهدی و دجّال و اضطرابات پیش از قیام ساعت دیده نمی شود … مسلما اعتقاد به ظهور مهدی و انتظار او در بدو امر مختص به آل بیت نبود … فکر مهدی منتظر چنان در اهل سنّت شیوع یافت که یاد بود مهدی های دیگر مانند سفیانی، قحطانی و دیگران(!!) را به کلی از لوح خاطر آنها زدود.

در حالی که در روش کتاب خدا از نام بردن شخصی خودداری می شود و تنها به ویژگی هایی می پردازد که اشتباه ناپذیر است. و این روش هم در پیشوایان هدایت دنبال شده هم در پیشوایان ضلالت. نه نام امیر المؤمنین را می برد و نه نام مخالفانش هم زمانش را. نه نام شخصی ابلیس و فرعون و نمرود را می برد و نه امامان هدایت تا فرجام جهان را و تنها به ویژگی های اختصاصی آنان می پردازد که قابل اشتباه نباشد و مورد طمع طمعکاران نشود؛ بسان حکومتی که در آن امنیت فراگیر و آسایش همگانی برای همیشه تاریخ بشر به ارمغان می آید. این روش در کتاب های آسمانی سابق نیز وجود داشته است. همچنان که از سه پیغمبر بزرگ خدا حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد در تورات با این عنوان یاد می شود: آن که با اسب می آید و آن که با الاغ می آید و آن که با شتر می آید. ولی این مستشرقان به این نکات مهم توجه نکرده اند و یا مصلحت را در عدم توجه دیده اند.