در علل غیبت امام زمان علیه السلام چند نکته را شايسته است ذکر کنيم:
نکته اوّل: سبب غيبت آن حضرت عليه السلام، که آن دو قسم است: قسم يکم آن است که: براي ما بيان نشده و پس از ظهور براي ما فاش خواهد شد. شيخ صدوق به سند خود از عبد اللَّه بن الفضل هاشمي روايت کرده که گفت: شنيدم امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: به تحقيق که صاحب اين امر را غيبتي طولاني است و گريزي از آن نيست که در زمان غيبت هر فرد باطل جويي به ترديد مي افتد. عرض کردم: چرا؟ فدايت شوم! فرمود: به خاطر امري که فاش کردن آن به ما اذن داده نشده است.
عرضه داشتم: پس وجه حکمت در غيبت او چيست؟ فرمود: همان وجه حکمتي که در غيبتهاي حجّتهاي الهي پيش از آن جناب بوده است. البتّه وجه حکمت در غيبت آن حضرت جز بعد از ظهورش معلوم نمي شود همانطوري که وجه حکمت کارهاي خضر عليه السلام از سوراخ کردن کشتي و کشتن نوجوان و بپاداشتن ديوار براي موسي عليه السلام کشف نشد مگر هنگام مفارقت و جدايي آنها از يکديگر. اي پسر فضل! اين امر (غيبت) از امر خداوند متعال و از سرّ خدا و از غيب خداست و چون دانستيم که خداوند حکيم است، گواهي مي دهيم به اينکه همه کارها و گفتارهاي او موافق حکمت است هرچند که وجه آن بر ما روشن نشده باشد. [۱]
و در توقيعي که در احتجاج از حضرت حجّت – عجّل اللَّه فرجه الشريف – روايت شده آمده است: و امّا علّت غيبت من، خداوند – عزّ و جلّ – ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْيآءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤکُمْ»؛ [۲] (اي کساني که ايمان آورده ايد از چيزهايي مپرسيد که هرگاه برايتان فاش گردد شما را بد آيد.) هيچ يک از پدرانم نبود مگر اينکه در گردن او بيعتي براي سرکش زمانش واقع شد، ولي من در حالي خروج مي کنم که بيعتي براي احدي از طاغوتها بر گردنم نيست. [۳]
قسم دوم: آن است که ائمه معصومين عليهم السلام براي ما بيان فرمودهاند که چند وجه است:
۱ – ترس از کشته شدن: همانطور که در حديث امير المؤمنين علي عليه السلام آمده است که فرمود: اگر خروج نکند گردنش را ميزنند، يعني: واجب است براي حفظ خودش با شمشير و اسلحه بپاخيزد، زيرا که ظهور اعم است از قيام و نهضت و غير آن. و چه بسا امام ظاهر است، ولي با شمشير قيام نمي کند مانند ساير امامان به جز حضرت امام حسين عليه السلام، بنابراين اگر قيام ننمايد دشمنان، آن حضرت را مي کشند، همانطور که پدران طاهرينش را از روي ظلم و کفر و طغيان به قتل رسانيدند.
۲ – هيچکدام از طاغوتها بر گردن آن حضرت بيعتي نداشته باشند: که اين وجه در توقيع گذشته و در حديث امام حسن مجتبي عليه السلام ذکر گرديده است.
۳ – امتحان و آزمايش بندگان: «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الکافِرِينَ»؛ [۴] (تا اهل ايمان را از هر عيب و نقص پاک گرداند و کافران را هلاک نمايد. چنانکه در حديث امام موسي بن جعفر و امام جعفر صادق عليهما السلام است و در خوف آن حضرت آورديم. و از حضرت رضا عليه السلام مروي است که فرمود: سوگند به خدا! آنچه چشم بدان دوختهايم نخواهد شد تا اينکه آزمايش شويد و مؤمن و منافق از هم جدا گرديد، و تا اينکه از شما باقي نماند مگر نادرترين پس نادرترين.
و از نعماني به سند خود از امام صادق عليه السلام منقول است که فرمود: در دوران امير المؤمنين علي عليه السلام آب فرات طغيان کرد. پس آن حضرت به همراهي دو فرزندش حسن و حسين عليهما السلام سوار شدند، هنگامي که به طائفه ثقيف گذارشان افتاد، آنها گفتند: علي عليه السلام آمده که آب را برگرداند، امير مؤمنان عليه السلام فرمود: به خدا سوگند! که من و اين دو فرزندم مسلّماً کشته خواهيم شد و حتماً خداوند مردي را در آخر الزمان از اولاد من به خونخواهي ما بر مي انگيزاند، و البتّه او از نظر آنان غايب خواهد بود تا گمراهان مشخص گردند، تا آنجا که يک فرد نادان خواهد گفت: خدا را در آل محمد عليهم السلام نيازي نيست. [۵]
۴ – سنن پيغمبران الهي را در آن حضرت جاري گرداند: چنانکه در حديث سدير از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: قائم ما را غيبتي است که مدّت آن به طول ميانجامد. عرضه داشتم: چرا يابن رسول اللَّه؟ فرمود: زيرا که خداوند – عزّ و جلّ – ميخواهد سنّتهاي پيغمبران را در غيبتهايشان بر او نيز جاري سازد، و اي سدير ناگزير است از اينکه مدّتهاي غيبت آنان را پايان برد، خداوند تعالي مي فرمايد: «لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»؛ [۶] (که البته شما از حالي به حال ديگر درآييد.) يعني: سنتهاي آناني که پيش از شما بودهاند. [۷]
۵ – ودايع خداوند ضايع نشود، يعني مؤمناني که از پشت کافران متولد مي شوند چنانکه در کتابهاي علل الشرايع و کمال الدين از حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام روايت شده از ابن ابي عمير از کسي که او ياد کرد که گفت: به آن حضرت (يعني امام ششم) عرضه داشتم: چرا امير المؤمنين علي عليه السلام با مخالفين خودش در ابتداي امر جنگ نکرد؟ فرمود: به خاطر آيهاي که در کتاب خداي – عزّ و جلّ – آمده: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً»؛ [۸] (چنانچه [کافران از مؤمنان] جدا مي شدند، به راستي که کافران از آنان را عذابي دردناک مي نموديم.) عرضه داشتم: منظور از (تزّيل =پاک شدن) چيست؟ فرمود: مؤمناني که به امانت در اصلاب و پشتهاي کافران بودند. و همينطور است قائم عليه السلام که ظهور نمي کند تا اينکه ودايع خداوند – عزّ و جلّ – از پشت کافرين بيرون آيند که چون خارج گردند بر دشمنان خداوند – عزّ و جلّ – چيره خواهند شد و آنها را مي کشد. [۹]
۶ – قبايح و زشتيهاي اعمال ما: کارهاي خلاف و معصيتهايي که ما مرتکب مي شويم مانع از ظهور آن حضرت است براي عقوبت ما، چنانکه از امير المؤمنين علي عليه السلام آمده که فرمود: و بدانيد که زمين از حجّت خدا خالي نمي ماند ولي خداوند به خاطر ظلم و ستم و اسراف مردم بر خودشان آنها را از ديدار او نابينا خواهد ساخت. [۱۰] و در توقيع حضرت حجّت – عجّل اللَّه فرجه الشريف – به شيخ مفيد چنين آمده: و اگر شيعيان ما – که خداوند در اطاعتش آنان را ياري دهد – در وفاي پيماني که از ايشان گرفته شده، مصمم و جدّي باشند، نعمت لقاي ما از آنان به تأخير نمي افتد و سعادت ديدار ما با معرفت کامل و راستين نسبت به ما تعجيل مي گشت، پس تنها چيزي که ما را از آنان پوشيده مي دارد همانا چيزهاي ناخوشايندي است که از ايشان به ما مي رسد و از آنان انتظار نمي رود. [۱۱]
(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
————————————————————————–
[۱] علل الشرايع: ۲۴۵:۱.
[۲] سوره مائده، آيه ۱۰۱.
[۳] احتجاج: ۲۸۴:۲.
[۴] سوره آل عمران، آيه ۱۴۰.
[۵] غيبت نعماني: ۱۴۰.
[۶] سوره انشقاق، آيه ۱۹.
[۷] بحار الانوار: ۱۴۲:۵۲.
[۸] سوره فتح، آيه ۲۵.
[۹] علل الشرايع: ۱۴۷.
[۱۰] بحار الانوار: ۱۱۳:۵۱.
[۱۱] احتجاج: ۳۲۵:۲.
آخرین دیدگاهها