میرزا حسینعلی نوری (ملقّب به بهاء الله) (۱۲۳۵ – ۱۲۶۶ ق.) دومین رهبر بهاییان است.
پس از مرگ باب شیرازی، بنا به وصیّت وی جوانکی هجده ساله به نام میرزا یحیی معروف به صبح ازل جانشین او شد. این جوانک ناپخته و کم تجربه از عهده ی اداره ی امور بابیان برنیامد و عملا زمام امور بابیان به دست برادر بزرگترش میرزا حسین علی نوری افتاد. همان کسی که در ماجرای “بدشت” مازندران از کارگزاران اصلی ماجرا بود. میرزا حسینعلی در دومین روز محرم ۱۲۳۳ در تهران متولّد شد. پدرش میرزا عبّاس نوری از منشیان زمان محمّدشاه قاجار بود. میرزا عبّاس در تعلیم و تربیت فرزتدان بسیار می کوشید و برای این منظور از میان دوستانش برای آنان آموزگار سرِ خانه می آورد. میرزا حسینعلی در سنین کودکی در نزد پدر و بستگان و معلّمین خصوصی به فراگرفتن علوم و فنون مقدّماتی پرداخت و به این سبب از رفتن به مدرسه بی نیاز بود؛ با این همه او نیز مانند میرزا علی محمّد شیرازی (باب) داعیه ی امّیت (= درس ناخواندگی) داشت و خود را درس ناخوانده می دانست.[۱]
بعد از درگذشت باب، امیر کبیر آن رادمرد ملّی و هوشیار، که به خطر بابیّت و نقش میرزا حسینعلی در قضایای باب پی برده بود، اعلان داشت که میرزا حسینعلی مبلغ ۵ کرور تومان (یعنی ۲۵ میلیون ریال و معادل نیم برابر غرامت جنگ های ایران و روس) به خزانه ی کشور ایران خسارت وارد کرده است.[۲] به همین علّت او را به عراق – که مستعمره دولت عثمانی بود – تبعید کرد.
پس از برکناری امیر کبیر از صدارت، میرزا حسینعلی به ایران بازگشت و بلا فاصله طرح ترور ناصر الدین شاه به دست بابیان ریخته شد که به فرجام نرسید و به همین خاطر دست اندرکاران آن ترو از جمله میرزا حسینعلی دستگیر شدند. عاملین ترور همگی کشته شدند. در پی دستور شاه برای دستگیری بهاء الله سفیر روسیه او را «امانت دولت روسیه» نامید و به صدر اعظم پیغام فرستاد که هیچ بلایی نباید بر سر بهاء الله بیاید و حتی او را تهدید کرد که اگر حادثه ای رخ دهد شخص صدر اعظم مسئول خواهد بود![۳]
چون ریاست بابیّت به میرزا حسینعلی نوری منتقل شد دیگر سران بابیّه که از این امر ناخرسند بودند، میرزا یحیی را هشیار کردند و میانه ی دو برادر به هم خورد و میرزا حسینعلی مدّت دو سال با لباس مبدّل و نام مستعار “درویش محمّد” به کوه های سلیمانیّه و نزد دراویش نقشبندیّه رفت و آن جا به آموختن عرفان و کیمیاگیری پرداخت. پس از آن با التماس و تقاضای از برادر خود، به مقام پیشین بازگشت.[۴]
رفتار زشت و آشوب گرانه ی بابیان سبب شد تا حکومت غثمانی ایشان را از عراق به اسلامبول تبعید نماید و این واقعه در سال ۱۲۸۰ ق. رخ داد .
به گفته ی بهاییان در آغاز این سفر بود که میرزا حسینعلی داعیه ی خویش را ابراز کرد و مدّعی “من یُظهره اللهی” شد.
به فاصله چهار ماه کاروان بابیان از پایتخت عثمانیان به سوی ادرنه اعزام شد و در آنجا بود که چند دستگی میانشان رخ داد: گروهی از بزرگان بابیان که صبح ازل را وصی باب می دانستند، ازلی نام گرفتند. و جمعی که میرزا حسینعلی را پذیرفته بودند، بهایی نامیده شدند.
این اختلافات آسیب شدیدی به بابی گری .وارد کرد که در این میان جدایی بهاء الله و میرزا یحیی صبح ازل از همه موثرتر بود . صبح ازل مدّعی بود که من بر اساس آثار باب جانشین او هستم و برادرم می خواهد جای مرا بگیرد؛ امّا از آن سو، میرزا حسینعلی می گفت که وصیّت باب ساختگی است و میرزا یحیی کاره ای نیست.
در پی این جدایی، میان بهاء الله و ازل و سایر مریدان اهانت ناسزا و کشتار رواج یافت به گونه ای که میرزا یحیی از بهاء و بهائیان به دریافت القاب خر و گاو نر مفتخر گردید و میرزا حسینعلی، حرامزادگی برادرش را اعلان کرد .[۵]
در این شرایط بود که دولت عثمانی آنان را از هم جدا کرد. ازلیان را به “ماگوستیا” در خاک قبرس و بهاییان را (به سرکردگی میرزا حسینعلی) به قلعه عکّا در خاک فلسطین فرستاد. صبح ازل تا پایان عمر در قبرس بود و بعد از درگذشت وی میرزا هادی دولت آبادی و برادرش جنبه ی ریاست ازلیه را داشتند. میرزا حسینعلی هم در سال ۱۳۰۹ ق. در عکّا از دنیا رفت.
میرزا حسینعلی دعاوی گوناگونی داشت: افزون بر مقام “من یُظهره اللهی” و پیامبری گاهی خود را نمله ی فانیه[۶] (= مورچه مردنی) می شمرد و گاهی هم پا را از اریکه ی الوهیّت فراتر می نهاد و خویشتن را خدای خدایان می پنداشت[۷] .
پرچمداری مهدویت ستیزی در میان بهاییان را میرزا حسینعلی بهاء به عهده داشت. وی با نگارش کتاب “ایقان” تلاش کرد قائمیِت باب شیرزای را ثابت کند که در واقع کتاب استدلالی بهائیان بر ردّ مهدویت حضرت حجّت بن حسن علیه السلام همین کتاب اوست. وی در این کتاب به دانشمندان شیعه به خاطر اعتقاد به مهدویت حضرت حجّت بن حسن زشت تر اهانت ها را می کند و از ناسزا گویی علمی به ساحت مقدّس حضرت بقیة الله اصلا فروگذار نمی کند. جامع بهائیت در حالی که کتاب آسمانی ایشان به ادّعای میرزا حسینعلی کتاب “اقدس” است، امّا مرکز نشر آثار امری و بیت العدل اعظم (= مرکز اداره بهاییان که در فلسطین اشغالی تشکیل می شود) به خاطر وجود برخی احکام غیر قابل پسند عموم نه تنها آن کتاب را ترویج نمی کند و بلکه اقدام به ترجمه آن به هیچ زبانی نکرده است و عملا کتاب مهم بهاییان کتاب “ایقان” نوشته بهاء الله می باشد و برای تبلیغ افراد مبتدی پس از خواندن کتاب های عمومی این کتاب را بدانان داد می شود تا از امامت حضرت بقیة الله چشم بپوشد و به قائمیّت باب شیرزای معتقد شود همان کسی که نه تنها عدالت و داد را به ارمغان نیاورد و جهان را از یکتاپرستی پر نکرد؛ بلکه خود نیز آماج تیر شد و بدون هیچ کار موثری در جهان کشته شد.
________________

[۱] بهاء الله ، اسرار الاثار ، صفحه ۱۹۱
[۲] شوقی افندی، قرن بدیع، ج یکم ، ص ۳۱۵ و جلد دوم (چاپ اوّل) صفحه ۳۲
[۳] شوقی افندی ، قرن بدیع ۱ : ۳۱۸ و ۳۱۹ و تلخیص تاریخ نبیل ، صفحه ۶۴۷ و ۶۴۸
[۴] شوقی افندی ، قرن بدیع جلد یکم صفحه ۳۲۸ و قرن بدیع جلد دوم صفحه ۱۲۲.
[۵] جز یکم مائده آسمانی: ۴۰
[۶] آثار قلم اعلی، ۴: ۳۶۴
[۷] عبد البهاء، مکاتیب، ۲: ۲۵۵