در آسمانى بودن آيين “زرتشت” (=زردشت) يا كيش “بهْدينان” اختلاف است. گروهى از محقّقان اسلامى آن آيين را در زمرهى اديان آسمانى بر شمردهاند. اگر اين آيين آسمانى هم باشد، مسلماً كتاب اَوِستا دستخوش تحريف قرار گرفته است و امروزه اين كتاب را نمىتوان در زمرهى كتابهاى آسمانىِ دعوتگر به يكتاپرستى دانست. برخى محقّقان بيان مىكنند كه اين آيين از دستبرد آيين ميترايى (یا مهر پرستی) – كه در ايران باستان ميان آرياييان اين سرزمين رواج داشت – در امان نمانده و حقايق توحيدى آن دستخوش تحريف قرار گرفته است.
به گزارش تاریخ، مهر” يكى از بُغان يا خداوندگاران آريايى يا هندو ايرانى پيش از روزگار زرتشت بوده است. پس از ظهور زرتشت، يكى از ايزدان يا فرشتگان آيين مَزْديَسنا گرديد. آرياييان، هنگام ورود به ايران، قواى طبيعت مثل خورشيد و ماه و ستارگان و آتش و خاك و باد و آب را مىپرستيدند. خدايانى را هم – كه مظهر قواى طبيعت بودهاند – “دئوه” مىخواندهاند. در بين اين خدايان برتر از همه “ايندرا” بوده است و پروردگار رعد و برق و جنگ به شمار مىآمده است. اين خدا با اين نام در بين آرياييان ايران، آن رواج ميان هندوان را نيافت. نزد ايرانيان ظاهراً پرستش ميترا (مهر) جاى آن را گرفت. (على اكبر دهخدا، لغتنامه، ذيل مهر)
كتاب مقدس بهْدينان اَوِسْتا به نوشتهى مورّخان يونانى حدود دو ميليون بيت بوده است.[۱] بر اساس برخى منابع، تنها دو نسخهى كامل از اوستا وجود داشت: يكى در كتابخانهى كاخ شاهى استخر فارس و ديگرى در گنجينهى آتشكدهى “آذر گُشَسب” در شيزِ آذربايجان. اوّلى در آتش سوزى كتابخانهى مزبور، به دست اسكندر مقدونى از بين رفت و دومى را يونانيان در فتح اين سرزمين، به غنيمت گرفتند.[۲]
در آيين زرتشت نيز موضوع منجى جهان طرح شده و افراد زرتشتى را به آمدن او بشارت داده است.
در اين آيين، “سائوشِيانْت” يا “سوشيانس” و يا “سوشيانت” به عنوان منجى جهان ياد شده است. كلمهى “سوشيانت” – كه در كتاب أوِسْتا از او ياد شده است – به معناى “سود رساننده” و “سودبخش” است. كلمهى “سائوشِيانْت” اوستائى و “سوشيانس” پهلوى است و به معنى “سود رساننده” (سوشيانت موعود مزديَسنا، ابراهيم پور داوود، ص ۱۰۵) و به معنى “سردار دينى” (آيينهى آيين مزديسنا، كىخسرو پور شاهرخ كرمانى، ص ۱۰۵) و به معنى “نجات دهنده” (سوشيانت موعود مزديسنا، ابراهيم پور داوود، ص ۹ و جستار در بارهى مهر و ناهيد، محمّد مقدّم، صص ۱۲ تا ۱۹ و مهدويت در قرآن و سنّت، دكتر غلامحسين تاجرى نسب، رسالهى دكتر ).
سوشيانت در كتاب اوستا در دو كار برد آمده است:
۱- هر يك از موعودان دين زردتشتى.
۲- بالاخص آخرين موعود زردشتى يعنى “اَستْوَتْ اِرِتَ”.[۳]
سوشيانتها ياوران و نگاهبانان آيين “مَزْدِيَسْنا”يند كه هدفشان رستگارى و نجات مردم از جهل و نادانى و ظلم و ستم است. در اوستا مكرّر از سوشيانتهايى ياد شده است كه در آخر الزمان ظهور مىكنند و غالباً از آخرين سوشيانت – كه پس از ظهور او قيامت خواهد بود – اسم برده شده است. بنا به سنّت زردتشتى، سه هزار سال اخير عمر جهان مادّى، عهد سلطنت روحانى زردتشت و سه پسر آيندهى اوست كه هر يك به فاصلهى هزار سال از يكديگر پاى به دايرهى وجود مىگذارند. نامهاى اين سه پسر و اسامى مادران آنان و محلّ تولد ايشان در اوستا مندرج است؛ امّا وقت ظهور آنان در اوستا تعيين نشده و تنها همين ذكر شده است كه در آخر الزمان ظهور خواهند كرد.[۴]
اسامى سوشيانتها در فروردين يَشت، كردهى ۲۷ و ۲۸، بندهاى ۱۲۸ – ۱۲۹، چنين آمده است:
فْرَوَهْر پاكدين “اوخشيَتْ اِرِتَ” ]Uxsyat. ereta[ را مىستاييم. فروهر پاكدين “اوخشيَتْ نِمَهْ” [Uxsyat. nemah] را مىستاييم. فروهر پاكدين “اَستْوَتْ اِرِتَ” [exstvat. ereta] را مىستاييم. كسى كه سوشيانت پيروزگر ناميده خواهد شد و “اَستْوَتْ اِرِتَ” ناميده خواهد شد. از اين جهت “سوشيانت” [نامند] براى اين كه او به سراسر جهان مادّى سود خواهد بخشيد. از اين جهت “اَستْوَتْ اِرِتَ” (گويند) براى اين كه او آن چه را جسم و جانى است پيكر فناناپذير خواهد بخشيد از براى مقاومت كردن بر ضدّ دروغ جنس دو پا (بشر) از براى مقاومت كردن در ستيزهاى كه از طرف پاكدينان برانگيخته شده باشد#.[۵]
معنى لفظى “اوخشيتْ اِرِتَ” كسى است كه قانون مقدّس را مىپروراند. امروز اين اسم را “اوخشيدر” يا “هوشيدر” گويند. دومين موعود كه “اوخشيتْ نِمهْ” است؛ به معنى كسى است كه فزاينده يا پروراندهى نماز و ستايش است. امروز “اوشيدر ماه” يا “هوشيدر ماه” گويند. سومين موعود “اَستْوَتْ اِرِتَ” لفظاً به معنى كسى است كه مظهر و پيكر قانون مقدس است.[۶]
سوشيانس بزرگ يا “اَستْوَتْ اِرِتَ” عنوان منجى كلّ جهان است.
در كتاب گات (سرودهاى مقدّس زرتشت)، يسنا، هات ۴۶، بند ۳ آمده است:
كىْ اى “مَزدا” بامداد روز فراز آيد، جهان دين راستين فرا گيرد با آموزشهاى فزايشبخش پُر خرد رهانندگان؟ كياناند آنانى كه بهمن به يارىشان خواهد آمد؟ از براى آگاه ساختن من، تو را برگزيدم، اى “اهورا”.[۷]
همين عبارت در ترجمهى ديگرى از اَوِستا چنين آمده است:
كىْ مزدا سپيدهى رخشان پيروزى جهان را در برخواهد گرفت؛ كىْ رخشندگى آفتابِ دين همه جا را تابان خواهد ساخت؛ كىْ سوشيانتها [آموزگان، نجات دهندگان] فراوانى و زيادگى خواهند يافت تا از پرتو كار و كردارشان، دين گسترده شود. اينك سوشيانتى براى آموزش مردم برپاست و منام زرتشت كه پيرو تو هستم؛ اى اهورا.[۸]
نيز در اَوِستا، بخش يَشتها، زامياد يشت، كردهى ۱، بندهاى ۹ – ۱۱ گويد:
فرّ كيانىِ نيرومند مَزدا آفريده را ما مىستاييم (آن فرّ) بسيار ستودهى زبردست، پرهيزگار، كارگر، چست را كه برتر از ساير آفريدگان است (فرّى) كه از آنِ اهورا مزداست، با آن اهورا مزدا آفريدگان را پديد ساخت، بسيار و خوب، بسيار و زيبا، بسيار و دلكش، بسيار و كارآمد، بسيار و درخشان، تا كه آنان گيتى را نو سازند (يك گيتى) پير نشدنى، نمردنى، نگنديدنى، نپوسيدنى، جاودان زنده، جاودان بالنده و كامروا، در آن هنگامى كه مردگان دگر باره برخيزند (و) به زندگانى بى مرگى روى كند پس آن گاه او (سوشيانت) به در آيد و جهان را به آرزوى خويش تازه كند.[۹]
نيز در اَوِستا، بخش يَشتها، زامياد يشت، كردهى ۳، بندهاى ۲۱ – ۲۴ گويد:
فرّ كيانى نيرومند مزدا آفريده را ما مىستاييم؛ (آن فرّ) بسيار ستودهى زبردست، پرهيزگار، كارگر، چست را كه برتر از ساير آفريدگان است. (فرّى) كه از آن ايزدان مينوى و جهانى است به سوشيانتهاى زائيده شده و (هنوز) زائيده نشده كه نو كنندگاناند متعلّق است. اينانند كسانى كه گيتى را بنا به خواهششان نو سازند… جهانى كه فرمانبردار راستى است فناناپذير گردد… براى شكوه و فرّش…[۱۰]
هم چنين در اَوِستا، بخش يَشتها، زامياد يشت، كردهى ۱۵، بندهاى ۹۱ – ۹۵ گويد:
ما فرّ كيانىِ نيرومند مزدا آفريده را مىستاييم … هنگامى كه اَسْتْوَتْ – اِرِتَه كه … در آخر الزمان ظهور مىكند و با ظهور او رستاخيز مردگان شروع شده، عمر جهان به سر مىرسد … گُرزى … را از دشمن بگيرد. با آن گرز خواهد توانست دروغ را براند. از هستىهاى زندهى “اشه” با چشمهاى خُرد او خواهد نگريست؛ به دقّت بر همهى آفرينش خواهد نگريست. دروغ زشت را … از تخمهى زشت از همه چيز كه در جهان مادّى است، با چشمان كوشنده و جوينده خواهد نگريست. با پرستارى و با توجّه، او ماندگار خواهد كرد همهى آنچه كه در جهان مادّى نيكوست؛ دوستان او پيش خواهند آمد با انديشهى نيكو، با سخن نيكو، كار نيكو، دَئناى نيكو؛ بى آن كه سخنى به دروغ بگويند، با زبان خودشان.[۱۱]
در منابع اسلامى آمده است كه يزدگرد سوم# آخرين پادشاه ساسانى، پدر “شه بانو” يا “شاه زنان” يا “شهربانو” يا “جهان شاه” است. اين بانو در جنگ ايران و عرب، اسير شد؛ امّا مولا امير المؤمنين عليه السلام آن بانوى بزرگزاده را به عقد امام حسين عليه السلام در آوردند و حضرت سجادعليه السلام فرزند اوست. پدر ايشان يعنى يزدگرد فرزند شهريار جزو آن كسانى است كه به ظهور حضرت مهدىعليه السلام بشارت داده است. عالم شيعى “أحمد بن محمّد جوهرى” (متوفّاى ۴۰۱ ق.) در كتاب خود، مُقتضَب الأثر – به سندى كه ياد مىكند – گويد: محمّد بن على نوشجانى گفت:
آن گاه كه پارسيان از قادسيّه بيرون شدند و به يزد گرد فرزند شهريار رسيد از آنچه بر رستم گذشته بود و از زخمهايى كه عرب بر او وارد كرده بودند و گمان كرد كه رستم و تمام پارسيان كشته شدهاند. پس مناذر از داستان جنگ قادسيه و كشته شدن پنجاه هزار نفر از پارسيان خبر داد، يزدگرد همراه خانوادهاش گريخت. پس بر در قصر ايستاد و گفت: سلام بر تو، اى قصر بزرگ! امروز من از تو مىروم؛ ولى به سوى تو بر مىگردم؛ خودم يا مردى از فرزندان من كه هنوز زمان او نرسيده و دوران او نيامده است.
سليمان ديلمى گويد: بر حضرت صادق عليه السلام وارد شدم و از آن حضرت، اين موضوع را سؤال كردم كه يزدگرد گفته بود: يا مردى از فرزندان من. پس آن حضرتعليه السلام فرمودند:
«او صاحب شما و قيام كننده به امر خداى – عزّ و جلّ – است كه ششمين فرد از نسل من است. به تحقيق يزد گرد پدر اوست و او فرزند وى.»[۱۲]
————————————————————————————————————————
۱) دكتر محمّد معين، مزديَسْنا و ادب پارسى، ج ۱ ، ص ۱۸۸، به نقل دكتر غلامحسين تاجرى نسب، مهدويت در قرآن و سنت، (رسالهى دكترى).
۲) جيمز دارمستتر، تفسير اوستا، ص ۱۲۵ ، كيخسرو پور شاهرخ كرمانى، آيينهى آيين مزديَسْنا، صص ۷۶ – ۷۷، آنى بِسانت، چهار مذهب بزرگ، صص ۲۲۶ – ۲۲۷، به نقل دكتر غلامحسين تاجرى نسب، مهدويت در قرآن و سنّت، (رسالهى دكترى).
۳) دكتر محمّد معين، فرهنگ فارسى، ج ۵ ، صص ۸۲۳ – ۸۲۴، ذيل سوشيانت.
۴) همان
۵) يَشتها، تفسير و تأليف ابراهيم پور داوود، بخش فروردين يَشت، كردهى ۲۷ و ۲۸، بند ۱۲۸ و ۱۲۹ ، ج ۲ ، صص ۱۰۰ – ۱۰۲.
۶) دكتر محمّد معين، فرهنگ فارسى، ج ۵ ، ص ۸۲۳، ذيل سوشيانت.
۷) گات (سرودهاى مقدّس زرتشت)، تفسير و تأليف ابراهيم پور داوود، ، يَسْنا، هات ۴۶، ص ۹۸.
۸) اَوِستا، ترجمهى هاشم رضى، بخش گاثاها (سرودهاى زرتشت)، يَسْنا، هات ۴۶، ص ۱۰۵.
۹) يَشتها، تفسير و تأليف ابراهيم پور داوود، بخش زامياد يَشت، كردهى ۱، بندهاى ۹ – ۱۱، ج ۲ ، صص ۳۳۱ – ۳۳۲.
۱۰) همان، كردهى ۳، بندهاى ۲۱ – ۲۵، ج ۲ ، صص ۳۳۴ – ۳۳۵.
۱۱) اَوِستا، ترجمهى هاشم رضى، بخش يشتها، زامياد (يشت ۱۹)، كردهى ۱۵، صص ۳۴۱ – ۳۴۲.
۱۲) ابن عيّاش احمد جوهرى، مُقتضَب الأثر، ص ۴۰: عن النوشجان بن البودمردان قال: لمّا جُلِيَ الفُرْسُ عن القادسيّةِ و بلغ يزدجردَ بنَ شهريار ما كان من رستمَ و إدالةِ العرب عليه و ظنَّ أنَّ رستمَ قد هَلَكَ و الفُرسُ جميعاً و جاءَ مبادرُ و أخبرَه بيومِ القادسيّةِ و انجلائِها عن خمسينَ ألفَ قتيلٍ، خَرَجَ يزدجردُ هارِباً في أهلِ بَيْتِهِ وَ وَقَفَ بِبابِ الأيوانِ و قالَ: السّلامُ عليكَ أيُّها الأيوانُ! ها أنَا ذا مُنصَرِفٌ عَنكَ و أرْجِعُ إليكَ أنَا أوْ رجلٌ مِن وُلْدي لَم يدنُ زَمانُهُ وَ لا آنَ أوانُهُ.
قالَ سليمانُ الديلميُّ: فَدَخَلْتُ عَلى أبي عبدِاللَّهِعليه السلام فَسألتُهُ عَن ذلِكَ وَ قُلتُ لَهُ: ما قولُهُ “أوْ رَجلٌ مِن وُلدي؟” فَقالعليه السلام: «ذلِكَ صاحِبُكُمُ القائمُ بِأمْرِ اللَّهِ – عَزَّ وَ جَلَّ – السادسُ مِن وُلْدي قَدْ ولَّده يزدجردُ فهو وَلدُه…» نيز به نقل از او: علامهى مجلسى، بحار الأنوار، ج ۵۱ ، صص ۱۶۳ – ۱۶۴.
آخرین دیدگاهها