دعای بر فرج امام زمان علیه السلام موجب رستگاري به شفاعت آن حضرت در قيامت می شود. تحقيق و بررسي اين مطلب نياز به بيان چند نکته دارد:
اول: معني شفاعت
دوم: اثبات شفاعت
سوم: اشاره به شفعاي روز قيامت
چهارم: چه کساني مستحقّ شفاعتند؟
پنجم: اينکه دعا کردن براي تعجيل فرج مولي صاحب الزمان عليه السلام مايه رستگاري به شفاعت آن حضرت است، اکنون به توفيق خدا به بيان اين امور ميپردازيم:
”’معني شفاعت”’
شفاعت آن است که شخص از کسي که مافوق اوست خير و نيکي را براي پايين تر از خودش درخواست کند، يا اسقاط عقوبت يا زياد نمودن ثواب و يا هر دو را طلب نمايد. اگر شفاعت براي اهل طاعت باشد معنايش درخواست فزوني پاداش و ثواب و بالا رفتن درجات آنها است، و اگر براي اهل گناه و زشتي باشد منظور از شفاعت، طلب عفو و مغفرت از لغزش ها و گناهان آنها، و اسقاط عقوبت يا عذاب، و رستگاري به منافع مي باشد. و اين بياني که در معني شفاعت آورديم نظريه و مذهب حقّ است.
در اين موضوع، دو فرقه مخالفت کردهاند: تفضيليه و وعيديه – به طوري که از آنها حکايت شده -.
فرقه اوّل گفتهاند: شفاعت به دفع ضرر و زيان اختصاص دارد، و اينکه عقوبت از مؤمنين گنهکار ساقط مي گردد جمعي از علماي ما نيز همين رأي را دارند.
و فرقه دوم معتقدند: شفاعت در جهت زياد کردن منافع و پاداشها براي اطاعت کنندگان و توبه گنندگان است نه معصيتکاران. محقق طوسي – که خدا درجاتش را عالي قرار دهد – گفته: حق آن است که شفاعت در هر دو – فزوني منفعت و اسقاط زيان و ضرر – صدق ميکند، و قسم دوم آن براي پيغمبر صلي الله عليه و آله ثابت است که فرمود: شفاعت من براي اهل کبائر (گناهان بزرگ) از امّتم ذخيره است.
حق آن است که هر دو قسم شفاعت براي آن حضرت عليه السلام ثابت است.
”’اثبات شفاعت”’
در اينکه شفاعت امري ممکن است، از نظر عقل ترديدي نيست. و اما دليل بر وقوع و تحقق يافتن آن – اضافه بر اينکه از ضروريات مذهب بلکه دين است چنانکه مجلسي در کتاب حق اليقين تصريح کرده – قرآن و سنّت و اجماع است که هريک به تنهايي براي کساني که گوش شنوا داشته باشند، کافي است.
از آيات قرآن: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ [۱] (چه کسي جز به اجازه او در پيشگاهش شفاعت کند.)
«لا يَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»؛ [۲] (مالک شفاعت نيستند مگر براي کسي که نزد خداوند عهدي داشته باشد.)
«يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً»؛ [۳] (در آن روز شفاعت سودي ندارد جز آن را که خداوند اذن داده و قول [و عقيدهاش] را پسنديده باشد.)
«لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضي»؛ [۴] (شفاعت نميکنند مگر براي کسي که خدايش پسنديده باشد.)
«وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ»؛ [۵] (و شفاعت نزد او سود نميبخشد مگر براي آن کس که اذن داده باشد.)
و از اخبار: به حدّ تواتر است و ما به آوردن قسمتي از آنها که بحار نقل شده اکتفا مي کنيم:
۱ – از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله است که فرمود: براي هر پيغمبري دعايي هست که از درگاه الهي خواسته است، من دعايم را براي شفاعت امّتم روز قيامت نگهداشته ام. [۶]
۲ – و از آن حضرت عليه السلام است که فرمود: سه طايفه روز قيامت به شفاعت برمي خيزند، پس به آنها شفاعت داده مي شود: پيغمبران، سپس علما و سپس شهدا. [۷]
۳ – و از آن حضرت عليه السلام آمده که فرمود: هرکس به حوض من ايمان نياورد خداوند او را بر حوضم وارد نسازد و هر آنکه به شفاعت من ايمان نياورد، خداوند او را به شفاعت من دليل ننمايد. سپس فرمود: البته شفاعتم براي اهل گناهان کبيره از امّتم مي باشد، امّا نيکوکاران بر آنها باکي نيست. [۸]
منظور از شفاعت در اين حديث: درخواست عفو و بخشش نسبت به بدکاران است نه اينکه شفاعت منحصر در آن باشد.
۴ – و از آن حضرت عليه السلام روايت شده است که: من شفاعت کننده براي امّتم نزد پروردگارم در قيامت هستم. [۹]
۵ – و نيز از رسول خدا صلي الله عليه و آله است که: هرگاه در مقام محمود بپاخيزم، براي صاحبان کبيره از امّتم شفاعت ميکنم. پس خداوند در حقّ آنها به من شفاعت ميدهد، به خدا قسم درباره کسي که ذرّيه ام را اذيت کرده باشد شفاعت نکنم. [۱۰]
۶ – در حديثي آمده: غلامي مربوط به همسر علي بن الحسين عليهما السلام به نام ابوايمن بر حضرت امام محمد باقر عليه السلام وارد شد و عرض کرد: اي ابوجعفر مردم را فريب مي دهيد و مي گوييد: شفاعت محمد صلي الله عليه و آله! پس حضرت ابوجعفر عليه السلام غضبناک شد به طوري که صورتش متغيّر گشت. سپس فرمود: خدايت بيامرزد اي ابوايمن، آيا پاکي شکم و عفّت فرجت، تو را مغرور ساخته! به خدا سوگند! اگر صحنه هاي ترسناک قيامت را ببيني محتاج شفاعت محمد صلي الله عليه و آله خواهي بود. واي بر تو! آيا جز براي کسي که آتش بر او واجب شده شفاعت مي کند؟ آنگاه فرمود: هيچ کس از اوّلين و آخرين نيست مگر اينکه روز قيامت به شفاعت محمد صلي الله عليه و آله محتاج باشد. پس از آن فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله را شفاعت در باره اهلش مي باشد، و براي ما شفاعت درباره شيعيانمان است، و براي شيعيانمان شفاعت در خاندانشان هست. آنگاه فرمود: و هرآينه مؤمن در حق همچون ربيع و مُضر (دو قبيله پر جمعيت عرب) شفاعت خواهد کرد، و مؤمن حتي براي خادمش هم شفاعت مي کند و مي گويد: پروردگارا! حقّ خدمتم، او از گرما و سرما مرا حفظ مي نمود. [۱۱]
”’اشاره به شفعاي روز قيامت”’
مقام شفاعت بزرگ از ويژگيهاي رسول خدا صلي الله عليه و آله ميباشد. در خصال و غير آن از آن حضرت آمده که فرمود: پنج چيز به من داده شده که به احدي پيش از من داده نشده است: زمين برايم سجده گاه و پاکيزه شده، و به وسيله رعب ياري شدم، و غنيمت برايم حلال گرديد، و جوامع کلم [سخنان کوتاه و پُر معني] ، و شفاعت به من داده شده است. [۱۲]
و شفاعت ديگران، از شاخههاي شفاعت بزرگ آن جناب است، زيرا که به آن منتهي مي شود و از جمله شفيعان، امامان معصوم عليهم السلام مي باشند – چنانکه دانستي – و نيز رواياتي بر اين معني دلالت دارد.
از حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام در باره آيه شريفه: «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ»؛ [۱۳] ([کافران گويند:] پس براي ما نه شفيعاني هست و نه دوستان صميمي.) فرمود: شفيعان ائمه هستند و دوستان از مؤمنين. [۱۴]
و درباره آيه شريفه: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ [۱۵] (چه کسي نزد او شفاعت کند جز به اذن او.) امام صادق عليه السلام فرمود: ما آن شفاعت کنندگان هستيم. و از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله آمده: تعداد شفيعان پنج است: قرآن، رَحِم، امانت، پيغمبر شما و خاندان پيغمبر شما. [۱۶]
و از معاوية بن وهب روايت است که گفته: از حضرت صادق عليه السلام در باره آيه: «لا يَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً»؛ [۱۷] (سخن نميگويند مگر آنها که پروردگار رحمان اجازهشان دهد و سخن صواب گويند.) سؤال کردم. فرمود: به خدا قسم! ما هستيم کساني که به آنها اجازه داده شده و سخن صواب گويند.) عرض کردم: فدايت شوم چه مي گوييد؟ فرمود: پروردگارمان را ثنا گوييم و بر پيامبرمان صلي الله عليه و آله درود فرستيم و براي شيعيانمان شفاعت کنيم و خداوند ما را ردّ نمي کند. [۱۸]
و از جمله شفيعان، ذرّيه پيغمبر صلي الله عليه و آله مي باشند. در امالي شيخ صدوق و بحار از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: چون روز قيامت شود خداوند اوّلين و آخرين را بر پهنه دشتي جمع گرداند، پس تاريکي شديدي آنان را فرا مي گيرد، ايشان به درگاه خداوند ضجّه و ناله مي زنند و مي گويند: پروردگارا! اين تاريکي را از ما دور گردان. پس عدّهاي مي آيند که نور پيشاپيش آنان در حرکت است و زمين قيامت را روشن نموده است. اهل قيامت مي گويند: اينان پيغمبران هستند. پس ندا از سوي خداوند مي رسد که: اينان پيغمبر نيستند. اهل جمع مي گويند: پس اينها فرشتگان هستند. ندا از سوي خداوند مي آيد که: اينها فرشتگان نيستند. گويند: پس ايشان شهدا هستند. از سوي خداوند ندا مي رسد که: ايشان شهدا نيستند. مي گويند: اينها کيستند؟ ندا مي آيد که از خودشان بپرسيد کيستند. اهل جمع از آنان مي پرسند: شما کيستيد؟ مي گويند: ما علويان هستيم، ما ذرّيه رسول خدا صلي الله عليه و آله ميباشيم، ما فرزندان علي وليّ خدا هستيم. ماييم که به گرامي داشتن پروردگار اختصاص يافته ايم، ايمن و با اطمينان هستيم. پس به آنان از سوي پروردگار – عزّ و جلّ – ندا مي رسد که: دوستان و محبّان و پيروانتان را شفاعت کنيد. آنگاه شفاعت مي نمايند. [۱۹]
و از جمله شفيعان، مؤمنين هستند. در بحار از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت آمده که فرمود: فقراي از شيعيان علي و خاندان علي عليه السلام را پس از او سبک مشماريد که هريک از آنان عدّهاي همچون قبايل ربيعه و مُضر را شفاعت ميکنند. [۲۰]
و از جمله شفيعان، علماي عامل مي باشند. حضرت امام صادق عليه السلام فرموده اند: چون روز قيامت شود خداوند عالم و عابد را برانگيزد، پس هنگامي که در پيشگاه خداوند – عزّ و جلّ – مي ايستند، به عابد گفته مي شود، به سوي [رحمت] خدا روان شود. و به عالم مي گويند: بايست و براي مردم شفاعت کن به پاداش اينکه آنان را نيکو تربيت کردي. [۲۱]
و از جمله شفيعان، زائران قبر امام حسين عليه السلام هستند. در خصائص الحسين و غير آن از سيف تمّار از حضرت صادق عليه السلام آمده که فرمود: زيارت کننده قبر حسين عليه السلام روز قيامت براي صد هزار مرد شفاعت داده مي شود که در همه آنان آتش [دوزخ] واجب بوده است.
و در بحار از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام آمده که فرمود: روز قيامت آوازدهنده اي ندا مي کند: شيعيان آل محمد عليهم السلام کجايند؟ پس عدّه اي که جز خدا کسي شمارششان نتواند کرد بپاخيزند و در يک سمت قرار مي گيرند، آنگاه منادي ندا مي کند: زوّار قبر حسين عليه السلام کجايند؟ عده بسياري بپاخيزند. به آنان گفته مي شود: دست هرکه را که دوست داريد بگيريد و آنها را به بهشت ببريد. پس هرکدام دست هرکه را که دوست دارد مي گيرد به طوري که شخصي به يکي از ايشان مي گويد: فلاني! آيا مرا نميشناسي من همانم که فلان روز و فلان جا به احترام تو از جاي برخاستم. پس او را داخل بهشت مي نمايد و از اين کار جلوگيري نميشود. [۲۲]
”’چه کساني مستحق شفاعتند؟”’
جز اهل ايمان کسي شايستگي و استحقاق شفاعت ندارد، چنانکه خداوند متعال مي فرمايد: «لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضي»؛ [۲۳] (شفاعت نمي کنند مگر براي آنکه خدا پسندد.) که در تفسير البرهان و غير آن از امام کاظم و امام رضا عليهما السلام آمده: يعني شفاعت نکنند مگر براي آنکه خداوند دينش را پسنديده است. [۲۴]
اضافه بر اينکه خلاف اين مطلب را در بين علماي اماميه نديدهام، رواياتي نيز بر آن دلالت دارد:
در بحار از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: مؤمن براي رفيق خودش شفاعت مي کند مگر اينکه ناصبي باشد، که اگر هر پيامبر مرسل و فرشته مقرّب براي يک نفر ناصبي شفاعت کنند شفاعت داده نمي شوند. [۲۵]
و در حديث ديگري از آن حضرت است: همسايه براي همسايه اش و دوست براي دوستش شفاعت مي کند، و چنانچه فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل در حقّ يک ناصبي شفاعت کنند شفاعتشان پذيرفته نيست. [۲۶]
و در تفسير علي بن ابراهيم قمي از امام صادق عليه السلام درباره آيه شريفه: «لا يَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»؛ [۲۷] (شفاعت ندارند مگر آنکه نزد پروردگار رحمان پيماني بسته باشد.) فرمود: شفاعتشان پذيرفته نيست و شفاعت نمي شود براي آنها، و شفاعت نمي کنند مگر براي کسي که نزد خداوند پيماني بسته باشد، مگر براي کسي که به جهت ولايت امير مؤمنان علي و امامان بعد از او عليهم السلام اجازه داده شود، که پيمان نزد خداوند همين است … . [۲۸]
و پُر واضح است که مؤمنين دو دسته هستند: يکي صالحان و اطاعت کنندگان و ديگر معصيتکاران. حال اين سؤال پيش مي آيد که آيا شفاعت شامل حال نيکوکاران و معصيتکاران هر دو مي شود يا اختصاص به نيکوکاران يا معصيتکاران دارد؟ چند قول است، و حقّ همان قول اوّل است، يعني شمول و فراگيري شفاعت نسبت به هر دو طايفه نيکوکاران و معصيتکاران، نسبت به نيکوکاران، شفاعت موجب زياد شدن ثواب و بالا رفتن درجات است و نسبت به معصيتکاران، مايه رهايي از عقوبت و دفع ضررها يا به اضافه رستگاري به منافع. دليل بر اين چند روايت است از جمله:
۱ – ثقة الاسلام کليني در اصول کافي ضمن حديثي طولاني از امام محمد باقر عليه السلام آورده که فرمود: قرآن صاحب خود را به پيشگاه پروردگار متعال مي برد و مي گويد: پروردگارا! بنده توست، و تو بهتر از همه علم به او داري، او پيوسته مرا مواظبت مي کرد، به خاطر من دشمني مي نمود، و در راه من دوست مي داشت، و در راه من دشمني مي ورزيد. پس خداوند – عزّ و جلّ – مي فرمايد: بنده مرا به بهشت وارد کنيد و از جامههاي بهشت بر او بپوشانيد، و تاجي بر سرش قرار دهيد، هنگامي که اين امور را برايش فراهم سازند بر قرآن عرضه شود، به قرآن مي گويند: آيا راضي شدي به آنچه نسبت به دوستت انجام شد؟ مي گويد: پروردگارا من اين را براي او اندک مي بينم، پس به تمام خير او را فزوني بخش. آنگاه خداوند – عزّ و جلّ – مي فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند که امروز پنج چيز – با فزوني – براي او و کساني که در مرتبه او هستند هديه مي کنم: اينان جواناني باشند که پير نشوند، و سالم بمانند که بيمار نگردند، و بي نيازاني که فقير نشوند، و خوشحالاني که محزون نگردند، و زندگاني که هيچ نميرند. سپس امام باقر عليه السلام اين آيه را تلاوت کرد: «لا يَذُوقُونَ فِيهَا المَوْتَ إِلاَّ المَوْتَةَ الأُولي»؛ [۲۹] (و جز آن مرگ نخستين ديگر هيچ طعم مرگ را نچشند.)
اين حديث در وقوع شفاعت با درخواست برداشتن عقاب و فزوني ثواب، نصّ است [که تأويل وتوجيه در آن راه ندارد].
۲ – از روايت ابوايمن آمده است: «هيچ کس از اوّلين و آخرين نيست مگر اينکه روز قيامت نيازمند شفاعت محمد صلي الله عليه و آله است» – نيز اين استفاده مي شود که همه مؤمنين – حتي اطاعت کنندگان – بلکه پيغمبران گذشته و صالحان از امّت هاي پيشين نيز محتاج به شفاعت رسول اکرم صلي الله عليه و آله مي باشند، چون عبارت حديث عامّ است و همه را شامل ميشود. البته معلوم است که نياز صلحا به شفاعت آن حضرت نه براي برداشته شدن عذاب است چون زمينه و جايي براي عذاب آنان نيست، بلکه اين شفاعت براي بالا رفتن درجات و فزوني عنايات است.
در تقويت اين روايت، خبري است که در بحار از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: هيچ احدي از اوّلين و آخرين نيست مگر اينکه روز قيامت، محتاج شفاعت محمد صلي الله عليه و آله است. [۳۰]
۳ – در بحار و البرهان از عيّاشي از عيص بن القاسم از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است که فرمود: روز قيامت جنّ و انس در يک دشت بازداشت مي شوند، و چون توقفشان به طول مي انجامد درخواست شفاعت مي کنند، پس به هم مي گويند: به سوي چه کسي برويم؟ آنگاه به نزد نوح عليه السلام مي آيند و از او تقاضاي شفاعت مي نمايند، مي گويد: «هَيْهاتَ قَدْ رُفِعَتْ حاجَتِي»؛ دور است [من] حاجتم را به ديگري واگذاشتم. پس اهل محشر به هم گويند: نزد چه کسي برويم؟ گفته ميشود که: نزد ابراهيم عليه السلام. پس به سوي او مي روند و درخواست شفاعت مي کنند. مي گويد: دور است، حاجتم بالا رفته. باز به هم مي گويند: نزد چه کسي رويم؟ گفته مي شود: نزد موسي عليه السلام برويد. به موسي مراجعه مي کنند و از او شفاعت مي خواهند، مي گويد: هيهات! حاجتم بالا رفته. بار ديگر به هم گويند: به سوي چه کسي برويم؟ گفته شود: نزد عيسي عليه السلام برويد، نزد وي مي روند و تقاضاي شفاعت مي کنند. مي گويد: هيهات، حاجتم بالا رفته. پس [از هم] مي پرسند: به سوي چه کسي برويم؟ گفته شود: نزد محمد صلي الله عليه و آله. آنگاه نزد آن حضرت روند و خواستار شفاعت شوند. پس آن جناب با اطمينان بپاخيزد تا در بهشت رود، حلقه در را مي گيرد و آن را مي کوبد. گفته مي شود: اين کيست؟ جواب آيد که: اين احمد است، پس خوش آمد گويند و در را باز کنند.
چون به بهشت نظر افکند به سجده افتد و پروردگار خود را به عظمت تمجيد کند. فرشته اي مي آيد و مي گويد: سرت را بردار و حاجت بخواه که عطا مي شوي، شفاعت کن که شفاعتت پذيرفته است. پس برمي خيزد و ساعتي در بهشت راه ميرود، سپس به سجده مي افتد و پروردگار را به مجد و عظمت مي خواند، که فرشتهاي به نزدش مي آيد و مي گويد: سر بردار و حاجت بخواه که به تو عطا مي شود، و شفاعت کن که شفاعتت پذيرفته است. پس برمي خيزد و هيچ چيزي درخواست نکند مگر اينکه خداوند به او عطا نمايد. [۳۱]
مجلسي رحمه الله گفته: «قَدْ رُفِعَتْ حاجَتِي»؛ حاجتم بالا رفته، يعني: به سوي ديگري. خلاصه اينکه من نيز از غير خودم شفاعت ميخواهم پس نميتوانم شما را شفاعت کنم.
ميگويم: بدون ترديد نياز آنها به غير خودشان به خاطر نجاتشان از عذاب نيست زيرا که آنها معصومند، و عملي که مقتضي عذاب باشد از آنها سر نزده، بلکه نيازشان به جهت رسيدن به درجات برجسته اي است که به آنها نمي رسند مگر به واسطه کسي که مقامش از آنها بالاتر است يعني محمد و خاندان معصوم او – صلّي اللَّه عليه و عليهم اگر بگوييد: اين حديث و نظاير آن با آنچه گذشت که پيغمبران از جمله شفعاي روز قيامت هستند، منافات دارد.
منافاتي بين اين دو نيست، چون مانعي ندارد که آنها به برکت مافوق خودشان به درجات و منافعي برسند، و مادون آنهابه برکت ايشان به درجات و منافعي نايل گردند و به شفاعتشان عذاب از آنان ساقط گردد.
۴ – در لئالي از امام باقر عليه السلام آمده که فرمود: دو مؤمني که در راه خدا با هم بودهاند در بهشت يکي از آنها درجه اش بالاتر از ديگري مي شود، پس عرضه مي دارد: خدايا! اين برادر و هم صحبت من است که مرا به اطاعت تو امر مي کرد و به ترک گناهم سوق مي داد و به آنچه نزد تو هست ترغيب مي نمود، پس بين من و او در اين درجه جمع کن. آنگاه خداوند آن دو را در آن درجه قرار مي دهد.
۵ – در دارالسلام به نقل از کافي از امير المؤمنين عليه السلام روايتي نقل شده است که در آن آمده: … دو رفيق مؤمني که در زندگيشان در راه اطاعت خداوند تبارک و تعالي با هم دوستي کرده و به خاطر آن از خود گذشتگي هايي داشته اند يکي از آنها پيش از ديگري مي ميرد. پس خداوند متعال منزلگاه او را در بهشت به وي مي نماياند. او براي دوستش شفاعت مي کند و مي گويد: دوست من، فلاني مرا به طاعت تو امر مي کرد و در انجام آن ياري ام مي نمود و از معصيت تو مرا نهي مي کرد. خدايا! او را بر آنچه از هدايت مي پسندي پايدار گردان تا آنچه به من نماياندي به او نيز بنماياني. پس خداوند درخواستش را اجابت ميکند تا اينکه در پيشگاه خداوند – عزّ و جلّ – يکديگر را ملاقات کنند، هريک به دوستش بگويد: خداوند تو را از دوستي ات خيري عطا فرمايد که مرا به طاعت خدا امر مي کردي و از معصيت او نهي مي نمودي ….
اين روايات دلالت ميکند که شفاعت شافعان براي افراد صالح از مؤمنين به منظور افزايش ثواب واقع مي شود، همچنانکه شفاعت براي معصيتکاران واقع مي گردد، به علاوه قائلين به اختصاص شفاعت به درخواست اسقاط عذاب، لازم است که قائل شوند به اينکه: در حقّ غاصبان نيز طلب ثواب بايد باشد، توضيح اينکه: هرکس قائل است که نجات معصيتکاران از آتش جهنم به شفاعت شافعان حاصل مي شود، همچنين قائل است که به سبب آن شفاعت داخل بهشت مي گردند، که اگر شفاعت فقط طلب برداشتن عقوبت بود مي بايست گفته شود: هرکس برايش شفاعت گردد نه داخل بهشت مي گردد و نه جهنم، چون زمينه بهشت رفتن برايش نيست و شفاعت مانع از افتادنش به جهنم است.
ممکن است مناقشه بشود به اينکه: سبب داخل شدن به بهشت، ايمان است و وقتي عقاب بر اثر شفاعت برداشته شد ديگر مقتضي تحقق مي يابد، پس شفاعت براي طلب ثواب نيست.
به اين مناقشه به دو وجه ميتوان پاسخ داد:
وجه اوّل: اينکه بعضي از روايات صراحت دارد که داخل شدن به بهشت نيز با شفاعت است، چنانکه در امالي و بحار از رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده که فرمود: هر آن زن که شبانه روز پنج نماز بخواند، و ماه رمضان روزه بگيرد، و حجّ بيت اللَّه الحرام را بجاي آورد، و زکات مالش را بپردازد، و شوهرش را اطاعت کند، و بعد از من از علي پيروي نمايد، به شفاعت دخترم فاطمه عليها السلام داخل بهشت مي شود. [۳۲]
و در بحار در حديث شفاعت فاطمه عليها السلام و دوستانش آمده؛ پس خداوند مي گويد: اي دوستان من! بازگرديد و بنگريد هرکه به محبّت فاطمه عليها السلام شما را دوست داشته، و هر آنکه شما را به خاطر محبّت فاطمه عليها السلام غذا داده، و هرکه به محبّت فاطمه عليها السلام شما را پوشانيده، و هرکه در راه محبّت فاطمه عليها السلام جرعه اي نوشانيده، هرکس به راه محبّت فاطمه غيبتي از شما رد کرده، دستش را بگيريد و او را داخل بهشت نماييد … . [۳۳]
و در حديث ديگري از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام است که فرمود: مؤمن براي همسايهاش شفاعت مي کند در حالي که هيچ حسنه ندارد. عرضه مي دارد: پروردگارا! همسايه من آزارها را از من دفع مي کرد. پس در حقّ او شفاعت داده مي شود، خداي تبارک و تعالي فرمايد: من پروردگار توام و در پاداش دادن به او شايسته تر من هستم. پس او را داخل بهشت گردانَد و حال آنکه براي او حسنه اي نيست، و کمترين مؤمنين از حيث شفاعت، براي سي تن شفاعت مي کند، در اين هنگام اهل آتش ميگويند: «فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ»؛ [۳۴] (پس براي ما شفاعت کنندگان و يا دوستان صميمي نيست.) [۳۵]
و در بحار و البرهان از رسول اکرم صلي الله عليه و آله نقل شده است که فرمود: چون مردم روز قيامت محشور شوند، آواز دهنده اي مرا ندا کند: اي رسول خدا صلي الله عليه و آله! خداوند – جلّ اسمه – براي تو جزا دادن به دوستانت و دوستان اهل بيتت که در راه تو به آنها دوستي ورزيده و به خاطر تو به طرفداري از آنها با دشمنانشان دشمني کرده اند، پاداش دادن به اينها را به دست تو قرار داده، پس تو به آنچه مي خواهي به ايشان پاداش ده. آنگاه مي گويم: پروردگارا! بهشت. سپس هرکجاي بهشت که بخواهم آنها را جاي دهم، و آن مقام محمودي است که به آن وعده شدهام. [۳۶]
وجه دوم: درست است که اخبار دلالت دارد که ايمان سبب داخل شدن به بهشت مي شود، و ثواب بر ايمان مترتّب است، ولي نه اينکه بي واسطه و سبب باشد. پس شايد مقصود از اين اخبار آن است که هرکس مؤمن نباشد داخل بهشت نمي شود، امّا اينکه احتياج به شفاعت ندارد، دليلي بر اثباتش نيست.
نتيجه اينکه: هر دو قسم شفاعت محقّق و ثابت است، و اشکال رفع گرديد.
اما کساني که شفاعت را در طلب فزوني ثواب براي اهل طاعت منحصر دانستهاند به ظواهر بعضياز آيات استدلال کرده اند، از جمله: «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ»؛ [۳۷] (براي ستمگران هيچ دوستي نيست و شفاعت کننده اي که اطاعت شود هم ندارند.)
و معصيتکار ستمگر است: «وَ ما لِلظَّالِمِنَ مِنْ أَنْصارٍ»؛ [۳۸] (براي ستمگران ياراني نيست.) «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ»؛ [۳۹] (پس شفاعت شافعان سودي به حال آنان ندارد.)
و جواب از همه اينها اينکه: منظور از ظالمين و ستمگران در اين آيات و امثال اينها کفار و ناصبيان و کساني که امامان برحقّ را از مقاماتي که خداوند متعال براي آنان قرار داده پايين تر دانسته و ديگران را بر ايشان مقدم داشته اند، و کساني که در حال جهل به امام زمانشان مي ميرند و نظاير اينها مي باشد، که سرانجام امرشان به عدم ايمان منتهي مي شود. و دليل بر اين معني اخبار بسيار بلکه متواتري است که رسیده است. و مقتضاي جمع بين ادلّه نيز همين است.
و امّا آنان که شفاعت را در خصوص درخواست اسقاط عقوبت از مستحقّين آن مي دانند به دو امر استدلال و استناد کرده اند:
اوّل؛ گفتهاند: اگر شفاعت فقط در فزوني ثواب باشد ابطال مي کند. و مي توان از اين استدلال جواب داد به اينکه: ما قبول نداريم که تلازمي در مقدّم و تالي ياد شده باشد. چون شفاعت را چنين معني کرديم که شخص از کسي که مافوق او است خير و نيکي را براي پايين تر از خودش درخواست کند. حال آنکه در اينجا شفاعت، مطلق طلب فزوني معني شده، و اين مغالطه واضحي است.
حاصل اينکه: مطلب ما نظير عنوان طلب است که افراد و اقسام مختلفي دارد، يکي امر و فرمان، و يکي سؤال، و يکي استدعا، که اگر طلب از مافوق به پايين تر باشد آن را امر مي نامند، و اگر پايين تر از مافوق چيزي طلب کند آن را سؤال خوانند، و اگر از مساوي چيزي طلب کرده آن را استدعا گويند. مطلب ما هم همين طور است، اگر طلب منفعت و ثواب از شخصي براي پايين تر از خودش باشد شفاعت است – مانند شفاعت پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله که فزوني ثوابها و بالا رفتن درجات را براي امّت خود بخواهد – و هرگاه اين طلب از پايين تر و براي شخص بالاتر شد دعا مي شود مثل صلوات و درود فرستادن امّت بر پيغمبر صلي الله عليه و آله و دعاهاي آنان براي آن حضرت.
دوم: استدلال دوم ا ينها احاديثي است که بر اختصاص شفاعت به گنهکاران دلالت دارد از جمله: پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: شفاعت من براي اهل کبائر از امّتم ذخيره است. و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: شفاعت من براي کساني از امّتم مي باشد که گناهان کبيره مرتکب شدهاند و امّا نيکوکاران پس بر آنها باکي نيست. و همچنين از آن حضرت آمده: و امّا شفاعت من در صاحبان کبائر (گناهان بزرگ) – به استثناي شرک و ظلم – مي باشد.
جواب از اين استدلال اينکه: منظور از اين روايات بيان مصداق بارزتر و قسمت کامل تر شفاعت است نه منحصر کردن شفاعت در يکي از دو قسم،
”’چند فايده درباره شفاعت”’
فايده اوّل: شفاعتي که شامل کفار نمي شود در رهايي آنها از آتش است، امّا در جهت تخفيف عذاب ظاهراً از بعضي روايات بر مي آيد که شامل حالشان مي شود. در بحار از حنّان است که امام باقر عليه السلام فرمود: از آنها (کافران) چيزي نخواهيد که بر ما تکليف مي آوريد که روز قيامت حوائجشان را برآوريم. [۴۰]
نيز به سند ديگري از آن حضرت است که فرمود: از آنها حوائجي نخواهيد [به آنها در کاري مراجعه نکنيد] که روز قيامت وسيله آنها به رسول خدا صلي الله عليه و آله مي شويد. [۴۱]
اين مطلب شواهد متعددي هم در اخبار دارد مانند آنچه در اين باره وارد شده که محبّت ائمه اطهار عليهم السلام براي هر کسي حتّي کفّار سودمند است. اگر بگوييد: اين سخن منافات دارد با آنچه بعضي از آيات مي گويد، مانند: «لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ العَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ»؛ [۴۲] (نه عذاب از آنها تخفيف مي شود و نه مهلت به آنها داده مي شود.)
به يکي از دو وجه مي توان بين اين دو معني را جمع کرد:
يک: اينکه منظور از تخفيفي که بر آنها ممنوع است تخفيف زماني است که قسمتي از اوقات عذاب از آنها برداشته شود، به دليل فرموده خداوند در سوره مؤمن: «وَ قالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ العَذابِ»؛ [۴۳] (و کافران به خازنان جهنّم گويند از خداوند بخواهيد که روزي، عذاب را بر ما تخفيف دهد.) و اين منافات ندارد که عذاب بعضي از آنها از لحاظ چگونگي سبک گردد.
دو: اينکه عدم تخفيف عذاب را درباره کسي بدانيم که شفاعت کننده اي در اين جهت نداشته باشد. واللَّه العالم.
فايده دوم: فرمايش رسول اکرم صلي الله عليه و آله که: پنج چيز به من داده شد که به احدي از پيغمبران پيش از من داده نشده …،
به ظاهر دلالت مي کند که شفاعت از ويژگيهاي آن حضرت است، و اين منافات دارد با آن رواياتي که دلالت مي کند شافعان بسياري روز قيامت هستند، و مي توان بين اين دو قسم روايات را به چند وجه جمع کرد:
اوّل: اينکه منظور از اعطاء شفاعت به آن حضرت – به طور خصوص – وعده و اجازه شفاعت در دنيا باشد، که به پيغمبران و شافعان ديگر اين وعده و اجازه داده نشده. شاهد بر اين وجه در تفسير قمي در باره آيه شريفه: «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»؛ [۴۴] (و شفاعت سود نمي بخشد مگر براي کسي که خداوند به او اجازه داده باشد.) فرموده: هيچ يک از انبيا و رسولان الهي روز قيامت شفاعت نمي کنند تا اينکه خداوند اجازه دهد، مگر رسول خدا صلي الله عليه و آله که خداوند پيش از روز قيامت به او اجازه شفاعت داده، و شفاعت براي اوست و براي امامان از اولاد او، سپس بعد از آن براي پيامبران عليهم السلام.
دوم: اينکه منظور شفاعت عام و فراگير باشد که هيچ يک از اولين و آخرين نيست مگر اينکه به شفاعت محمد صلي الله عليه و آله احتياج دارد و ديگران براي قوم و عشيره يا طايفه مخصوصي شفاعت مي کنند، پس شفاعت رسول اکرم صلي الله عليه و آله اعم و اتمّ شفاعتهاست چون همه خلايق به آن نياز دارند، و آن حضرت به کسي جز خالق متعال نياز ندارد.
سوم: اينکه شفاعت جايز نيست مگر پس از آنکه خداوند اذن و اجازه دهد. خداوند فرموده: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»؛ [۴۵] (چه کسي نزد او شفاعت مي کند مگر به اجازه او.)
و نيز فرموده: «ما مِنْ شَفِيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ»؛ [۴۶] (هيچ شفاعت کننده اي نيست مگر پس از اجازه او.)
و فرموده: «إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ»؛ [۴۷] (مگر آن را که پروردگار رحمان اجازه داده باشد.)
و فرموده: «إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشآءُ وَ يَرْضي»؛ [۴۸] (مگر پس از آنکه به هر کس که بخواهد، خداوند اذن فرمايد و رضا دهد.)
و فرموده: «لا يَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ»؛ [۴۹] (در گفتن، از او (خداوند) پيشي نمي گيرند.)
بنابراين ممکن است اجازه خداوند متعال براي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله باشد – چنانکه در خبر عيص که پيشتر گذشت و اخبار ديگري اين معني وارد است – و شفاعت ساير شافعان به اجازه آن حضرت انجام گردد. پس تمام شفاعتها به شفاعت آن حضرت برمي گردد و از شاخه هاي اين شفاعت کلّي و بزرگترين شفاعت مي باشد. و غرض از سوق دادن خلايق در وهله اوّل به پيغمبران ديگر اظهار شأن و عظمت خاتم الانبيا صلي الله عليه و آله براي تمام اهل محشر در روز قيامت است.
فايده سوم: حديثي از طريق عامّه از رسول اکرم صلي الله عليه و آله گذشت که در بيان مناصب امامان آمده: … و مهدي شفاعت کننده آنهاست روز قيامت، آنگاه که خداوند اجازه نمي دهد مگر به کسي که بخواهد و رضا دهد.
سرّ اختصاص دادن شفاعت به مولاي ما حضرت حجّت – عجّل اللَّه فرجه الشريف – آن است که کسي از شافعان در حقّ منکر صاحب الامر عليه السلام شفاعت نمي کند هرچند به کساني که پيش از آن حضرت بوده اند [پيغمبر و امامان عليهم السلام] اعتقاد و اقرار داشته باشد، پس در حقيقت شفاعت مربوط به اعتقاد به امام عصر – عجّل اللَّه فرجه الشريف – مي شود.
دعا کردن براي تعجيل فرج مولي صاحب الزمان مايه رستگاري به شفاعت آن حضرت است
بيان اين مطلب: براي رستگاري به شفاعت شافعان روز قيامت لازم است رابطه اي ميان شفاعت کننده و شفاعت شونده در دنيا بوده باشد، مثل اينکه خدمت يا کمک يا برآوردن حاجت يا دعا کردن يا اظهار محبّت خالصانه يا دفع اذيّت نسبت به وي انجام گردد، روايات بسياري بر اين امر دلالت ميکند، از جمله:
در بحار، از تفسير امام حسن عسکري عليه السلام، از امير المؤمنين عليه السلام آمده که فرمود: خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و از جمله مهرباني هايي که در حقّ آنها دارد اينکه صد رحمت خلق کرده و يک رحمت را در ميان تمامي خلايق قرار داده که به سبب آن مردم بر يکديگر رحم آرند و به آن، مادر فرزندش را رحم کند و مادرهاي حيوانات بر فرزندانشان مهر ورزند، پس چون روز قيامت شود اين رحمت را به نود و نه رحمت ديگر بيفزايد و به آن، امّت محمد صلي الله عليه و آله را رحم کند و به آنها در حقّ هر کس که بخواهند – از اهل آيين اسلام – شفاعت دهد، تا جايي که يک نفر نزد مؤمن شيعه ميآيد و مي گويد: براي من شفاعت کن. مي گويد: چه حقّي بر من داري؟ جواب ميدهد: يک روز به تو آب نوشاندم. پس يادش مي آيد و درباره اش شفاعت مي کند. و يکي ديگر مي آيد مي گويد: در يک روز گرم ساعتي از سايه ديوار من استفاده کردي. پس برايش شفاعت مي نمايد، و پيوسته شفاعت مي کند تا اينکه درباره همسايگان و دوستان و آشنايانش شفاعت مي نمايد. مؤمن از آنچه شما گمان مي کنيد نزد خدا گرامي تر است. [۵۰]
و نيز از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام آمده که فرمود: به درستي که مؤمن از شما روز قيامت، مردي را که در دنيا با او آشنا بوده از کنارش مي گذرانند؛ در حالي که امر شده که به آتشش ببرند، فرشته او را مي برد، او به اين مؤمن ميگويد: به فريادم برس که در دنيا به تو نيکي مي کردم و در حوائجي که به من رجوع مي کردي ياريت مي نمودم، آيا امروز پاداشي براي من داري؟ پس مؤمن به فرشته گماشته او مي گويد: او را رها کن. امام صادق عليه السلام فرمود: پس خداوند سخن مؤمن را مي شنود، به آن فرشته امر مي کند که فرمان مؤمن را بپذيرد، و آن شخص را آزاد مي سازد. [۵۱]
وقتي وضع مؤمن با کسي که رابطه جزئي با او دارد چنين باشد، بدون ترديد مولاي ما حضرت صاحب الزمان – عجّل اللَّه فرجه الشريف – شفاعت ميکند در حقّ کسي که پيوسته براي آن حضرت دعا نمايد، و او را روز قيامت در عذاب رها نمي سازد، زيرا که دعا از روابط مهم و ريسمانهاي محکم است که نشانه محبّت و مايه مسرّت و از اقسام ياري و انواع خدمت آن حضرت است. [۵۲]
خداوند توفيق دعا براي تعجيل فرج آن حضرت و رستگاري به شفاعتش را به ما عنايت فرمايد.
(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
——————————————————————-
[۱] سوره بقره، آيه ۲۵۵.
[۲] سوره مريم، آيه ۸۷.
[۳] سوره طه، آيه ۱۰۹.
[۴] سوره انبياء، آيه ۲۸.
[۵] سوره سبأ، آيه ۲۳.
[۶] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۷] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۸] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۹] بحار الانوار ۳۴:۸.
[۱۰] بحار الانوار ۳۷:۸.
[۱۱] محاسن: ۱۸۳.
[۱۲] خصال ۱۸۳:۱.
[۱۳] سوره شعرا، آيه ۱۰۰.
[۱۴] بحار الانوار ۴۲:۸.
[۱۵] سوره بقره، آيه ۲۵۵.
[۱۶] بحار الانوار ۴۳:۸.
[۱۷] سوره نبأ، آيه ۳۸.
[۱۸] بحار الانوار ۴۱:۸.
[۱۹] بحار الانوار ۳۶:۸.
[۲۰] بحار الانوار ۵۹:۸.
[۲۱] بحار الانوار ۵۹:۸.
[۲۲] بحار الانوار ۲۷:۱۰۱.
[۲۳] سوره انبياء، آيه ۲۸.
[۲۴] البرهان ۵۷:۳.
[۲۵] بحار الانوار ۴۱:۸.
[۲۶] بحار الانوار ۴۲:۸.
[۲۷] سوره مريم، آيه ۸۷.
[۲۸] سوره مريم، آيه ۸۷.
[۲۹] سوره دخان، آيه ۵۶.
[۳۰] بحار الانوار ۴۲:۸.
[۳۱] بحار الانوار ۴۷:۸.
[۳۲] بحار الانوار ۵۹:۸.
[۳۳] بحار الانوار ۵۲:۸.
[۳۴] سوره شعرا، آيه ۱۰۰.
[۳۵] بحار الانوار ۵۶:۸.
[۳۶] بار الانوار ۳۹:۸.
[۳۷] سوره غافر، آيه ۱۸.
[۳۸] سوره بقره، آيه ۲۷۰.
[۳۹] سوره مدّثّر، آيه ۴۸.
[۴۰] بحار الانوار ۵۵:۸.
[۴۱] بحار الانوار ۵۵:۸.
[۴۲] سوره بقره، آيه ۱۶۲.
[۴۳] سوره مؤمن، آيه ۴۹.
[۴۴] سوره سبأ، آيه ۲۳.
[۴۵] سوره بقره، آيه ۲۵۵.
[۴۶] سوره يونس، آيه ۳.
[۴۷] سوره نبأ، آيه ۳۸.
[۴۸] سوره نجم، آيه ۲۶.
[۴۹] سوره انبياء، آيه ۲۷.
[۵۰] بحار الانوار ۴۴:۸.
[۵۱] بحار الانوار ۴۱:۸.
[۵۲] در تفسير آيه شريفه: «وَ عَلَي الأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِيماهُمْ»، آمده که مراد از رجال، امامان عليهم السلام مي باشند، و آنان ياران خود را مي شناسند و برايشان شفاعت مي کنند. و دعا از اقسام ياري کردن امام است. از اين دو مقدمه به اين نتيجه ميرسيم که دعا کننده، ناصر امام است و امام براي ناصر خود شفاعت مي کند، پس براي دعا کننده نيز شفاعت خواهد نمود. ان شاء اللَّه تعالي. (مؤلف)
آخرین دیدگاهها