آداب جمع داب است، و آن – چنانکه در کتاب «قاموس» آمده – شأن و عادت مي باشد، بنابراين بنا روایت امام صادق عليه السلام از پدرانش از اميرمؤمنان علي عليه السلام روايت آورده که در خطبه اي بر منبر مسجد کوفه فرمود:
بار خدايا! به درستي که زمين تو را حجّتي بر آفريدگانت بايد که آنها را به دين تو هدايت کند، عِلم تو را به آنان بياموزد، تا حجتت از بين نرود و پيروان اوليايت – پس از آنکه به آن حجّت هدايتشان فرمودي – گمراه نشوند، و [آن حجت] يا آشکار است که فرمانبرداري نشود، يا پنهان شده است که در انتظار [هنگام قيام و تشکيل حکومت جهاني اسلام] به سر مي برد، اگر شخص او [در حال متارکه آنان با مخالفان] در حالي که مردم هدايت شده باشند از [نظر آنها] غايب شود؛ علم او از آنان غايب نمي گردد، و آداب او در دلهاي مؤمنين بر جاي مي ماند، پس آنها آداب او را به کار مي بندند.[۲]
يا معني عبارت آن است که: ثبوت عادت و اوصاف پسنديده آن حضرت در دل هاي آنان سبب ميگردد که به آنچه خوشايند آن جناب است عمل کنند – اگر لام براي تعليل باشد – و يا بدين معني است که: آداب آن حضرت در دلهاي مؤمنين ثبت گرديده، و آنها اعمالي انجام ميدهند که مانند آداب و اعمال شريف او است – که در اين صورت لام به معني باء خواهد بود – چنانکه در بعضي از روايات آمده و مؤمنين در زمان غيبت امام عصر – عجّل اللَّه فرجه الشريف – کارهاي نيک را انجام ميدهند تا به آداب جناب درآيند، و به صفات آن بزرگوار متّصف گردند، پس لام – بنابر اين معني – براي غايت و نتيجه است. و هر کدام از اين دو معني باشد مطلب را ثابت ميکند اينکه ثبوت آداب و اخلاق آن حضرت در دل از صفات مؤمنين و لوازم ايمان است. و نيز شاهد بر آنچه گفتيم شدّت اهتمام پيغمبر و امامانعليهم السلام در هر زمان به بيان صفات و ويژگيهاي خاص آن حضرت است که او را حتي از امامان ديگر متمايز مينمايد تا چه رسد به مردم ديگر، چنانکه بر پژوهشگر پوشيده نيست، و اين فقط بدين خاطر است که شناخت صفات و ويژگيهاي آن جناب بر همه مردم لازم است، و جهت آن ظاهر است و آن انگيزههاي فراوانِ رياستطلبان بر ادعاي دروغين منصب آن جناب ميباشد، و قويترين دليل بر چيزي، تحقق يافتن آن است، بنابراين بر هر مؤمني واجب است که امام زمانش را با صفات خاص و آداب مخصوصش بشناسد تا با ادعاي شخص ملحدي که لايق آن مقام منيع نيست به شبهه نيفتد، و در دلش ترديدي راه نيابد.
(رک: مکیال المکارم ؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ ج۲)
—————————————————————————
[۱] کمالالدين، ۳۰۲:۱.
آخرین دیدگاهها