از وظائف شیعه در عصر غیبت و ظهور تلاش در جهت خدمت به امام زمان ‏عليه السلام است.
زیرا زندگي ما به برکت آن حضرت ‏عليه السلام است، و باید به فرشتگان خداوند که مأمورند خدمتگذار حضرتش باشند، تأسّي جسته باشيم.
رواياتي که بیان می کنند ‏که فرشتگان خدمتگزاران امامان ‏عليهم السلام اند و دستورات‏ آن حضرت را انجام مي‏ دهند، و در محضر آن حضرت جز با اجازه ایشان نمي ‏نشينند. بسيار است .

به عنوان نمونه به حديثي از امام صادق‏ عليه السلام اکتفا مي ‏کنيم، آن جناب در بيان شرافت آن حضرت‏ عليه السلام چنين فرمود: و اگر دوران او را دريابم تمام مدت زندگاني ‏ام در خدمت او خواهم بود.
اي دوست خردمند! در اين سخن خوب دقت کن، آيا آن را اغراق‏ آميز يا خلاف واقع مي ‏پنداري؟
هرگز! به هيچ وجه! بلکه عين حقيقت است، و به نکات دقيقي دلالت مي ‏دهد،
زیرا خدمت کردن به آن حضرت بهترين عبادت‏ها و نزديک‏ترين طاعات است، چون امام صادق ‏عليه السلام که عمر شريفش را جز در انواع طاعت و عبادت خداوند سپري ننمود، و شب و روز خويش را در اين راه گذرانيد، بيان مي‏ کند که اگر قائم‏ عليه السلام را درک مي ‏کرد عمر خود را در خدمت کردن به او صرف مي‏ نمود. و از اين سخن معلوم می شود که اهتمام به خدمت کردن حضرت قائم‏ عليه السلام برترين طاعات و بالاترين وسايل تقرّب به خداوند است، چون امام صادق ‏عليه السلام آن را ترجيح داده، و از بين ساير انواع طاعت و اقسام عبادت آن را برگزيده است.
و از نکته ‏هاي سخن امام‏ عليه السلام اشاره به اين است که پيروان امام قائم‏ عليه السلام بهترين پيروان اند و رعيّت آن جناب از سايرين برترند، و اصحاب او شرافتمندترين اصحاب مي ‏باشند، همچنان که امّت حضرت خاتم النّبيّین‏ صلي الله عليه و آله افضل امّت‏ها و برترين امّت‏ها مي‏ باشند، زيرا که مرتبه بستگان و پيروان هر شخص به حسب رتبه و مقام خود آن شخص متفاوت است، و چون مقام والاي مولايمان صاحب الزمان – عجّل اللَّه فرجه الشريف – معلوم گرديد، مرتبه بلند رعيّت آن جناب و پيروانش و مؤمناني که بر ولايتش پايدار باشند نيز ظاهر مي ‏شود، خداي تعالي ما را از آنان به شمار آورد.
در روایات شواهد بسياري وجود دارد:
يکي: عبارت پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله که پيروان آن جناب را برادران خود خواندند که در حديث نبوي آمده است: «روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله در حالي که جمعي از اصحابش در خدمتش بودند دو بار گفت: خدايا ديدار برادرانم را نصيبم کن. اصحابي که اطراف ايشان بودند عرض کردند: يا رسول اللَّه مگر ما برادران تو نيستيم؟ فرمود: نه شما اصحاب من هستيد و برادرانم قومي در آخرالزمان مي‏ باشند در حالي به من ايمان آوردند که مرا نديده باشند، خداوند نام‏ هاي آنان و نام‏ هاي پدرانشان را به من شناسانده پيش از آن‏که از پشت پدران و رحم مادرانشان بيرون آورده باشد، هر يک از آنان نگهداريش از دين خود بيشتر و شديدتر از دست کشيدن بر بوته خار در شب تاريک و يا به دست گرفتن آتش فروزان مي‏ باشد، آنان چراغ‏هاي تاريکي هستند، خداوند ايشان را از هر فتنه و آشوب تيره ظلماني نجات مي‏دهد.»
دوم: اين‏که آنان برترين افراد هر زمان مي ‏باشند، چنان‏که در حديث ابوخالد از حضرت سيّدالساجدين ‏عليه السلام آمده که فرمود: «اي ابوخالد به درستي که اهل زمان غيبت او که معتقد به امامتش و منتظر ظهورش باشند برتر از اهل هر زمانند، زيرا که خداوند – تعالي ذکره – به آنان از عقل‏ها و فهم‏ها و معرفت آن‏قدر عطا فرموده که غيبت نزد ايشان همچون مشاهده گرديده، و آنان را در آن زمان در منزلت و مرتبه مجاهدان شمشير زده در پيش روي رسول خدا صلي الله عليه و آله قرار داده است، آنان به حق مخلصانند و شيعيان راستين ما، دعوت کنندگان به دين خداوند مخفيانه و آشکارا مي‏باشند».[۱]
سوم: چند برابر شدن ثواب عبادت‏هاي ‏شان، چنان‏که در روايت عمّار از امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: «اي عمّار، صدقه در سِرّ – و اللَّه – بهتر است از صدقه علني همين طور است – به خدا – عبادت شما با امامتان که در زمان دولت باطل مخفي باشد، و ترسيدن شما از دشمنان در دولت باطل و هنگام متارکه، بهتر است از کسي که خداوند جل ذکره را در ظهور امام حقِ آشکار در دولت حق عبادت نمايد، و عبادت در حال ترس در دولت باطل مانند عبادت و امنيت در دولت حق نيست، و بدانيد که هر کس از شما امروز نماز واجب خودش را جماعت بخواند در حالي که از دشمن مخفي باشد و با تمام شرايط آن را در وقتش ادا نمايد، خداوند عز و جل ثواب پنجاه نماز فريضه به جماعت براي شما مي ‏نويسد، و هر کس از شما نماز واجبي را به تنهايي مخفيانه از دشمن در وقتش با تمام شرايط بخواند، خداوند عز و جل براي او ثواب بيست و پنج نماز فرادي مي ‏نويسد، و هر يک از شما نماز نافله ‏اش را در وقتش با شرايط به جاي آورد، خداوند براي او ثواب ده نماز نافله مي‏ نويسد، و هر کدام از شما حسنه ‏اي انجام دهد خداوند براي او بيست حسنه مي‏ نويسد، و خداوند عز و جل حسنات مؤمن از شما را مي‏ افزايد اگر اعمالش را نيکو گرداند و با تقيّه بر دين و امام و خودش مواظبت کند و زبانش را حفظ نمايد، چندين برابر مي‏ افزايد خداوند – عزّ و جلّ – کريم است… .[۲] اين حديث در کتاب‏هاي کافي [۳] و کمال الدين و بحار [۴] و غير آن‏ها از کتب اخبار روايت شده است.
چهارم: اين‏که يقين آنان قوي ‏تر و ايمان ‏شان شگفت‏انگيزتر است، که در کتاب کمال الدين به سند خود از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله آمده که ضمن حديثي طولاني در سفارش به امير المؤمنين‏ عليه السلام فرمودند: اي علي! و بدان که شگفت‏ آورترين مردم در ايمان و مهم‏ترين ايشان از لحاظ يقين مردماني در آخرالزمان هستند که پيغمبر را نديده‏ اند [و حجّت از آنان محجوب گرديده] و دليل روشن از ميانشان رفته است، [در عين حال] به سياهي بر روي سفيدي [که از آثار گذشتگان بر جاي مانده] ايمان آورده‏اند.[۵]
پنجم: آنان رفقاي پيغمبرند و گرامي ‏ترين افراد امّت او در قيامت، که در کمال الدين، به سند خود از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت آمده که فرمود: خوشا به حال کسي که قائم اهل بيت مرا درک نمايد در حالي که در زمان غيبت پيش از قيامش به امامت او معتقد باشد، و با دوستانش دوستي کند و دشمنانش را دشمن بدارد، چنين کسي از رفقاي من و مورد دوستي من، و گرامي‏ ترين امّت نزد من در روز قيامت خواهد بود.[۶]
ششم: در غيبت شيخ طوسي به نقل از کتاب فضل بن شاذان به سند صحيحي عالي از حضرت امام صادق‏ عليه السلام آمده که فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: به زودي قومي پس از شما خواهند آمد که يک مرد از آنان پاداش پنجاه تن از شما را خواهد داشت. گفتند: يا رسول اللَّه ما در غزوات بدر و أُحُد و حنين با تو بوديم و قرآن درباره ما نازل گشت! آن حضرت‏ صلي الله عليه و آله فرمود: به درستي که اگر آنچه بر آنان وارد مي‏ شود بر شما وارد گردد همچون آنان صبر نخواهيد کرد.[۷]
هفتم: در غيبت شيخ طوسي و علماي ديگر به سندهاي ‏شان از امام صادق ‏عليه السلام آورده ‏اند که فرمود: نزديک‏ترين حالات بندگان نسبت به خداوند و بيشترين خشنودي او از آنان هنگامي است که حجّت الهي را نيابند که براي ايشان آشکار نگردد و جايگاهش را نشناسند، در عين حال بدانند که حجّت خداوند و پيمان او باطل نشده، پس در آن موقع هر صبح و شام در انتظار فَرَج باشيد، زيرا که سخت ‏ترين موقع غضب الهي بر دشمنانش هنگامي است که حجّت او را نيابند و براي آنان ظاهر نگردد، البته خداوند دانسته که دوستانش در شک نمي‏ افتند، و اگر مي ‏دانست که آنان به ترديد خواهند افتاد يک چشم بر هم زدن هم حجّت خويش رااز ايشان غايب نمي ‏ساخت، و اين نيست مگر از طرف افراد بد از مردم.[۸]
هشتم: اين‏که به خاطر آنان بلا دفع مي‏شود و باران از آسمان مي ‏بارد، چنان‏که در بحار و غير آن از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: زماني بر مردم خواهد آمد که امام آن‏ها از نظرشان غايب مي ‏گردد، که خوشا به حال پايداران بر امر ما در آن زمان. به درستي که کم‏ترين ثوابي که براي آنان خواهد بود آن است که آفريدگار – عز و جل – ايشان را ندا خواهد کرد، بندگان من، به سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق کرديد، پس مژده باد شما را به ثواب نيکو از سوي من، شماييد به حق بندگان و کنيزان من، از شما مي ‏پذيرم و شما را مي ‏بخشم و مي ‏آمرزم، و به خاطر شما باران بر بندگانم مي‏ بارم، و بلا را از آنان دفع مي‏ نمايم، و اگر شما نبوديد هر آينه عذاب را براي‏شان فرو مي‏ فرستادم… .[۹]
اي برادر و خواهر مسلمان! اکنون که قسمتي از فضيلت و برتري اتباع و سعي کنندگان در خدمت مولايمان صاحب الزمان‏ عليه السلام را دانستيد، پس بر شما باد که در اطاعت و خدمت آن جناب سعي و کوشش کنيد، و آن نعمت بزرگ و موهبت سترگ را سپاسگزاري نماييد، و با جدّيت و تلاشتان به آن دوام بخشيد، و ياد آن حضرت را با طولاني شدن مدّت آن فراموش نکنيد و بر محنت‏هايي که در دوران کوتاه عمر بر شما مي‏رسد صبر داشته باشيد تا به راحتي طولاني برسيد. خداوند تعالي به فضل و کرمش ما را از چنين کساني قرار دهد، که او به بندگانش نزديک و اجابت کننده دعاست.

در اينجا چند مطلب هست که شايسته است مورد توجه و تذکر قرار گيرند؛
اوّل: اين‏که در سرور و سالارمان حضرت صاحب الزمان عجل اللَّه تعالي فرجه اموري جمع و کمال يافته ‏اند که هر کدام به تنهايي سبب مستقلي هستند که مقتضي سعي در خدمت آن جناب و تلاش در جهت اطاعت آن بزرگوار مي‏ باشند. از جمله: ولايت مطلق و خلافت و جانشيني آن حضرت از خداوند و رسول او صلي الله عليه و آله.
و از جمله: حقّ عالم است، که عقل و نقل دلالت دارند بر اين‏که خدمت کردن به عالم شايسته است، چنان‏که در کافي به سند خود، از محمد بن سنان به طور مرفوع روايت آورده که گفت: حضرت عيسي بن مريم‏ عليه السلام فرمود: اي گروه حواريين! من از شما خواسته ‏اي دارم آن را براي من برآوريد، گفتند: حاجتت برآورده است اين حضرت روح اللَّه، پس آن حضرت برخاست و بر پاهايشان بوسه زد (و در بعضي از نسخه‏ها آمده: و پاهايشان را شست) حواريين گفتند: ما سزاوارتر بوديم که اين کار را بکنيم اي روح اللَّه! فرمود: به درستي که سزاوارترين مردم به خدمت کردن عالم است. همانا من اين چنين تواضع کردم تا شما پس از من در ميان مردم فروتني کنيد همچنان که من براي‏تان فروتني نمودم. سپس عيسي ‏عليه السلام فرمود: با تواضع حکمت معمور مي‏ شود نه با تکبر، چنان‏که در زمين هموار گياه مي ‏رويد نه در کوه [و سنگ خارا].[۱۰]
و از جمله: حق پدري است، که آن حضرت‏ عليه السلام پدر مهربان ماست – چنان‏که در روايت آمده – و در بخش سوم کتاب مطالبي در اين زمينه گذشت که ان شاء اللَّه تعالي کافي و بسنده است.
و از جمله: حق ايمان و إسلام، که در اصول کافي در حديث مرفوعي از ابوالمعتمر آمده که گفت: شنيدم حضرت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام مي‏فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «هر مسلماني که قومي از مسلمين را خدمت کند جز اين نخواهد بود که خداي تعالي به تعداد شماره آن‏ها در بهشت خدمتگذاراني به او خواهد داد».[۱۱]
بدون ترديد اگر ايمان همه مسلمانان، با ايمان مولايمان – صلوات اللَّه عليه – وزن گردد، البته ايمان آن حضرت بيشتر از ايمان آنان خواهد بود، بنابراين فضيلت خدمت کردن به آن حضرت را بر خدمت کردن به ايشان مقايسه کنيد! اضافه بر فضايل آن جناب که توان وصف آن‏ها را ندارم، زيرا که شمارش آن‏ها از قدرت افراد بشر بيرون است.
و از جمله: اين‏که منزلت ما نسبت به آن جناب، منزلت و رتبه بنده است نسبت به اربابش، زيرا که مردم در اطاعت؛ بردگان و غلامانِ ائمه ‏عليهم السلام مي ‏باشند، چنان‏که روايت بر اين معني دلالت دارد، و مورد باور و يقين است.
و از جمله: خويشاوندي و قرابت آن حضرت نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله است. اگر بخواهي تمام اموري که مقتضي سعي در خدمت آن حضرت است برايت ياد کنم، از توانم بيرون است و نوشتارم ياراي انجامش را ندارد، زيرا که از شمار افزون و از حدّ نهايت بيرون است، و به جهت آن که تمام نعمت‏هاي ظاهري و باطني خداوند که در آن‏ها غوطه‏ور هستيم همگي به برکت وجود آن بزرگوار عليه السلام است، پس در هر نعمتي که خداوند به ما عنايت فرموده حقّي براي آن جناب بر عهده ما ثابت است که بر ما لازم است شکرانه‏اش را به جاي آوريم، همچنان که شکر و سپاس پروردگار متعال – عظمت آلائه – بر ما واجب و لازم مي‏ باشد، پس ثابت شد که امور مقتضي براي سعي در خدمت آن حضرت ‏عليه السلام بيش از آن است که در شمارش آيد، به جهت فرموده خداي تعالي: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»؛ [۱۲] و اگر بخواهيد نعمت‏هاي خداوند را به شماره آوريد حساب آن‏ها را نتوانيد کرد.
دوم: بدان که خدمت از دو جهت از نصرت و ياري کردن اخصّ است؛ يکي: اين‏که خدمت به طور مستقيم انجام مي‏گردد، ولي ياري کردن به طور غير مستقيم و به واسطه شخص ديگر نيز حاصل مي‏شود. اين‏که خدمت کردن مشتمل بر تواضع و فروتني و اظهار کوچکي و مذلّت براي مخدوم مي‏ باشد، برخلاف نصرت و ياري، پس هر خدمتي ياري کردن نيز هست ولي عکس آن چنين نيست.
سوم: اين‏که خدمت کردن به مولايمان صاحب الزمان – صلوات اللَّه عليه – با انجام دادن کاري که آن حضرت به آن امر فرموده يا کاري که تجليل و توقير يا نصرت و ياري و يا احسان به آن جناب است حاصل مي‏ گردد، هر چند که به طور خاص به آن عمل امر نکرده باشد، و گاهي اين عناوين در بعضي از کارهاي نيک جمع مي‏ شود، مانند دعا کردن براي تعجيل فَرَج آن حضرت، و بر پا کردن مجالسي که براي يادآوري او تشکيل مي ‏گردد، و تأليف کتاب‏هايي که مربوط به آن بزرگوار است، و نشر و مذاکره آن‏ها، و درود و سلام فرستادن بر آن جناب، و احسان کردن به دوستان و شيعيان هرگاه به قصد خدمت کردن به آن حضرت انجام شود، و احسان به شيعيان و دوستان امامان‏ عليهم السلام احسان به ايشان است، و صِله آنان همچون صِله ايشان مي‏ باشد،و سبک شمردن آن‏ها سبک شمردن امامان‏ عليهم السلام است، و عقل نيز به اين مطلب حکم مي‏ کند. از رواياتي که بر اين مطلب دلالت دارد: در کتاب کامل الزيارات به سند خود از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر عليه السلام آورده که فرمود: «کسي که نمي‏ تواند ما را زيارت نمايد، پيروان صالح ما را ديدار کند، که ثواب زيارت ما برايش نوشته مي ‏شود، و هر کس نمي‏ تواند ما را صِله کند، پس نيکان پيرو ما را صِله نمايد، براي او ثواب صِلِه ما نوشته مي ‏شود».[۱۳]
و از جمله: در روضه کافي به سند خود از ابوهارون آورده که گفت: حضرت ابوعبداللَّه امام صادق ‏عليه السلام در حضور من به چند تن از حضّار فرمود: شما را چه مي ‏شود که ما را سبک مي‏ شماريد! گويد: در اين هنگام شخصي از اهل خراسان از جاي برخاست و عرضه داشت: ما به خدا پناه مي‏ بريم از اين‏که شما را سبک بشماريم، يا چيزي از اوامر و دستوراتتان را سبک گيريم. آن حضرت ‏عليه السلام فرمود: چرا تو يکي از کساني هستي که مرا سبک شمرده است. عرض کرد: پناه بر خدا مي‏ برم از اين‏که تو را سبک شمرده باشم! فرمود: خدا بيامرز! آيا نشنيدي که فلاني – در حالي که ما نزديکي جُحفه بوديم – به تو مي‏ گفت: به مقدار يک ميل راه (چهار کيلومتر) مرا سوار کن که به خدا سوگند من خسته و مانده شده‏ ام. به خدا تو سرت را هم براي او بلند نکردي و او را سبک شمردي، و هر کس مؤمني را سبک شمارد ما را سبک شمرده و حرمت خداي عز و جل را ضايع نموده است.[۱۴]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ ج ۲)

—————————————————————————————————-

[۱] کمال الدين، ۳۲۰:۱.
[۲] کمال الدين، ۶۴۳:۲، ح ۷.
[۳] اصول کافي، ۳۳۳:۱.
[۴] بحارالانوار، ۱۲۷:۵۲، باب ۲۲، ح ۲۰.
[۵] کمال الدين، ۲۸۸:۱.
[۶] کمال الدين، ۲۸۶:۱.
[۷] غيبت، شيخ طوسي:۲۷۵.
[۸] غيبت، شيخ طوسي،:۲۷۶.
[۹] بحارالانوار، ۱۴۵:۵۲، ح ۶۶.
[۱۰] اصول کافي، ۳۷:۱. ح ۶.
[۱۱] اصول کافي، ۲۰۷:۲.
[۱۲] سوره نحل، آيه ۱۸.
[۱۳] کامل الزيارات، ۳۱۹، باب ۱۰۵.
[۱۴] روضة الکافي، ۱۰۲:۸، ح ۷۳.