برادرم! بدان که خداوند – تبارک و تعالي – بندگان خود را در زمان غيبت وليّ اش با انواع محنتها و بلاها امتحان مي کند تا بد از خوب جدا شود، پس درجات خوبان را بالا برده، و پليدان را بعضي با بعض ديگر درآميزد و با هم گرد آورد، آنگاه همه را در آتش دوزخ بيفکند،
و خداي عز و جل فرموده است: «ما کانَ اللَّهُ لِيَذَرَ المُؤْمِنِينَ عَلي ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»؛ [۱] خداوند مؤمنان را بر اين حال کنوني [که مؤمن و منافق به هم مشتبه اند] وانخواهد گذاشت تا اينکه پليد را از پاکيزه جدا سازد … . و اين سنّت خداوند در گذشتگان و آيندگان است، همچنان که خداي تعالي فرموده: «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ – وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»؛ [۲] آيا مردم چنين پندارند که به صِرف اين که گفتند ايمان آورديم رها شوند و [بر اين ادّعا] هيچ امتحان نشوند، و همانا که ما امّت هايي که پيش از اينان بودند را به آزمايش آورديم تا خداوند راستگويان را از دروغگويان کاملاً معلوم سازد. و حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمود: اي مردم خداوند شما را از اينکه بر شما ستم کند دور داشته، ولي شما را ايمن ننموده از اينکه شما را بيازمايد و او که بزرگوارترين گويندگان است فرموده: «إِنَّ فِي ذلِکَ لَآياتٍ وَ إِنْ کُنّا لَمُبْتَلِينَ»؛ [۳] و به راستي که در اين [وقايع و حوادث] آيات و نشانه هايي است و ما البتّه [خوب و بد بندگان را] امتحان مي کنيم.
و از جمله آن محنتها و ابتلائات اينکه مي بيني بسياري از اهل باطل در وسعت و ثروت زندگي مي کنند و داراي شوکت و قدرت مي باشند، و بسياري از اهل حق را مي بيني که در سختي و تنگدستي زندگي مي کنند، و به آنان اعتنا نمي شود، و گفته آنها پذيرفته نيست، و اهل باطل آنان را با دست و زبان اذيت و مسخره مي کنند، و ايشان را از جهت اعتقادشان در امر امامشان و غيبت و ظهور دولت آن حضرت عليه السلام تکذيب مي نمايند، و در اينجا نفس و عقل با هم نزاع مي کنند، که نفس به پيروي اهل باطل امر مي کند تا در وسعت و رفاه زندگي کني و از دنياي فاني آنها برخوردار شوي و لذّت بري، و عقل فرمان مي دهد که بر آزارهايشان صبر کني و تکذيب کردنشان را تحمُّل نمايي، و ترغيب مي کند به پيروي از اهل حق و انتظار دولت حقّه، به خاطر دست يابي به نعمتهاي اخروي جاوداني، پس شخص پاک سرشت هوشمند کسي است که عاقبت نيک را اختيار نمايد و بر تکذيب و اذيّت صبر کند. ببينيد امام صادق عليه السلام در خبر صحيح طولاني که در روضه کافي روايت آمده به حُمران چه فرموده است، حمران از آن حضرت پرسيده بود: اينان (بني العباس) تا کي سلطنت مي کنند؟ يا کي از آنها راحت مي شويم؟ [امام صادق عليه السلام فرمايد:] بدو گفتم: آيا نمي داني که هر چيزي را مدّتي هست؟ گفت: چرا. گفتم: آيا تو را سود مي بخشد که بداني اين امر هرگاه فرا رسد از يک چشم برهم زدن زودتر آيد! همانا اگر حال و وضع آنها را نزد خداي عزّ و جلّ بداني که چگونه است، خشم تو نسبت به آنان بيشتر مي شد و اگر تو با تمامي اهل زمين کوشش نمايند که آنان را به وضعي بدتر از آنچه در آنند – از گناه و جرم – درآورند نخواهند توانست، پس شيطان تو را نلغزاند و پريشان ننمايد، زيرا که به راستي عزّت از آن خداوند و رسول صلي الله عليه و آله و مؤمنين است، ولي منافقان نمي دانند، آيا نمي داني که هر کس منتظر امر ما باشد و بر آنچه از اذيّت و ترس مي بيند صبر کند، فرداي [قيامت] در گروه ما خواهد بود… .[۴]
و در تحف العقول در سفارشهاي امام صادق عليه السلام به مؤمن الطاق آمده است: اي پسر نعمان! هيچ بنده اي مؤمن نخواهد بود تا اينکه در او سه سنّت باشد: سنّتي از خداوند و سنّتي از رسول او و سنّتي از امام. امّا سنّتي که از خداي – عزّ و جلّ – بايد داشته باشد، اينکه بايد اسرار را کتمان نمايد. خداوند – جلّ ذکره – مي فرمايد: «عالِمُ الغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أَحَداً»؛ [۵] اوست داناي غيب، پس احدي را بر غيب خويش آگاه نسازد. و امّا سنّتي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله بايد دارا باشد، اينکه با مردم به رفتار و اخلاق اسلامي مدارا کند. و اما سنّتي که از امام عليه السلام لازم است در او باشد، صبر در سختيها و ناراحتيهاست، تا اينکه خداوند براي او فَرَج برساند … .[۶]
و نيز در روضه کافي به سند خود از حسن بن شاذان واسطي آورده که گفت: به حضرت ابوالحسن امام رضا عليه السلام نامه اي نوشتم که در آن از جفاي اهالي واسط، گلايه کردم. چون در اين شهر گروهي از عثماني ها بودند که مرا اذيّت مي کردند، جواب به خط آن حضرت عليه السلام چنين آمد: خداوند تبارک و تعالي از دوستان ما پيمان گرفته بر صبر کردن در دولت باطل، پس به حکم پروردگارت صبر کن که هرگاه سرور خلق بپاخيزد خواهند گفت: (اي واي بر ما چه کسي ما را از آرامگاهمان برانگيخت، اين است آنچه خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان راست گفتند).[۷]
منظور از «سرور خلق» حضرت قائم – عجّل اللَّه فرجه الشريف – مي باشد، و اينکه فرمود: خواهند گفت … اين است آنچه خداوند رحمان وعده داده …. اشاره به آن است که آن حضرت به اذن خداي تعالي آنها را زنده مي کند و از آنان انتقام مي گيرد، چنانکه در روايات آمده است.
و در اصول کافي از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: زماني بر مردم خواهد آمد که حکومت جز به وسيله کشتن و ستمگري به دست نيايد و ثروت جز با غصب و بُخل فراهم نگردد و محبّت و دوستي جز با بيرون راندن دين و پيروي هواي نفس حاصل نشود، پس هر که آن زمان را دريابد و بر فقر صبر کند در حالي که بتواند به ثروت رسد، و بر دشمني مردم صبر کند با اينکه [به وسيله از دست دادن دين و پيروي از هوس] بتواند محبّت مردم را جلب نمايد، و بر خواري و ذلّت صبر کند در صورتي که قدرت عزيز شدن را داشته باشد، خداوند پاداش پنجاه صِدّيق از تصديق کنندگان مرا به او خواهد داد.[۸]
و در خرايج آمده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: پس از شما قومي خواهند آمد که يک تن از آنها اجر پنجاه تن از شما را خواهند داشت، عرض کردند: اي رسول خدا ما در بَدْر و أُحُد و حُنين با تو بوديم و قرآن در ميان ما فرود آمد! فرمود: آنچه بر آنها فرود آيد شما تحمل نمي کنيد و مانند آنها صبر نداريد.
اين اشاره به حال مؤمنين صبور در زمان غيبت امام عصر است، چنانکه ساير اخبار شاهد بر آن است.
و در البرهان آمده: در تفسير فرموده خداي تعالي: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»؛ [۹] اي کساني که ايمان آورده ايد شکيبايي کنيد و يکديگر را به صبر و استقامت سفارش نماييد و مرابطه کنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: بر اذيّتي که در راه ما مي بينيد شکيبايي کنيد. رواي پرسيد: (و يکديگر را به صبر و استقامت سفارش کنيد)؟ فرمود: بر دشمنانتان با وليّ تان. [راوي گفت]: (و مرابطه کنيد)؟ فرمود: با امامتان [پايدار] بمانيد ….
و در اين معني روايات بسياري هست که با آوردن آنها کتاب را طولاني نمي کنيم. همه اينها اضافه بر ساير آيات و روايات است که در فضيلت صبر و امر به آن وارد شده، زيرا که صبر بر مصايب در زمان غيبت امام عليه السلام از مهمترين و روشن ترين مصاديق صبر است چنانکه پوشيده نيست.
ثقة الاسلام کليني رحمه الله در اصول کافي اخبار متعددي از صحيح و حسن و غير آن آورده از امام صادق عليه السلام که فرمود: صبر نسبت به ايمان همچون سَر نسبت به بدن است، که اگر سر از بين برود بدن هم از بين ميرود، و همچنين اگر صبر از بين برود ايمان از بين رفته است.[۱۰]
و در همان کتاب در حديث ديگري از حفص بن غياث آمده که گفت: حضرت ابوعبداللَّه امام صادق عليه السلام فرمود: هر کس صبر کند مدت کمي را صبر کرده [۱۱] و هر کس بي تابي نمايد مقدار اندکي بي تابي نموده است. سپس فرمود: بر تو باد که در تمام امور خود صبر کني، که خداي عزّ و جلّ حضرت محمد صلي الله عليه و آله را برانگيخت و او را به صبر و مدارا امر کرد، و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً – وَ ذَرْنِي وَ المُکَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ»؛ [۱۲] و بر آنچه [دشمنان] مي گويند صبر کن و به گونه اي نيکو از آنان دوري گزين، و کار تکذيب کنندگان مغرور مال و منال را به من واگذار. و نيز خداي – تبارک و تعالي – فرموده: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ – وَ ما يُلَقّاها إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقّاها إِلّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»؛ [۱۳] بدي خلق را به نيکوترين گونه دفع و مقابله کن تا کسي که ميان تو و او دشمني هست همچون دوستي مهربان شود، و [ليکن] اين حالت را جز کساني که صبر کنند و جز کسي که بهره بزرگي دارد نخواهد يافت. پس رسول خدا صلي الله عليه و آله صبر کرد تا جايي که آن حضرت را به امور بزرگي نسبت دادند و به [سحر و جنون و…] متّهم کردند، پس سينه اش تنگ شد، خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را نازل فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ يَضِيقُ صَدْرِکَ بِما يَقُولُونَ – فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السّاجِدِينَ» [۱۴] و به تحقيق که ما مي دانيم به سبب آنچه [کافران و تکذيب کنندگان مي گويند سينهات تنگ مي شود، پس با حمد پروردگارت تسبيح گوي و از سجده گزاران باش. سپس آن حضرت را تکذيب کردند و تهمت زدند، از اين جهت غمگين شد، پس خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را فرستاد: «قَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُ لَيَحْزُنُکَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ – وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلي ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّي أَتاهُمْ نَصْرُنا»؛ [۱۵] ما مي دانيم که سخنان آنها تو را غمگين مي سازد، آنها تو را تکذيب نمي کنند بلکه ستمگران آيات خداوند را انکار مي نمايند، و البته پيش از تو رسولاني تکذيب شدند پس بر آنچه از تکذيب و اذيّت ديدند صبر کردند تا هنگامي که نصرت ما به ايشان رسيد. آنگاه پيغمبر صلي الله عليه و آله دل بر صبر نهاد، تا اينکه آنها [بي شرم و آزار را] از حد گذارانيدند و خداي تبارک و تعالي را ياد کردند و او را تکذيب نمودند، پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: من درباره خود و خاندان و آبرويم صبر کردم ولي بر بدگويي نسبت به معبودم صبر ندارم، پس خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را نازل کرد: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ – فَاصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ»؛ [۱۶] و ما آسمانها و زمين و آنچه در بين آنهاست را در شش روز آفريديم و هيچ رنج و خستگي به ما نرسيد، پس بر آنچه مي گويند صبر کن. آن حضرت صلي الله عليه وآله در همه احوال خود صبر کرد، [تا] آنگاه که به امامان از عترتش مژده داده شد، و ايشان به صبر توصيف شدند، که خداوند – جلّ ثناؤه – فرمود: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»؛ [۱۷] و از آنان اماماني قرار داديم که به امر ما هدايت کنند آنگاه که صبر کردند و به آيات ما يقين داشتند. در آن هنگام آن حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: صبر از ايمان است همچون سر نسبت به بدن، پس خداي – عزّ و جلّ – هم در ازاي صبر، به او احسان فرمود، و خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را نازل کرد: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسْني عَلي بَنِي اِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَما کانُوا يَعْرِشُونَ»؛ [۱۸] و احسان پروردگارت بر بني اسرائيل به حدّ کمال رسيد به خاطر صبري که کردند و آنچه فرعون و قوم او مي ساختند و عمارتهايي که مي پرداختند را از بين برديم. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: اين مژدگاني و انتقام است، که خداي عزّ و جلّ نبرد با مشرکين را به آن حضرت رخصت داد، و [خداوند] نازل فرمود که: «فَاقْتُلُوا المُشْرِکِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ»؛ [۱۹] پس مشرکان را هر جا که يافتيد بکشيد و آنان را بگيريد و محصورشان کنيد و به هر کمين گاهي بر سر راه آنها بنشينيد. وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ» [۲۰] و آن مشرکان را هر جا که يافتيد بکشيد. پس خداوند آنها را بر دست رسول خود صلي الله عليه و آله و دوستان حضرتش به قتل رسانيد، و آن را پاداش صبر آن بزرگورا قرار داد با آنچه در آخرت براي آن حضرت ذخيره فرموده، پس هر آنکه صبر کند و در راه خدا تحمّل نمايد، از دنيا بيرون نمي رود تا اينکه خداوند نسبت به دشمنانش ديده اش را روشن نمايد، به اضافه آنچه براي آخرت او ذخيره مي سازد.
و در همان کتاب در خبر صحيحي از ابوالصباح کناني [۲۱] روايت آمده که گفت: در محضر امام ابوعبداللَّه صادق عليه السلام شرفياب بودم که پيرمردي به حضور آن جناب رسيد و عرضه داشت: اي ابوعبداللَّه! من به محضر شما شکايت آورده ام از فرزندانم و ناسپاسي آنها و برادرانم و جفاکاري ايشان در اين هنگام که سِنّم بالا رفته است؟ حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق عليه السلام فرمود: اي مرد! همانا حق را دولتي است و باطل را دولتي، و هر کدام در دولت ديگري خوار است، و کمترين چيزي که در دولت باطل به مؤمن ميرسد عقوق فرزندان و جفاي برادرانش مي باشد، و هيچ مؤمني نيست که چيزي از رفاه و آسايش را در دولت باطل ببيند مگر اينکه پيش از مردنش مبتلا مي گردد، يا در بدنش و يا درباره فرزندانش و يا در مورد مالش تا اينکه خداوند او را از آنچه در دولت باطل کسب کرده خلاص کند، و در دولت حق سهم او را زياد گرداند، پس صبر کن، و تو را مژده باد.[۲۲]
و در همان کتاب از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روايت آمده که فرمود: هنگامي که فوت پدرم علي بن الحسين عليه السلام نزديک شد مرا به سينه گرفت و فرمود: پسرم تو را سفارش مي کنم به آنچه پدرم هنگام رحلت مرا سفارش کرد، و ياد فرمود که پدرش او را به آن سفارش کرده بود: پسرم بر حق صبرکن هر چند که تلخ باشد.[۲۳]
و در کتاب کمال الدين به سند خود از بزنطي آورده که گفت: حضرت رضا عليه السلام فرمود: چه خوب است صبر کردن و انتظار فَرَج کشيدن، آيا نشنيده اي فرموده خداي – عزّ و جلّ – را: «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَکُمْ رَقِيبٌ»؛ [۲۴] و منتظر باشيد که من نيز با شما منتظر هستم. و فرموده خداي را – عزّ و جلّ -: «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ»؛ [۲۵] پس منتظر باشيد که من نيز با شما از منتظرانم. پس بر شما باد صبر که همانا گشايش فَرَج بر نوميدي غالب مي آيد، و کساني که پيش از شما بودند از شما صبورتر بودند.[۲۶]
و در همان کتاب به سند خود از محمد بن مسلم آورده که گفت: شنيدم حضرت ابوعبداللَّه امام صادق عليه السلام مي فرمود: به درستي که پيش از [ظهور] حضرت قائم – عليه الصلاة و السلام – از سوي خداوند عزّ و جلّ براي مؤمنين، نشانه هايي خواهد بود. عرض کردم: آن نشانهها چيست خداوند مرا فداي تو گرداند؟ فرمود: آن فرموده خداي عزّ و جلّ است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»؛ و البتّه شما را مي آزماييم. يعني: مؤمنين را پيش از خروج حضرت قائم عليه السلام «بِشَيْءٍ مِنَ الخَوْفِ وَ الجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَ الأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِينَ»؛ [۲۷] به چيزي از ترس و گرسنگي و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت، و مژده و بشارت بده صابران را. فرمود: آنها را آزمايش مي کند به مقداري ترس از پادشاهان بني فلان در آخر حکومتشان، و گرسنگي به گراني نرخهاي شان، (و نقصان اموال) فرمود: کسادي تجارتها و کمي بازده، (و نقصان نفوس) فرمود: مرگ فراگير و زودرس (و نقصان زراعتها) فرمود: کمي رشد و حاصل آنچه کشت مي شود، (و بشارت ده صابران را) در آن هنگام به زود رسيدن خروج قائم عليه السلام سپس امام صادق عليه السلام به من فرمود: اي محمد! اين است تأويل آن، خداي تعالي ميفرمايد: «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي العِلْمِ»؛ [۲۸] و تأويل آن را کسي نمي داند جز خداوند و راسخان در علم.
و در تفسير نيشابوري از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت آمده که فرمود: يکديگر را به معروف امر، و از منکر نهي کنيد، پس هرگاه ديدي شخص فرومايه اي اطاعت مي شود و هواي نفس پيروي مي گردد، و دنيا ترجيح داده مي شود، و هر صاحب رأيي نظر خود را مي پسندد، پس بر تو باد خودت، و کار عوام را واگذار، و همانا که در پس شما روزهايي خواهد بود که صبر در آنها همچون آتش سرخ به کف داشتن است، به عمل کننده [به وظيفه اش] از آنها همچون پاداش پنجاه تن که عمل او را [در زمانهاي ديگر] انجام دهند عطا مي شود.
و در غيبت نعماني به سند خود از امام صادق از پدرش عليهما السلام آوره که فرمود: مؤمنان آزمايش مي شوند و خداوند آنان را نزد خود از هم تمييز مي دهد، همانا خداوند مؤمنان را از با و تلخي هاي دنيا ايمن نداشته، و ليکن آنها را از کوري و بدبختي در آخرت ايمن داشته است، سپس امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت حسين بن علي عليهما السلام کشتگان خود را [در سرزمين کربلا] کنار هم مي گذاشت سپس مي فرمود: کشتگان ما کشتگان پيغمبران هستند. [۲۹]
و در همان کتاب به سند خود از امام زينالعابدين عليه السلام آورده که فرمود: دوست مي داشتم که [در گفتار] آزاد بودم و سه کلمه با مردم سخن مي گفتم، آنگاه خداوند آنچه مي خواست درباره من انجام مي داد، ولي عهدي است که با خدا بسته ايم که صبر کنيم. سپس اين آيه را تلاوت کرد: «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَکُوا أَذيً کَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ»؛ [۳۰] و همانا شما از کساني که پيش از شما کتاب آسماني بر آنان نازل گشت و از آنان که شرک ورزيدند [طعنه ها] آزار بسيار خواهيد شنيد و اگر صبر کنيد و تقوا پيشه سازيد سبب نيرومندي و قوت يافتن در کارها است. [۳۱]
و در همان کتاب از آن حضرت عليه السلام حديثي آمده تا آنجا که فرموده:… و مؤمنان مرابطه و صبر کنند و يکديگر را به صبر وادارند تا اينکه خداوند حکم فرمايد، و اوست بهترين داوران. [۳۲]
و روايات بسيار ديگري که در جاي خود ياد شده است. خلاصه اينکه حال و وضع مؤمن در گرفتاريها و بليّات آن است که در ديوان منسوب به مولايمان اميرمؤمنان علي عليه السلام آمده:
إذا زِيدَ شَرّاً زادَ صَبْراً کَأَنَّما * هُوَ المِسْکُ ما بَيْنَ الصَّلابَةِ وَ الفِهْرِ
لِأَنَّ فَتْيَتَ المِسْکِ يَزْدادُ طِيبُهُ * عَلَي السَّحْقِ وَ الحَرِّ اصْطِباراً عَلَي الشَّرِّ
اگر شر و گرفتاري بر او زياد شود بر صبر خود مي افزايد، او همچو مشک است در ميان ابزارهاي ساييدن آن زيرا که خورده هاي مشک عطر و بويش با ساييدن و حرارت بيشتر مي شود از جهت صبر بر گرفتاري.
توجه: از آنچه ياد کرديم معلوم شد که صبر در زمان غيبت امام عليه السلام بر چند گونه است؛ از جمله:
۱- صبر بر طول غيبت، به اينکه از شتابزدگاني که به سبب طولاني شدن غيبت دلهايشان قساوت مي گيرد نباشد، که شتابزدگان در مورد امام عليه السلام به ترديد افتند.
۲- صبر کردن مؤمن بر آنچه از آزار و استهزاء و تکذيب و مانند آنها از مخالفين خود مي بيند.
۳- صبر بر اقسام بلاها و محنتهايي که بر او وارد مي شود، که بعضي از آنها در آيه شريفه ياد گرديد، خداي تعالي فرمايد: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ…».
۴- صبر بر آنچه از گرفتاري مؤمنين به دست معاندين و آزار مخالفين نسبت به ايشان مي بيند، در صورتي که نتواند آنها را خلاص کند و از ايشان دفاع نمايد، که در اين حال وظيفه او صبر و دعا کردن است. و اقسام ديگر صبر که مؤمن هنگام ابتلا در مي يابد.
(رک: مکیال المکارم؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ جلد ۲)
——————————————————————————–
[۱] سوره آلعمران، آيه ۱۷۹.
[۲] سوره عنکبوت، آيات ۲ و ۳.
[۳] سوره مومنون، آيه ۳۰؛ نهجالبلاغه: خطبه ۱۰۲.
[۴] روضه کافي، ۳۷.
[۵] سوره جن، آيه ۲۶.
[۶] تحف العقول، ۲۳۰.
[۷] روضه کافي، ۲۴۷، ح ۳۴۶، سوره يس، آيه ۵۲.
[۸] اصول کافي، ۹۱:۲.
[۹] سوره آلعمران، آيه ۲۰۰.
[۱۰] اصول کافي، ۸۷:۲، باب الصبر، ح ۲.
[۱۱] يعني: دوران ابتلا در دنيا کوتاه است پس کسي که صبر کند مدت کمي صبر کرده از جهت کمي ايام آن و هر کس بيتابي کند مدت کوتاهي بيتابي کرده ولي زمان متنعم شدن در آخرت طولاني و دائم است.(مؤلف).
[۱۲] سوره مزمل، آيه ۱۰ و ۱۱.
[۱۳] سوره سجده، آيه ۲۴ و ۲۵.
[۱۴] سوره حجر، آيه ۹۷ و ۹۸.
[۱۵] سوره انعام، آيه ۲۳ و ۲۴.
[۱۶] سوره ق، آيه ۳۹.
[۱۷] سوره سجده، آيه ۲۴.
[۱۸] سوره اعراف، آيه ۱۲۷.
[۱۹] سوره توبه، آيه ۵.
[۲۰] سوره بقره، آيه ۱۹۱.
[۲۱] اين خبر را در آخر باب تعجيل عقوبة الذنب آورده، و ابوالصباح کناني کوفي است. و اسم او ابراهيم بن نعيم است، و ثقه ميباشد که امام صادق عليه السلام او را «ميزان» ناميده، و چنانکه در کتب رجال آمده به او فرمود: «انت ميزان لا عين فيه» (مولف).
[۲۲] اصول کافي، ۴۴۷:۲، ح ۱۲.
[۲۳] اصول کافي، ۹۱:۲، باب الصبر، ح ۱۳.
[۲۴] سوره هود، آيه ۹۳.
[۲۵] سوره اعراف، آيه ۷۱.
[۲۶] کمال الدين، ۶۴۵:۲.
[۲۷] سوره بقره، آيه ۱۵۵.
[۲۸] سوره آل عمران، آيه ۷۰، و کمال الدين، ۶۴۹:۲.
[۲۹] غيبت نعماني، ۱۱۲.
[۳۰] سوره آلعمران، آيه ۱۸۶.
[۳۱] غيبت نعماني، ۱۰۵.
[۳۲] غيبت نعماني، ۱۰۵.
آخرین دیدگاهها