برادرم! بدان که خداوند – تبارک و تعالي – بندگان خود را در زمان غيبت وليّ ‏اش با انواع محنت‏ها و بلاها امتحان مي ‏کند تا بد از خوب جدا شود، پس درجات خوبان را بالا برده، و پليدان را بعضي با بعض ديگر درآميزد و با هم گرد آورد، آن‏گاه همه را در آتش دوزخ بيفکند،

و خداي عز و جل فرموده است: «ما کانَ اللَّهُ لِيَذَرَ المُؤْمِنِينَ عَلي ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّي يَمِيزَ الخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»؛ [۱] خداوند مؤمنان را بر اين حال کنوني [که مؤمن و منافق به هم مشتبه اند] وانخواهد گذاشت تا اين‏که پليد را از پاکيزه جدا سازد … . و اين سنّت خداوند در گذشتگان و آيندگان است، همچنان که خداي تعالي فرموده: «أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَکُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ – وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»؛ [۲] آيا مردم چنين پندارند که به صِرف اين‏ که گفتند ايمان آورديم رها شوند و [بر اين ادّعا] هيچ امتحان نشوند، و همانا که ما امّت ‏هايي که پيش از اينان بودند را به آزمايش آورديم تا خداوند راستگويان را از دروغگويان کاملاً معلوم سازد. و حضرت امير المؤمنين ‏عليه السلام فرمود: اي مردم خداوند شما را از اين‏که بر شما ستم کند دور داشته، ولي شما را ايمن ننموده از اين‏که شما را بيازمايد و او که بزرگوارترين گويندگان است فرموده: «إِنَّ فِي ذلِکَ لَآياتٍ وَ إِنْ کُنّا لَمُبْتَلِينَ»؛ [۳] و به راستي که در اين [وقايع و حوادث] آيات و نشانه‏ هايي است و ما البتّه [خوب و بد بندگان را] امتحان مي ‏کنيم.
و از جمله آن محنت‏ها و ابتلائات اين‏که مي ‏بيني بسياري از اهل باطل در وسعت و ثروت زندگي مي ‏کنند و داراي شوکت و قدرت مي ‏باشند، و بسياري از اهل حق را مي ‏بيني که در سختي و تنگدستي زندگي مي ‏کنند، و به آنان اعتنا نمي ‏شود، و گفته آن‏ها پذيرفته نيست، و اهل باطل آنان را با دست و زبان اذيت و مسخره مي ‏کنند، و ايشان را از جهت اعتقادشان در امر امامشان و غيبت و ظهور دولت آن حضرت ‏عليه السلام تکذيب مي ‏نمايند، و در اينجا نفس و عقل با هم نزاع مي ‏کنند، که نفس به پيروي اهل باطل امر مي ‏کند تا در وسعت و رفاه زندگي کني و از دنياي فاني آن‏ها برخوردار شوي و لذّت بري، و عقل فرمان مي ‏دهد که بر آزارهاي‏شان صبر کني و تکذيب کردنشان را تحمُّل نمايي، و ترغيب مي‏ کند به پيروي از اهل حق و انتظار دولت حقّه، به خاطر دست يابي به نعمت‏هاي اخروي جاوداني، پس شخص پاک سرشت هوشمند کسي است که عاقبت نيک را اختيار نمايد و بر تکذيب و اذيّت صبر کند. ببينيد امام صادق‏ عليه السلام در خبر صحيح طولاني که در روضه کافي روايت آمده به حُمران چه فرموده است، حمران از آن حضرت پرسيده بود: اينان (بني العباس) تا کي سلطنت مي‏ کنند؟ يا کي از آن‏ها راحت مي ‏شويم؟ [امام صادق ‏عليه السلام فرمايد:] بدو گفتم: آيا نمي ‏داني که هر چيزي را مدّتي هست؟ گفت: چرا. گفتم: آيا تو را سود مي ‏بخشد که بداني اين امر هرگاه فرا رسد از يک چشم برهم زدن زودتر آيد! همانا اگر حال و وضع آن‏ها را نزد خداي عزّ و جلّ بداني که چگونه است، خشم تو نسبت به آنان بيشتر مي ‏شد و اگر تو با تمامي اهل زمين کوشش نمايند که آنان را به وضعي بدتر از آنچه در آنند – از گناه و جرم – درآورند نخواهند توانست، پس شيطان تو را نلغزاند و پريشان ننمايد، زيرا که به راستي عزّت از آن خداوند و رسول‏ صلي الله عليه و آله و مؤمنين است، ولي منافقان نمي ‏دانند، آيا نمي ‏داني که هر کس منتظر امر ما باشد و بر آنچه از اذيّت و ترس مي ‏بيند صبر کند، فرداي [قيامت] در گروه ما خواهد بود… .[۴]
و در تحف العقول در سفارش‏هاي امام صادق ‏عليه السلام به مؤمن الطاق آمده است: اي پسر نعمان! هيچ بنده‏ اي مؤمن نخواهد بود تا اين‏که در او سه سنّت باشد: سنّتي از خداوند و سنّتي از رسول او و سنّتي از امام. امّا سنّتي که از خداي – عزّ و جلّ – بايد داشته باشد، اين‏که بايد اسرار را کتمان نمايد. خداوند – جلّ ذکره – مي‏ فرمايد: «عالِمُ الغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أَحَداً»؛ [۵] اوست داناي غيب، پس احدي را بر غيب خويش آگاه نسازد. و امّا سنّتي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله بايد دارا باشد، اين‏که با مردم به رفتار و اخلاق اسلامي مدارا کند. و اما سنّتي که از امام‏ عليه السلام لازم است در او باشد، صبر در سختي‏ها و ناراحتي‏هاست، تا اين‏که خداوند براي او فَرَج برساند … .[۶]
و نيز در روضه کافي به سند خود از حسن بن شاذان واسطي آورده که گفت: به حضرت ابوالحسن امام رضا عليه السلام نامه ‏اي نوشتم که در آن از جفاي اهالي واسط، گلايه کردم. چون در اين شهر گروهي از عثماني‏ ها بودند که مرا اذيّت مي ‏کردند، جواب به خط آن حضرت‏ عليه السلام چنين آمد: خداوند تبارک و تعالي از دوستان ما پيمان گرفته بر صبر کردن در دولت باطل، پس به حکم پروردگارت صبر کن که هرگاه سرور خلق بپاخيزد خواهند گفت: (اي واي بر ما چه کسي ما را از آرامگاهمان برانگيخت، اين است آنچه خداوند رحمان وعده داده و فرستادگان راست گفتند).[۷]
منظور از «سرور خلق» حضرت قائم – عجّل اللَّه فرجه الشريف – مي‏ باشد، و اين‏که فرمود: خواهند گفت … اين است آنچه خداوند رحمان وعده داده …. اشاره به آن است که آن حضرت به اذن خداي تعالي آن‏ها را زنده مي‏ کند و از آنان انتقام مي ‏گيرد، چنان‏که در روايات آمده است.
و در اصول کافي از امام صادق ‏عليه السلام آمده که فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: زماني بر مردم خواهد آمد که حکومت جز به وسيله کشتن و ستمگري به دست نيايد و ثروت جز با غصب و بُخل فراهم نگردد و محبّت و دوستي جز با بيرون راندن دين و پيروي هواي نفس حاصل نشود، پس هر که آن زمان را دريابد و بر فقر صبر کند در حالي که بتواند به ثروت رسد، و بر دشمني مردم صبر کند با اين‏که [به وسيله از دست دادن دين و پيروي از هوس] بتواند محبّت مردم را جلب نمايد، و بر خواري و ذلّت صبر کند در صورتي که قدرت عزيز شدن را داشته باشد، خداوند پاداش پنجاه صِدّيق از تصديق کنندگان مرا به او خواهد داد.[۸]
و در خرايج آمده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: پس از شما قومي خواهند آمد که يک تن از آن‏ها اجر پنجاه تن از شما را خواهند داشت، عرض کردند: اي رسول خدا ما در بَدْر و أُحُد و حُنين با تو بوديم و قرآن در ميان ما فرود آمد! فرمود: آنچه بر آن‏ها فرود آيد شما تحمل نمي ‏کنيد و مانند آن‏ها صبر نداريد.
اين اشاره به حال مؤمنين صبور در زمان غيبت امام عصر است، چنان‏که ساير اخبار شاهد بر آن است.
و در البرهان آمده: در تفسير فرموده خداي تعالي: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا»؛ [۹] اي کساني که ايمان آورده ‏ايد شکيبايي کنيد و يکديگر را به صبر و استقامت سفارش نماييد و مرابطه کنيد. امام صادق ‏عليه السلام فرمود: بر اذيّتي که در راه ما مي‏ بينيد شکيبايي کنيد. رواي پرسيد: (و يکديگر را به صبر و استقامت سفارش کنيد)؟ فرمود: بر دشمنانتان با وليّ ‏تان. [راوي گفت]: (و مرابطه کنيد)؟ فرمود: با امامتان [پايدار] بمانيد ….
و در اين معني روايات بسياري هست که با آوردن آن‏ها کتاب را طولاني نمي ‏کنيم. همه اين‏ها اضافه بر ساير آيات و روايات است که در فضيلت صبر و امر به آن وارد شده، زيرا که صبر بر مصايب در زمان غيبت امام ‏عليه السلام از مهم‏ترين و روشن ‏ترين مصاديق صبر است چنان‏که پوشيده نيست.
ثقة الاسلام کليني ‏رحمه الله در اصول کافي اخبار متعددي از صحيح و حسن و غير آن آورده از امام صادق‏ عليه السلام که فرمود: صبر نسبت به ايمان همچون سَر نسبت به بدن است، که اگر سر از بين برود بدن هم از بين مي‏رود، و هم‏چنين اگر صبر از بين برود ايمان از بين رفته است.[۱۰]
و در همان کتاب در حديث ديگري از حفص بن غياث آمده که گفت: حضرت ابوعبداللَّه امام صادق ‏عليه السلام فرمود: هر کس صبر کند مدت کمي را صبر کرده [۱۱] و هر کس بي‏ تابي نمايد مقدار اندکي بي‏ تابي نموده است. سپس فرمود: بر تو باد که در تمام امور خود صبر کني، که خداي عزّ و جلّ حضرت محمد صلي الله عليه و آله را برانگيخت و او را به صبر و مدارا امر کرد، و فرمود: «وَ اصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً – وَ ذَرْنِي وَ المُکَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ»؛ [۱۲] و بر آنچه [دشمنان] مي ‏گويند صبر کن و به گونه‏ اي نيکو از آنان دوري گزين، و کار تکذيب کنندگان مغرور مال و منال را به من واگذار. و نيز خداي – تبارک و تعالي – فرموده: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَکَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ – وَ ما يُلَقّاها إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقّاها إِلّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ»؛ [۱۳] بدي خلق را به نيکوترين گونه دفع و مقابله کن تا کسي که ميان تو و او دشمني هست همچون دوستي مهربان شود، و [ليکن] اين حالت را جز کساني که صبر کنند و جز کسي که بهره بزرگي دارد نخواهد يافت. پس رسول خدا صلي الله عليه و آله صبر کرد تا جايي که آن حضرت را به امور بزرگي نسبت دادند و به [سحر و جنون و…] متّهم کردند، پس سينه ‏اش تنگ شد، خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را نازل فرمود: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ يَضِيقُ صَدْرِکَ بِما يَقُولُونَ – فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ السّاجِدِينَ» [۱۴] و به تحقيق که ما مي‏ دانيم به سبب آنچه [کافران و تکذيب کنندگان مي ‏گويند سينه‏ات تنگ مي‏ شود، پس با حمد پروردگارت تسبيح گوي و از سجده‏ گزاران باش. سپس آن حضرت را تکذيب کردند و تهمت زدند، از اين جهت غمگين شد، پس خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را فرستاد: «قَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُ لَيَحْزُنُکَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُکَذِّبُونَکَ وَ لکِنَّ الظّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ – وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلي ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّي أَتاهُمْ نَصْرُنا»؛ [۱۵] ما مي‏ دانيم که سخنان آن‏ها تو را غمگين مي ‏سازد، آن‏ها تو را تکذيب نمي ‏کنند بلکه ستمگران آيات خداوند را انکار مي‏ نمايند، و البته پيش از تو رسولاني تکذيب شدند پس بر آنچه از تکذيب و اذيّت ديدند صبر کردند تا هنگامي که نصرت ما به ايشان رسيد. آن‏گاه پيغمبر صلي الله عليه و آله دل بر صبر نهاد، تا اين‏که آن‏ها [بي شرم و آزار را] از حد گذارانيدند و خداي تبارک و تعالي را ياد کردند و او را تکذيب نمودند، پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله فرمود: من درباره خود و خاندان و آبرويم صبر کردم ولي بر بدگويي نسبت به معبودم صبر ندارم، پس خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را نازل کرد: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ – فَاصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ»؛ [۱۶] و ما آسمان‏ها و زمين و آنچه در بين آن‏هاست را در شش روز آفريديم و هيچ رنج و خستگي به ما نرسيد، پس بر آنچه مي ‏گويند صبر کن. آن حضرت‏ صلي الله عليه وآله در همه احوال خود صبر کرد، [تا] آن‏گاه که به امامان از عترتش مژده داده شد، و ايشان به صبر توصيف شدند، که خداوند – جلّ ثناؤه – فرمود: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِ‏آياتِنا يُوقِنُونَ»؛ [۱۷] و از آنان اماماني قرار داديم که به امر ما هدايت کنند آن‏گاه که صبر کردند و به آيات ما يقين داشتند. در آن هنگام آن حضرت‏ صلي الله عليه و آله فرمود: صبر از ايمان است همچون سر نسبت به بدن، پس خداي – عزّ و جلّ – هم در ازاي صبر، به او احسان فرمود، و خداي – عزّ و جلّ – اين آيه را نازل کرد: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسْني عَلي بَنِي اِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَما کانُوا يَعْرِشُونَ»؛ [۱۸] و احسان پروردگارت بر بني اسرائيل به حدّ کمال رسيد به خاطر صبري که کردند و آنچه فرعون و قوم او مي‏ ساختند و عمارت‏هايي که مي ‏پرداختند را از بين برديم. پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله فرمود: اين مژدگاني و انتقام است، که خداي عزّ و جلّ نبرد با مشرکين را به آن حضرت رخصت داد، و [خداوند] نازل فرمود که: «فَاقْتُلُوا المُشْرِکِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ»؛ [۱۹] پس مشرکان را هر جا که يافتيد بکشيد و آنان را بگيريد و محصورشان کنيد و به هر کمين ‏گاهي بر سر راه آن‏ها بنشينيد. وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ» [۲۰] و آن مشرکان را هر جا که يافتيد بکشيد. پس خداوند آن‏ها را بر دست رسول خود صلي الله عليه و آله و دوستان حضرتش به قتل رسانيد، و آن را پاداش صبر آن بزرگورا قرار داد با آنچه در آخرت براي آن حضرت ذخيره فرموده، پس هر آن‏که صبر کند و در راه خدا تحمّل نمايد، از دنيا بيرون نمي ‏رود تا اين‏که خداوند نسبت به دشمنانش ديده‏ اش را روشن نمايد، به اضافه آنچه براي آخرت او ذخيره مي ‏سازد.
و در همان کتاب در خبر صحيحي از ابوالصباح کناني [۲۱] روايت آمده که گفت: در محضر امام ابوعبداللَّه صادق‏ عليه السلام شرفياب بودم که پيرمردي به حضور آن جناب رسيد و عرضه داشت: اي ابوعبداللَّه! من به محضر شما شکايت آورده ‏ام از فرزندانم و ناسپاسي آن‏ها و برادرانم و جفاکاري ايشان در اين هنگام که سِنّم بالا رفته است؟ حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق‏ عليه السلام فرمود: اي مرد! همانا حق را دولتي است و باطل را دولتي، و هر کدام در دولت ديگري خوار است، و کم‏ترين چيزي که در دولت باطل به مؤمن مي‏رسد عقوق فرزندان و جفاي برادرانش مي‏ باشد، و هيچ مؤمني نيست که چيزي از رفاه و آسايش را در دولت باطل ببيند مگر اين‏که پيش از مردنش مبتلا مي ‏گردد، يا در بدنش و يا درباره فرزندانش و يا در مورد مالش تا اين‏که خداوند او را از آنچه در دولت باطل کسب کرده خلاص کند، و در دولت حق سهم او را زياد گرداند، پس صبر کن، و تو را مژده باد.[۲۲]
و در همان کتاب از حضرت ابوجعفر امام باقر عليه السلام روايت آمده که فرمود: هنگامي که فوت پدرم علي بن الحسين ‏عليه السلام نزديک شد مرا به سينه گرفت و فرمود: پسرم تو را سفارش مي‏ کنم به آنچه پدرم هنگام رحلت مرا سفارش کرد، و ياد فرمود که پدرش او را به آن سفارش کرده بود: پسرم بر حق صبرکن هر چند که تلخ باشد.[۲۳]
و در کتاب کمال الدين به سند خود از بزنطي آورده که گفت: حضرت رضا عليه السلام فرمود: چه خوب است صبر کردن و انتظار فَرَج کشيدن، آيا نشنيده ‏اي فرموده خداي – عزّ و جلّ – را: «وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَکُمْ رَقِيبٌ»؛ [۲۴] و منتظر باشيد که من نيز با شما منتظر هستم. و فرموده خداي را – عزّ و جلّ -: «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ»؛ [۲۵] پس منتظر باشيد که من نيز با شما از منتظرانم. پس بر شما باد صبر که همانا گشايش فَرَج بر نوميدي غالب مي‏ آيد، و کساني که پيش از شما بودند از شما صبورتر بودند.[۲۶]
و در همان کتاب به سند خود از محمد بن مسلم آورده که گفت: شنيدم حضرت ابوعبداللَّه امام صادق ‏عليه السلام مي ‏فرمود: به درستي که پيش از [ظهور] حضرت قائم – عليه الصلاة و السلام – از سوي خداوند عزّ و جلّ براي مؤمنين، نشانه‏ هايي خواهد بود. عرض کردم: آن نشانه‏ها چيست خداوند مرا فداي تو گرداند؟ فرمود: آن فرموده خداي عزّ و جلّ است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»؛ و البتّه شما را مي ‏آزماييم. يعني: مؤمنين را پيش از خروج حضرت قائم ‏عليه السلام «بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الخَوْفِ وَ الجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ وَ الأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِينَ»؛ [۲۷] به چيزي از ترس و گرسنگي و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت، و مژده و بشارت بده صابران را. فرمود: آن‏ها را آزمايش مي ‏کند به مقداري ترس از پادشاهان بني فلان در آخر حکومتشان، و گرسنگي به گراني نرخ‏هاي ‏شان، (و نقصان اموال) فرمود: کسادي تجارت‏ها و کمي بازده، (و نقصان نفوس) فرمود: مرگ فراگير و زودرس (و نقصان زراعت‏ها) فرمود: کمي رشد و حاصل آنچه کشت مي‏ شود، (و بشارت ده صابران را) در آن هنگام به زود رسيدن خروج قائم‏ عليه السلام سپس امام صادق ‏عليه السلام به من فرمود: اي محمد! اين است تأويل آن، خداي تعالي مي‏فرمايد: «وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي العِلْمِ»؛ [۲۸] و تأويل آن را کسي نمي‏ داند جز خداوند و راسخان در علم.
و در تفسير نيشابوري از پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه و آله روايت آمده که فرمود: يکديگر را به معروف امر، و از منکر نهي کنيد، پس هرگاه ديدي شخص فرومايه ‏اي اطاعت مي ‏شود و هواي نفس پيروي مي ‏گردد، و دنيا ترجيح داده مي ‏شود، و هر صاحب رأيي نظر خود را مي‏ پسندد، پس بر تو باد خودت، و کار عوام را واگذار، و همانا که در پس شما روزهايي خواهد بود که صبر در آن‏ها همچون آتش سرخ به کف داشتن است، به عمل کننده [به وظيفه‏ اش] از آن‏ها همچون پاداش پنجاه تن که عمل او را [در زمان‏هاي ديگر] انجام دهند عطا مي ‏شود.
و در غيبت نعماني به سند خود از امام صادق از پدرش‏ عليهما السلام آوره که فرمود: مؤمنان آزمايش مي ‏شوند و خداوند آنان را نزد خود از هم تمييز مي‏ دهد، همانا خداوند مؤمنان را از با و تلخي‏ هاي دنيا ايمن نداشته، و ليکن آن‏ها را از کوري و بدبختي در آخرت ايمن داشته است، سپس امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت حسين بن علي ‏عليهما السلام کشتگان خود را [در سرزمين کربلا] کنار هم مي ‏گذاشت سپس مي‏ فرمود: کشتگان ما کشتگان پيغمبران هستند. [۲۹]
و در همان کتاب به سند خود از امام زين‏العابدين ‏عليه السلام آورده که فرمود: دوست مي‏ داشتم که [در گفتار] آزاد بودم و سه کلمه با مردم سخن مي ‏گفتم، آن‏گاه خداوند آنچه مي ‏خواست درباره من انجام مي ‏داد، ولي عهدي است که با خدا بسته‏ ايم که صبر کنيم. سپس اين آيه را تلاوت کرد: «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَکُوا أَذيً کَثِيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ»؛ [۳۰] و همانا شما از کساني که پيش از شما کتاب آسماني بر آنان نازل گشت و از آنان که شرک ورزيدند [طعنه‏ ها] آزار بسيار خواهيد شنيد و اگر صبر کنيد و تقوا پيشه سازيد سبب نيرومندي و قوت يافتن در کارها است. [۳۱]
و در همان کتاب از آن حضرت ‏عليه السلام حديثي آمده تا آن‏جا که فرموده:… و مؤمنان مرابطه و صبر کنند و يکديگر را به صبر وادارند تا اين‏که خداوند حکم فرمايد، و اوست بهترين داوران. [۳۲]
و روايات بسيار ديگري که در جاي خود ياد شده است. خلاصه اين‏که حال و وضع مؤمن در گرفتاري‏ها و بليّات آن است که در ديوان منسوب به مولايمان اميرمؤمنان علي ‏عليه السلام آمده:
إذا زِيدَ شَرّاً زادَ صَبْراً کَأَنَّما * هُوَ المِسْکُ ما بَيْنَ الصَّلابَةِ وَ الفِهْرِ
لِأَنَّ فَتْيَتَ المِسْکِ يَزْدادُ طِيبُهُ * عَلَي السَّحْقِ وَ الحَرِّ اصْطِباراً عَلَي الشَّرِّ
اگر شر و گرفتاري بر او زياد شود بر صبر خود مي ‏افزايد، او همچو مشک است در ميان ابزارهاي ساييدن آن زيرا که خورده ‏هاي مشک عطر و بويش با ساييدن و حرارت بيشتر مي ‏شود از جهت صبر بر گرفتاري.
توجه: از آنچه ياد کرديم معلوم شد که صبر در زمان غيبت امام‏ عليه السلام بر چند گونه است؛ از جمله:
۱- صبر بر طول غيبت، به اين‏که از شتابزدگاني که به سبب طولاني شدن غيبت دل‏هاي‏شان قساوت مي ‏گيرد نباشد، که شتابزدگان در مورد امام ‏عليه السلام به ترديد افتند.
۲- صبر کردن مؤمن بر آنچه از آزار و استهزاء و تکذيب و مانند آن‏ها از مخالفين خود مي ‏بيند.
۳- صبر بر اقسام بلاها و محنت‏هايي که بر او وارد مي ‏شود، که بعضي از آن‏ها در آيه شريفه ياد گرديد، خداي تعالي فرمايد: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ…».
۴- صبر بر آنچه از گرفتاري مؤمنين به دست معاندين و آزار مخالفين نسبت به ايشان مي‏ بيند، در صورتي که نتواند آن‏ها را خلاص کند و از ايشان دفاع نمايد، که در اين حال وظيفه او صبر و دعا کردن است. و اقسام ديگر صبر که مؤمن هنگام ابتلا در مي‏ يابد.

(رک: مکیال المکارم؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ جلد ۲)
——————————————————————————–
[۱] سوره آل‏عمران، آيه ۱۷۹.
[۲] سوره عنکبوت، آيات ۲ و ۳.
[۳] سوره مومنون، آيه ۳۰؛ نهج‏البلاغه: خطبه ۱۰۲.
[۴] روضه کافي، ۳۷.
[۵] سوره جن، آيه ۲۶.
[۶] تحف العقول، ۲۳۰.
[۷] روضه کافي، ۲۴۷، ح ۳۴۶، سوره يس، آيه ۵۲.
[۸] اصول کافي، ۹۱:۲.
[۹] سوره آل‏عمران، آيه ۲۰۰.
[۱۰] اصول کافي، ۸۷:۲، باب الصبر، ح ۲.
[۱۱] يعني: دوران ابتلا در دنيا کوتاه است پس کسي که صبر کند مدت کمي صبر کرده از جهت کمي ايام آن و هر کس بي‏تابي کند مدت کوتاهي بي‏تابي کرده ولي زمان متنعم شدن در آخرت طولاني و دائم است.(مؤلف).
[۱۲] سوره مزمل، آيه ۱۰ و ۱۱.
[۱۳] سوره سجده، آيه ۲۴ و ۲۵.
[۱۴] سوره حجر، آيه ۹۷ و ۹۸.
[۱۵] سوره انعام، آيه ۲۳ و ۲۴.
[۱۶] سوره ق، آيه ۳۹.
[۱۷] سوره سجده، آيه ۲۴.
[۱۸] سوره اعراف، آيه ۱۲۷.
[۱۹] سوره توبه، آيه ۵.
[۲۰] سوره بقره، آيه ۱۹۱.
[۲۱] اين خبر را در آخر باب تعجيل عقوبة الذنب آورده، و ابوالصباح کناني کوفي است. و اسم او ابراهيم بن نعيم است، و ثقه مي‏باشد که امام صادق ‏عليه السلام او را «ميزان» ناميده، و چنانکه در کتب رجال آمده به او فرمود: «انت ميزان لا عين فيه» (مولف).
[۲۲] اصول کافي، ۴۴۷:۲، ح ۱۲.
[۲۳] اصول کافي، ۹۱:۲، باب الصبر، ح ۱۳.
[۲۴] سوره هود، آيه ۹۳.
[۲۵] سوره اعراف، آيه ۷۱.
[۲۶] کمال الدين، ۶۴۵:۲.
[۲۷] سوره بقره، آيه ۱۵۵.
[۲۸] سوره آل عمران، آيه ۷۰، و کمال الدين، ۶۴۹:۲.
[۲۹] غيبت نعماني، ۱۱۲.
[۳۰] سوره آل‏عمران، آيه ۱۸۶.
[۳۱] غيبت نعماني، ۱۰۵.
[۳۲] غيبت نعماني، ۱۰۵.