شاه نعمتالله ولی
سید نورالدین نعمت الله بن محمد بن کمال الدین یحیی کوه بنانی کرمانی معروف به سید نورالدین شاه نعمت الله ولی ماهانی کرمانی (۷۳۰، ۷۳۱ ـ ۸۳۲، ۸۳۴)، شاعر عارف ایرانی بود.
شاه نعمت الله از اقطاب و عرفای سده هشتم و نهم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد و پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. او از جمله شعرای تصوف ایران و قطب دراویش نعمت اللهی است. او در طریقه تصوف موسس سلسله مشهور نعمت اللهی است. وی در مدح حضرت مهدی گوید:
قدرت کردگار می بینم * حالت روزگار می بینم
حکم امسال صورت دگر است * نه چو پیرار و پار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم * بلکه از کردگار می بینم
غین در دال چون گذشت از سال * بوالعجب کار و بار می بینم
در خراسان و مصر و شام و عراق * فتنه و کارزار می بینم
گرد آئینه ضمیر جهان * گرد و زنگ و غبار می بینم
همه را حال می شود دیگر * گر یکی در هزار می بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار * غصه درد یار می بینم
قصّه بس غریب می شنوم * بی حد و بی شمار می بینم
جنگ و آشوب و فتنه و بیداد * از یمین و یسار می بینم
غارت و قتل و لشکر بسیار * در میان و کنار می بینم
بنده را خواجه وش همی یابم * خواجه را بنده وار می بینم
بس فرومایگان بی حاصل * عامل و خواندگار می بینم
هرکه او پار یار بود امسال * خاطرش زیر بار می بینم
مذهب ودین ضعیف می یابم * مبتدع افتخار می بینم
سکهٔ نو زنند بر رخ زر * در همش کم عیار می بینم
دوستان عزیز هر قومی * گشته غمخوار و خوار می بینم
هر یک از حاکمان هفت اقلیم * دیگری را دچار می بینم
نصب و عزل تبکچی و عمال * هر یکی را دوبار می بینم
ماه را رو سیاه می یابم * مهر را دل فَگار می بینم
ترک و تاجیک را به همدیگر * خصمی و گیر و دار می بینم
تاجر از دست دزد بی همراه * مانده در رهگذار می بینم
مکر و تزویر و حیله در هر جا * از صغار و کبار می بینم
حال هندو خراب می یابم * جور ترک و تتار می بینم
بقعه خیر سخت گشته خراب * جای جمع شرار می بینم
بعض اشجار بوستان جهان * بی بهار و ثمار می بینم
اندکی امن اگر بود آن روز * در حد کوهسار می بینم
همدمی و قناعت و کُنجی * حالیا اختیار می بینم
گرچه می بینم این همه غمها * شادئی غمگسار می بینم
غم مخور زانکه من در این تشویش * خرمی وصل یار می بینم
بعد امسال و چند سال دگر * عالمی چون نگار می بینم
چون زمستان پنجمین بگذشت * ششمش خوش بهار می بینم
نایب مهدی آشکار شود * بلکه من آشکار می بینم
پادشاهی تمام دانائی * سروری با وقار می بینم
هر کجا رو نهد بفضل اله * دشمنش خاکسار می بینم
بندگان جناب حضرت او * سر به سر تاجدار می بینم
تا چهل سال ای برادر من * دور آن شهریار می بینم
دور او چون شود تمام به کار * پسرش یادگار می بینم
پادشاه و امام هفت اقلیم * شاه عالی تبار می بینم
بعد از او خود امام خواهد بود * که جهان را مدار می بینم
میم و حا ، میم و دال می خوانم * نام آن نامدار می بینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر * علم و حلمش شعار می بینم
دین و دنیا از او شود معمور * خلق از او بختیار می بینم
ید و بیضا که باد پاینده * باز با ذوالفقار می بینم
مهدی وقت و عیسی دوران * هر دو را شهسوار می بینم
گلشن شرع را همی بویم * گل دین را به بار می بینم
این جهان را چو مصر می نگرم * عدل او را حصار می بینم
هفت باشد وزیر سلطانم * همه را کامکار می بینم
عاصیان از امام معصومم * خجل و شرمسار می بینم
بر کف دست ساقی وحدت * باده خوش گوار می بینم
غازی دوست دار دشمن کش * همدم و یار و غار می بینم
تیغ آهن دلان زنگ زده * کُند و بی اعتبار می بینم
زینت شرع و رونق اسلام * هر یکی را دو بار می بینم
گرک با میش شیر با آهو * در چرا برقرار می بینم
گنج کسری و نقد اسکندر * همه بر روی کار می بینم
ترک عیار مست می نگرم * خصم او در خمار می بینم
نعمت الله نشسته در کنجی * از همه بر کنار می بینم
آخرین دیدگاهها