آنچه از نعمتها که بندگان در آن غوطه ورند از نعمتهاي ظاهري و باطني همه به برکت وجود شريف حضرت حجّت عليه السلام است، و اين امر از عظيمترين چيزهايي است که موجب دعا کردن براي آن حضرت است.
دليل بر آن روايتي است که در البرهان در تفسير آيه شريفه: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؛ [۱] (آنگاه در آن روز از آن نعمت [ويژه] بازپرسي مي شويد.) از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام آمده که فرمود: اين امّت، از نعمتهايي بازخواست مي شود که خدا به واسطه پيامبر و اهل بيتش به ايشان ارزاني داشته است. [۲]
و نيز از آن حضرت است که درباره آيه مبارکه: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؛ (آنگاه در آن روز از آن نعمت [ويژه] بازپرسي مي شويد.) فرمود: آن نعيم (=نعمت : نعمت خاص) ما هستيم. [۳]
شبيه همين روايت از امير المؤمنين عليه السلام نقل شده است.
و از ابوخالد کابلي است که گفت: بر حضرت محمد بن علي عليهما السلام وارد شدم، غذايي برايم آورد که از آن خوشمزه تر نخورده بودم. به من فرمود: اي ابوخالد! غذاي ما را چگونه ديدي؟ عرض کردم: فدايت شوم چه خوشمزه است، ولي من آيه اي از کتاب خدا يادم افتاد. خشمگين شد و پرسيد کدام آيه؟ عرض کردم: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ». فرمود: به خدا سوگند از اين غذا هرگز سؤال نمي شوي. سپس خنديد تا اينکه دندانهايش آشکار شد و فرمود: آيا مي داني نعيم چيست؟ عرضه داشتم: نه. فرمود: ما نعيم هستيم. [۴]
و اخبار در اين باره زياد است که در البرهان و غير آن مذکور است.
اگر بگويند: در بعضي از روايات، نعيم به امنيّت و صحّت و رطب و آب سرد تقسير شده، چگونه مي شود بين اين روايات جمع کرد؟ مي گويم: منافاتي بين اين روايات نيست، زيرا که امامان عليهم السلام در هر حديث بعضي از مصاديق نعيم را بيان کردهاند، و اين دلالت ندارد بر منحصر بودن نعيم در آنچه ذکر شده. و شاهد بر اين معني روايتي است که در البرهان از امام صادق عليه السلام در حديثي آمده که فرمود: ما از نعيم هستيم.
البته وجود امام عليه السلام عظيم ترين نعمتهاي الهي است، زيرا که اصل ساير نعمتهاي ظاهري و باطني است، از اينجاست که در روايات آمده که همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مي گيرند. [۵]
امّا غذاي خوشمزه و آب سرد و امثال اينها را خداوند متعال از بنده مؤمن خود نمي پرسد – چنانکه در چند روايت آمده – خلاصه اينکه همه افراد از اين نعمت عظيم يعني پيغمبر و امامان عليهم السلام سؤال مي شوند، هر که شکرانه اين نعمت عظيم را بجاي آورده باشد و از پيروان و دوستان معصومين عليهم السلام بوده است، از رستگاران خواهد بود، و از نعمتهاي ديگر سؤال نمي گردد. امّا اگر از مخالفين و کافرين باشد از همه نعمتها – کوچک و بزرگ – از او سؤال مي شود او را کاملاً پاي حساب خواهند کشيد، که گاهي به عنوان (سوء الحساب) از آن تعبير مي گردد.
و با اين بيان بين رواياتي که ظاهرشان با هم متعارض است مي توان جمع کرد، که بعضي از روايات دلالت دارد که خداوند متعال برتر از آن است که بندهاش را بر آنچه از غذا و آشاميدني و امثال اينها به او انعام کرده پاي حساب بکشد، ولي در روايات ديگري آمده که در خلال دنيا حساب هست.
توضيح اين معني چنين است که تحقق حساب روز قيامت حق است و قرآن مجيد بر آندلالت دارد، ولي مردم بر چند دسته هستند:
۱ – عدّهاي به کلّي از حساب معاف ميباشند، و اين با آيات قرآن راجع به حسابرسي قيامت منافاتي ندارد، زيرا که آيات مطلق هستند و ميشود آنها را تخصيص و تقييد زد.
چنانکه در تفسير قمي از امام صادق عليه السلام روايت است که فرمود: هر امّتي را امام زمانش محاسبه مي کند، امامان، دوستان و دشمنانشان را از صورتشان مي شناسند، و همين است فرموده خداي تعالي: «وَ عَلَي الأَعْرافِ رِجالٌ»؛ [۶] (و بر فراز اعراف مرداني هستند) که ائمهاند. «يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِيماهُمْ»؛ [۷] (هر يک را از چهرههايشان مي شناسند.) نامههاي دوستانشان را به دست راستشان مي دهند، پس بدون حساب به سوي بهشت مي روند، و نامه اعمال دشمنانشان را به دست چپشان مي دهند، پس بدون حساب راهي جهنم مي شوند. [۸]
و در همان کتاب از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام درباره آيه مبارکه: «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الحُسْني وَ زِيادَةُ»؛ [۹] (براي آنان که نيکي نمودند بهترين پاداش (حُسني) و زياده بر آن است.) فرمود: حُسني بهشت است و زياده دنيا است، که هرچه خداوند در دنيا به ايشان ميدهد در آخرت به خاطر آنها پاي حساب نميکشد. [۱۰]
مثل همين روايت را در بحار از امير المؤمنين عليه السلام روايت کرده است. اين دسته همان مؤمنين هستند که نعمتهاي خداوند را در راه سخط و غضب او صرف نکردهاند، شاهد بر آن کلمه (أَحْسَنُوا) در آيه مبارکه است. اينها شکرانه نعمت امام را بجاي آورده و حق ولايت را رعايت کرده اند.
۲ – دسته دوم آنهايي هستند که محاسبه مي شوند ولي خداوند آنان را عفو مي کند و گناهانشان را مي بخشد، و از ايشان به طوري حساب مي کشد که احدي از خلايق مطّلع نگردد، يا امام زمان آنها ايشان را آنطور محاسبه مي نمايد. اين دسته مؤمناني هستند که نعمت عظماي ولايت را شناختهاند ولي نعمتهاي ديگر الهي يا بعضي از آنها را در راه غضب و ناخشنودي خداوند صرف کردهاند که اينها را خداوند پاي حساب مي کشد ولي سرانجام آنان را عفو مي کند.
شاهد بر اين روايتي است که در بحار از امالي شيخ صدوق نقل شده است که به سند خود از امام صادق عليه السلام آورده که فرمود: چون روز قيامت شود دو بنده مؤمن را که هر دو اهل بهشت هستند براي حسابي نگاه مي دارند، يکي در دنيا فقير بوده و ديگري غني. فقير ميگويد: پروردگارا! من براي چه بايستم؟ من متصدّي مقامي نبوده ام که به عدل يا ستم رفتار کرده باشم، و ثروتي هم به من نداده بودي که از اداي حق آن بپرسي، روزي ام به مقدار کفايت بوده چنانکه خود مي داني و مقدّر کرده بودي. پس خداوند – جلّ جلاله – مي فرمايد: بنده من راست گفت، او را رها کنيد تا به بهشت رود. ديگري مي ماند تا اينکه آنقدر عرق از او مي ريزد که اگر چهل شتر از آن بخورند کفايت مي کند، سپس داخل بهشت مي شود، آن فقير از او مي پرسد: چه چيزي تو را بازداشت؟ جواب ميدهد: طول حساب، پيوسته چيزي پيش مي کشيدند تا اينکه آمرزيده مي شدم، سپس از چيز ديگري سؤال مي شدم تا اينکه خداوند – عزّ و جلّ – مرا در رحمت خود غوطه ور ساخت و به توبه کنندگان ملحق نمود. تو کيستي؟ مي گويد: من همان فقيري هستم که با تو پاي حساب بودم. مي گويد: در اين مدّت، نعمت، تو را عوض کرده که تو را نشناختم. [۱۱]
و در همان کتاب از امالي شيخ طوسي از حضرت ابوجعفر باقر عليه السلام درباره آيه شريفه: «فَأُولئِکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئآتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛ [۱۲] (آنهايند که خداوند زشتيهاي آنان را به زيبايي بدل کند، و خداوند بسيار آمرزنده مهربان است.) فرمود: مؤمن گنهکار را روز قيامت مي آورند تا در جايگاه حساب نگاه مي دارند. پس خداوند متعال خود متصدّي حساب او مي شود و احدي از مردم را از گناهانش مطّلع نمي سازد، و گناهانش را به او توجّه مي دهد تا اينکه گناهانش را اقرار مي کند. آنگاه خداوند – عزّ و جلّ – به نويسندگان مي فرمايد: آنها را به حسنه تبديل کنيد و براي مردم آشکار سازيد که مردم مي گويند: اين بنده يک گناه هم نداشته، پس خداوند امر مي کند او را به بهشت ببرند. اين است تأويل آيه، و آن براي خصوص گناهکاران از شيعيان ماست.
در همان کتاب از عيون اخبار الرضا عليه السلام به سند خود از ابراهيم بن عباس صولي روايت است که گفت: روزي در خدمت علي بن موسي الرضا عليه السلام بوديم، فرمود: در دنيا نعمت حقيقي نيست. يکي از فقها که حاضر بود گفت: خداوند – عزّ و جلّ – مي فرمايد: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ». مگر نه اين نعيم در دنيا هست که آب خنک باشد؟ حضرت رضا عليه السلام در حالي که صداي خود را بلند کرده بود فرمود: شما چنين تفسير کرده ايد، و به اقسام مختلف نعيم را معني مي نماييد. عده اي گفته اند: آب سرد است. ديگران گفته اند: غذاي خوب است، برخي ديگر گفته اند: خواب خوش است و به درستي که پدرم از پدرش ابوعبد اللَّه عليه السلام برايم نقل کرد که اين اقوال شما درباره اين آيه: ««ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»، [۱۳] نزد او ذکر شد، خشمگين گشت و فرمود: خداوند – عزّ و جلّ – از آنچه بر بندگانش تفضل و عنايت فرموده سؤال نمي کند و منّت نمي گذارد، منّت گذاري از خلايق قبيح است چگونه به خالق چيزي نسبت داده شود که براي بندگانش نمي پذيرد؟ ولي نعيم محبّت و ولايت ما اهل البيت مي باشد، خداوند بعد از توحيد و نبوّت از آن مي پرسد، زيرا که اگر بنده، حقّ آن را درست ادا کند او را به نعيم بهشت که هميشگي است مي رساند. و به تحقيق که پدرم از پدرش از محمد بن علي از پدرش علي بن الحسين از پدرش حسين بن علي از پدرش علي عليهم السلام برايم حديث کرد که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: يا علي! اولين چيزي که هر بنده پس از مرگش از آن سؤال ميشود شهادت به «لا إله إلاّ اللَّه و محمد رسول اللَّه» است و اينکه تو وليّ مؤمنين هستي، بدين جهت که خداوند آن ولايت را براي تو قرار داده و من آن را براي تو قرار دادم، پس هر بندهاي که به آن اقرار کند و معتقد به آن باشد، به آن نعيمي که هميشگي است خواهد رسيد. [۱۴]
و در تفسير البرهان از امام صادق عليه السلام است که فرمود: خداوند تبارک و تعالي هرگاه بخواهد مؤمن را محاسبه نمايد پرونده اش را به دست راستش ميدهد و بين خودش و او محاسبه اش مينمايد و مي گويد: بنده من! تو چنين و چنان کردي و اينطور و آنطور عمل نمودي؟ عرضه ميدارد: آري، پروردگارا اين کارها را کرده ام، پس خداوند مي فرمايد: تو را آمرزيدم و آن گناهان را به حسنات عوض کردم … . [۱۵]
۳ – دسته سوم آنهايي هستند که از امام، آنچه بر آنها نعمت داده شده – بزرگ يا کوچک – حتي رطب و آب سرد و امثال اينها از ايشان سؤال مي شود، چنانکه از امير المؤمنين عليه السلام در روايتي آمده که: مورد آمرزش و گذشت قرار نمي گيرند، اينها کساني هستند که در اداي شکر آن نعمت عظيم که ولايت امام و وجود اوست خداوند متعال را اجابت نکرده اند، خداوند – عزّ و جلّ – در سوره رعد ميفرمايد: «لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الحُسْني وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَأَفْتَدَوْا بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الحِسابِ وَ مَأْويهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المِهادُ»؛ [۱۶] (براي آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند بهترين پاداش است، و آنان که اجابت نکنند اگر مالک همه زمين و يک برابر آن باشند، و بخواهند فديه دهند تا از گرفتاري حساب در امان بمانند [فايده ندارد] آنان را حسابرسي سخت است و جايگاهشان جهنم که بد جايگاهي است.)
و در بحار از عيّاشي به سند خود از امام صادق عليه السلام درباره: «وَيَخافُونَ سُوءَ الحِسابِ» [۱۷] فرمود: يعني دقت و فراگيري که گناهان را عليه آنان حساب کنند ولي حسنات را براي آنان به شمار نياورند. [۱۸]
مي گويم: اين به خاطر کفر آنها به نعمت عظيم الهي است، نعمتي که سبب قبولي حسنات است.
۴ – دسته چهارم: آنهايي هستند که حضرت سيد الساجدين عليه السلام در خطبه روز جمعه درباره آنها چنين فرمود: و بدانيد که اهل شرک برايشان ترازوها نصب نمي گردد، و پروندهها برايشان گشوده نمي شود بلکه دسته جمعي به سوي جهنم محشور مي گردند…. [۱۹] و هر کس در اخبار، درست تتبّع و تحقيق کند، اين بررسي را خواهد پذيرفت. ما در اينجا مطلب را – با اينکه از بحث ما بيرون بود – به تفصيل آورديم، باشد که شکرانه بعضي نعمتهاي آن حضرت را بجاي آورده باشيم. البته نعمتهاي آن حضرت – صلوات اللَّه عليه – در زمان ظهورش ويژگي خاصي دارد، چنانکه اخباري در اين باره وارد شده است، از جمله: در بحار از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله منقول است که فرمود: امت من در زمان مهدي به نعمتي متنعم خواهند شد که هيچگاه به مثل آن متنعم نگشتهاند، آسمان باران رحمتش را بر آنها مي بارد و زمين هيچ گياهي را رها نمي کند مگر اينکه آن را برآورد. [۲۰]
و نيز در آن کتاب ضمن حديث مفضّل بن عمر از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود:… مهدي به کوفه باز خواهد گشت، آسمان در آنجا ملخهاي زرين خواهد باريد – چنانکه خداوند در بني اسرائيل بر ايّوب باريد – و بر اصحابش گنجينه هاي زمين را از طلا و جواهرات و… تقسيم خواهد کرد. [۲۱]
(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
—————————————————————————————–
[۱] سوره تکاثر، آيه ۹.
[۲] تفسير البرهان ۵۰۲:۴.
[۳] تفسير البرهان ۵۰۳:۴.
[۴] تفسير البرهان ۵۰۳:۴.
[۵] غاية المرام: ۲۵۸.
[۶] سوره اعراف، آيه ۴۶.
[۷] سوره اعرفا، آيه ۴۶.
[۸] تفسير القمي: ۶۹۴.
[۹] سوره يونس، آيه ۲۶.
[۱۰] تفسير القمي ۳۱۱:۱.
[۱۱] بحار الانوار ۲۵۹:۷.
[۱۲] سوره فرقان، آيه ۷۰.
[۱۳] سوره تکاثر، آيه ۷.
[۱۴] بحار الانوار ۲۷۲:۷.
[۱۵] تفسير البرهان ۱۷۵:۳.
[۱۶] سوره رعد، آيه ۱۸.
[۱۷] سوره رعد، آيه ۲۱.
[۱۸] بحار الانوار ۲۶۶:۷.
[۱۹] روضه کافي: ۷۵.
[۲۰] بحار الانوار ۸۳:۵۱.
[۲۱] بحار الانوار ۳۴:۵۳.
آخرین دیدگاهها