اهتمام و مداومت در دعا براي تعجيل فرج مولاي ما صاحب الزمان ‏عليه السلام با شرايط آن به قدر امکان، سبب مي‏شود که اين امر زودتر واقع گردد و ظهور سريع‏ تر تحقق يابد، و پيش ‏تر آن مهر تابان طلوع کند.

دليل بر اين معني حديثي است که در بحار و غير آن از عيّاشي از فضل بن ابي قرّه آمده که گفت: شنيدم از حضرت ابي عبد اللَّه صادق ‏عليه السلام که فرمود: خداوند به ابراهيم وحي نمود که براي او فرزندي متولد خواهد شد. پس آن حضرت اين موضوع را با ساره در ميان گذاشت، ولي ساره گفت: آيا من خواهم زاييد و حال آن‏که پيرزن هستم؟ پس خداوند به آن حضرت وحي کرد که: ساره خواهد زاييد و اولاد او چهارصد سال به زحمت و رنج مي‏ افتند به خاطر اين‏که سخن مرا جواب گفت. امام صادق‏ عليه السلام فرمود: پس هنگامي که فشارها و شکنجه‏ها بر بني اسرائيل طول کشيد، چهل روز به درگاه خداوند ضجّه و ناله کردند. خداوند به موسي و هارون وحي فرمود که آن‏ها را از فرعون خلاص نمايند پس صد و هفتاد سال را از آن‏ها برداشت.
امام صادق ‏عليه السلام فرمود: «هکَذا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الأَمْرَ يَنْتَهِي إِلي مُنْتَهاهُ»؛ همچنين شما اگر انجام دهيد هرآينه خداوند بر ما فرج خواهد داد ولي اگر چنين نباشيد البته اين امر تا آخرين مرحله را طي خواهد کرد. [۱]

تذکر:
بدان که از اين حديث شريف چند امر استفاده مي ‏شود:
رسيدن جزاي عمل به اولاد:
عملي که از شخص سر مي ‏زند – اطاعت باشد يا معصيت – جزاي آن به اولاد و نوادگانش مي‏ رسد، چنان‏که از امام صادق‏ عليه السلام در تفسير آيه شريفه: «وَ أَمَّا الجِدارُ فَکانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي المَدِينَةِ وَ کانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُما وَ کانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّکَ أَنْ يَبْلُغا أَشَدُّهُما وَ يَسْتَخْرِجا کَنْزَهُما»؛ [۲] (و امّا ديوار، پس از آنِ دو پسر بچه يتيم بود که در شهر هستند، و زيرش آن گنجي متعلق به ايشان است، و پدرشان نيکوکار بود، پس پروردگارت خواست که آن دو به قوّت رسند و گنجشان را برآورند. فرمود: آن دو يتيم با آن پدر صالح هفت پشت فاصله داشتند.)
و اين به خاطر حکمت‏ها و مصالح عظيمي است که بسياري از آن‏ها بر ما پوشيده و مخفي است و بعضي از آن‏ها در روايات از ائمه معصومين ‏عليهم السلام برايمان روشن شده است.
اگر بگوييد: بدون ترديد، رساندن خيرها و نعمت‏ها به اولاد شخص در حقيقت به خودش برگشته و تفضّلي نسبت به او انجام گرفته، به جهت کمال مودّت و مهري که بين انسان و اولادش هست، بلکه چه بسا خير رساندن به اولاد براي انسان – بلکه مطلق حيوانات – لذيذتر است از متنعّم شدن خود شخص، خواه در زمان حيات و زندگي او باشد يا پس از مردن. هم‏چنان که در خبر آمده: ارواح مؤمناني که براي ديدن اولادشان مي ‏آيند اگر آن را در وضع خوب و نيکي ببينند، خوشحال مي‏ شوند، و اگر در فشار و سختي ببينند، اندوهگين مي‏ گردند. و روايات ديگري که بر موضوع مورد بحث دلالت دارد. ولي عذاب کردن و به مشقّت انداختن اولاد به خاطر کارهايي که از پدران و مادران سر زده، نه عقل آن را امضا کرده و نه قرآن.
عقل اين را ظلم مي‏ داند، و ظلم بر خداوند – عزّ و جلّ – قبيح است، در قرآن مجيد نيز آمده: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري»؛ [۳] (و بردارنده‏اي بار گناه ديگري را متحمّل نمي ‏شود.)
مي‏گويم: دچار شدن مردم به آفات و بليّات، گاهي کفّاره گناهان و خطاهاي آنان است و گاهي براي بالا رفتن درجات و فزوني ثواب‏ها مي‏ باشد. پس ممکن است خداوند متعال بعضي از بندگانش را به بعضي از مصيبت‏ها و محنت‏ها عذاب نمايد و اين را کفّاره گناهان پدران و مادران قرار دهد، چون به خاطر مصيبت‏هايي که به فرزندانشان مي‏ رسد متأثّر و ناراحت مي ‏شوند، آن‏گاه به اين بنده‏اي که به آن مصيبت‏ها دچار گشته انواع نعمت‏ها و ثواب‏ها را عنايت مي‏ کند، چون در دنيا به آن ناراحتي‏ها مبتلا شده است. و اين مبادله خوب و برنامه نيکي است و هيچ خلاف عدل و احسان هم در آن نيست بلکه خود نوعي احسان به انسان مي‏ باشد. و بر اين معني دلالت مي‏ کند فرموده امام صادق ‏عليه السلام در جواب مفضّل بن عمر – که از خواصّ اصحاب گرامي آن حضرت است – که پس از بيان خوبي‏ها و منافع حواسّ انسان و زيان‏هاي فقدان آن‏ها، مفضّل عرضه داشت: پس چرا بعضي از مردم برخي از اين اعضا را ندارند که اين زيان‏هايي که فرمودي به آن‏ها برسد؟ امام صادق‏ عليه السلام فرمود: براي تأديب و موعظه کسي که اين وضع برايش پيش مي‏ آيد، و ديگران به سبب او پند گيرند، چنان‏که زمامداران گاهي افرادي را براي مجازات و عبرت تأديب مي‏کنند و [عُقلا] بر آن‏ها اشکال نمي‏ گيرند، بلکه رأيشان را تعريف مي ‏کنند و تدبيرشان را تصحيح مي‏ شمارند. به علاوه براي کساني که اين امور برايشان پيش مي ‏آيد اگر شکيبايي کنند و شکر الهي بجاي آورند پس از مرگشان آن‏قدر ثواب‏ها هست که اين ناراحتي‏ها را در مقابل آن همه ثواب، کوچک و ناچيز خواهند ديد، تا جايي که اگر به آن‏ها اختيار مي ‏دادند که به دنيا بازگردند و در آن بلاها زندگي کنند آن را انتخاب مي‏ نمودند.
و مي‏توان به نحو ديگري جواب داد که: خداوند – عزّ و جلّ – به مقتضاي حکمتي تقدير کرده، مصائب و بلاهايي برسد، ولي دفع و برطرف شدن آن مصائب و بلاها را مشروط و متوقف بر صدور افعال خاصّي از پدران و مادران يا خود آن‏ها قرار داده است، و چون آن شرط محقّق نشد تقدير الهي جاري مي ‏گردد. بنابراين ابتلاي آن‏ها در حقيقت به عنوان مجازات آن‏ها به سبب کارهاي پدران و مادرانشان نيست تا اشکالي وارد شود بلکه بر مبناي مصالح واقعي است که در هر امر مقدّري وجود دارد…

ظهور قابل تقديم و تأخير است:
از حديث ياد شده استفاده مي‏شود که: ظهور مولاي ما حضرت صاحب الزمان – عجّل اللَّه فرجه الشريف – از اموري است که قابل تقديم و تأخير است که به سبب بعضي از علل و جهات، زودتر يا ديرتر واقع مي‏شود. … و ظهور آن حضرت از امور بدائيّه است که قابليت جلو و عقب شدن را دارد. و دلالت رواياتي که از ائمّه اطهار عليهم السلام در اين موضوع هست بر پژوهشگران پوشيده نيست، و اين‏که آن وقت نزديک‏تر تا کنون نرسيده. بنابراين انکار تأثير دعا … مردود است، چون صريح قرآن بر آن دلالت دارد، و نيز امکان نزديک‏تر شدن ظهور حضرت صاحب الزمان‏عليه السلام از احاديثي که از خاندان عصمت ‏عليهم السلام نقل شده به دست مي‏آيد.

(مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
—————————————————————————-
[۱] بحار الانوار: ۱۳۱:۵۲.
[۲] سوره کهف، آيه ۸۲.
[۳] سوره انعام، آيه ۱۶۴؛ سوره فاطر، آيه ۱۸.