از جهات موجب برای دعای بر فرج امام زمان علیه السلام دعاي آن حضرت براي مؤمنين است. در توقيع شريفي که در آخر احتجاج روايت شده، از آن حضرت آمده است؛ زيرا که ما در پي حفظ آنان هستيم، با دعايي که از خداوند زمين و آسمان پوشيده نيست، پس با اين امر دلهاي اوليا و دوستان ما مطمئن و آرام باشد. [۱]
سيّد اجلّ علي بن طاووس – خدايش رحمت کند – در کتاب مهج الدعوات گفته: و من در سرّ من رأي (سامرا) بودم، پس سحرگاهان دعاي آن بزرگوار را شنيدم، اين مقدار از آن که راجع به زندگان و مردگاني است که از آنها يادي به ميان آورد حفظ کردم: «وَ أَبْقِهِمْ -أَوْ قالَ – وَ أَحْيِهِمْ فِي عِزِّنا وَ مُلْکِنا وَ سُلْطانِنا وَ دَوْلَتِنا»؛ و آنان را باقي بدار – يا فرمود – زنده بدار در (روزگار) عزّت ما و ملک ما و حکومت ما و دولت ما. اين جريان در شب چهارشنبه سيزدهم ماه ذي القعده سال ششصد و سي و هشت واقع شد.
و در کافي به سند خود از حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده که آن حضرت در خطبهاي که در مسجد خيف القا کرد، فرمود: سه چيز است که قلب هيچ مسلماني در آنها خيانت ندارد:
۱ – اخلاص عمل براي خدا.
۲ – نصيحت و خيرانديشي براي امامان و پيشوايان مسلمان.
۳ – ملازمت جماعت آنها؛ زيرا که دعوت آنان فراگيرنده است، هر آنکه را به دنبال ايشان باشد. [۲]
ميگويم: مقصود، دعوت و دعاي امامان عليهم السلام است.
و در کافي نيز به سند خود از مردي از قريش از اهل مکّه روايت کرده که: سفيان ثوري به او گفت: مرا به خدمت جعفر بن محمد عليهما السلام ببر. ميگويد: با او به خدمت آن جناب رفتيم، ولي وقتي رسيديم که سوار مرکبش شده بود. سفيان عرضه داشت: اي اباعبد اللَّه! خطبهاي که رسول خدا صلي الله عليه و آله در مسجد خيف انشاء فرموده برايمان بازگو کن. فرمود: بگذار فعلاً دنبال کار خود بروم، بعد که برگشتم برايت بيان ميکنم، چون سوار شدهام. عرضه داشت: تو را به خويشاونديات با رسول خدا صلي الله عليه و آله سوگند که اين مطلب را برايم حديث فرما. پس آن جناب پياده شد و سفيان گفت: دستور فرماييد تا دوات و کاغذ برايم بياورند تا آن را از زبان شما بنويسم. پس آن حضرت دوات و کاغذ فراخواند و فرمود: بنويس:
بسم اللَّه الرحمن الرحيم. خطبه رسول خدا صلي الله عليه و آله در مسجد خيف: خداوند خرّم بدارد بندهاي را که سخن مرا بشنود و آن را در دل جاي دهد و به کسي که آن را نشنيده برساند. اي مردم! بايد حاضرين به غائبين برسانند، بسا کسي که فقه دارد ولي فقيه و درک کننده نيست و بسا کسي که معارف و دستورات فقهي را به فقيه تر و داناتر از خويش نقل ميکند، سه چيز هست که قلب هيچ فرد مسلماني در آنها خيانت نکند: اخلاص عمل براي خدا، نصيحت و خيرانديشي براي ائمه مسلمين، و ملازمت جماعت ايشان؛ زيرا که دعوتشان (دعايشان) تمام کساني را که پشت سر آنهايند فرا ميگيرد، مؤمنين برادرند و خونشان برابر، آنان بر ديگران از غير خودشان همدستند، کوچکترينشان براي اجراي پيمانشان کوشاست.
سفيان اين حديث را نوشت و بر آن حضرت بازخواند. آنگاه حضرت صادق عليه السلام سوار شد و رفت. من و سفيان نيز آمديم. در ميان راه به من گفت: به جاي خود باش تا من در اين حديث نظري بيفکنم و دقّتي کنم. به او گفتم: به خدا قسم! ابوعبد اللَّه عليه السلام با بيان اين حديث بر گردن تو حقّي انداخت که هرگز از گردنت نرود. گفت: کدام حق؟ گفتم: در اين عبارت که سه چيز است که دل مسلمان در آنها خيانت نکند. اوّل: اخلاص عمل براي خدا که ما آن را فهميديم. ولي دومي که نصيحت و خيرانديشي براي ائمه مسلمين است، اينها کدام ائمه هستند که خيرانديشي براي آنها بر ما لازم است؟ معاوية بن ابي سفيان و يزيد بن معاويه و مروان بن حکم؟ و کساني که شهادتشان نزد ما قبول نيست و نماز پشت سر آنها جايز نميباشد! و سومي که ملازمت جماعت آنهاست، منظور کدام جماعت است؟ آيا جماعت مُرجئه که ميگويند: هرکه نماز نخواند روزه هم نگيرد غسل جنابت هم نکند خانه کعبه را هم خراب کند و مادرش را هم نکاح نمايد، تنها با نام مسلماني که بر خود نهاده در ايمان به درجه جبرئيل و ميکائيل است! يا مقصود قَدَري ها هستند که معتقدند آنچه خدا بخواهد نميشود و آنچه ابليس بخواهد ميشود؟ يا جماعت حروريها و خوارج که از علي بن ابي طالب بيزاري مي جويند و او را کافر مي دانند؟ يا جماعت جُهَمي که قائلاند: ايمان، تنها خداشناسي است و بس!
سفيان گفت: واي بر تو! در معني اين دو جمله از حديث چه مي گويند؟ گفتم: مي گويند منظور از امامي که نصيحت و خيرانديشي او بر ما واجب است علي بن ابي طالب عليهما السلام است و مقصود از جماعتي که ملازمت آنها واجب است خاندان اوست. راوي ميگويد: ديدم آن نوشته را گرفت و پاره کرد. سپس به من گفت: از اين مطلب به کسي خبر مده. [۳] .
و بر اينکه امام هر زماني براي شيعيانش دعا ميکند [۴] نيز دلالت دارد روايتي که در بحار به نقل از مناقب ابن شهرآشوب از موسي بن سيّار آمده که گفت: با حضرت رضا عليه السلام بودم در حالي که به دروازههاي شهر طوس رسيده بوديم صداي گربهاي شنيدم، در جستجوي آن برآمدم، ناگاه جنازه اي ديدم چون چشمم به آن افتاد، ديدم آقايم حضرت رضا عليه السلام با شتاب از اسب پياده شد، سپس به سوي جنازه رفت و آن را به دوش گرفت، در حالي که از جنازه جدا نميشد همانگونه که بزغاله از مادرش جدا نميشو، سپس به من رو کرد و فرمود: اي موسي بن سيّار، هر کس جنازه يکي از دوستان ما را تشييع کند از گناهان خود بيرون ميرود، همچون روزي که از مادر زاده شده و هيچ گناهي بر او نيست. و چون جنازه آن مرد کنار قبرش بر زمين گذاشته شد، آقايم را ديدم که مردم را از کنار آن عقب زد و دست بر سينه او نهاد و گفت: اي فلان بن فلان! مژده باد تو را به بهشت که پس از اين ساعت بر تو ترسي نيست. به امام رضا عليه السلام عرض کردم: فدايت گردم، آيا اين مرد را ميشناسي؟ چون اينجا سرزميني است که تا کنون قدم بر آن ننهاده بودي؟ فرمود: اي موسي بن سيّار! مگر نميداني که بر ما امامان، اعمال شيعيانمان هر صبح و شام عرضه ميشود، پس هر تقصيري که در اعمال آنها باشد از خداوند متعال گذشت از آن را خواهيم خواست، و هر کار خوب و پيشرفت در برنامههاي ديني باشد از خداوند پاداش براي صاحب آن عمل خواهيم خواست. [۵]
و نيز دليل بر اين معني روايتي است که از اميرالمؤمنين عليه السلام ضمن حديث زميله (يا رُميله) آمده است که آن حضرت به وي فرمود: اي زميله! هيچ مؤمني نيست که بيمار شود مگر اينکه به مرض او مريض ميشويم و اندوهگين نشود مؤمني مگر اينکه به خاطر اندوه او اندوهگين گرديم و دعايي نکند مگر اينکه براي او آمين گوييم و ساکت نماند مگر اينکه برايش دعا کنيم. [۶]
و اگر توقيعات شريف آن جناب را که در احتجاج روايت شده ملاحظه کني در اين باره برايت بسنده است و خداوند هدايت کننده انسان به سوي درستي است. همچنين بر اين مقصود دلالت ميکند روايتي که محمد بن الحسن الصفّار در بصائر الدرجات به سند خود از ابوالربيع شامي آورده که گفت: به حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام عرضه داشتم: از عمرو بن اسحاق حديثي به من رسيده، فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وي بر امير المؤمنين علي عليه السلام داخل شد، پس آن حضرت آثار زردي بر صورتش ديد، فرمود: اين زردي چيست؟ پس بيماري خود را توضيح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال ميشويم به خوشحالي شما و اندوهگين ميشويم به حزن شما و بيمار ميشويم به بيماري شما و دعا ميکنيم براي شما، و شما که دعا ميکنيد ما آمين ميگوييم. عمرو به امير المؤمنين عليه السلام عرضه کرد: آنچه فرمودي دانستم، ولي چگونه ما دعا ميکنيم شما آمين ميگوييد؟ آن حضرت فرمود: حاضر و دور بر ما يکسان است. امام ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام فرمود: عمرو راست گفته است. [۷]
(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
—————————————————————————————
[۱] احتجاج ۳۲۴:۲.
[۲] کافي ۴۰۳:۱.
[۳] کافي ۴۰۳:۱.
[۴] واضح است که دعاي امام عليه السلام در حقّ مؤمن از کاملترين افاضات و زيباترين عنايات اوست، زيرا که ساير عنايات از ناحيه امام متوقّف بر اين عنايت است که شخص را سعادتمند مينمايد. (مترجم)
[۵] بحار الانوار ۹۸:۴۹؛ از مناقب ابن شهرآشوب ۳۴۱:۴.
[۶] مشارق الانوار: ۴۵۲.
[۷] بصائر الدرجات: ۲۶۰.
آخرین دیدگاهها