از جهات موجب برای دعای بر فرج امام زمان علیه السلام فرج مؤمنان به دست آن حضرت است. دليل بر اين، عبارتي است که در توقيع شريف مروي در کتاب احتجاج آمده که: «وَ أَکْثِرُوا الدُّعآءَ بِتَعْجِيلِ الفَرَجِ، فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ؛ [۱] و بسيار دعا کنيد براي تعجيل فرج، زيرا که آن فرج شماست».

ظاهراً اشاره «ذلک» به فرج بر مي ‏گردد، يعني که فرج شما بر اثر فرج و ظهور آن حضرت ‏عليه السلام خواهد بود. و نيز در زيارت روز جمعه مي‏خوانيم: «وَ هذا يَوْمُ الجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُکَ المُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُکَ وَ الفَرَجُ فِيهِ لِلمُؤْمِنِينَ عَلي يَدَيْکَ وَ قَتْلُ الکافِرِينَ بِسَيْفِکَ؛ و امروز روز جمعه است که آن روز توست، و ظهور تو و فرج مؤمنان بر دست تو و کشته شدن کافران به شمشير تو در اين روز انتظار مي ‏رود».
و نيز در کتاب کمال الدين به سند خود از ابراهيم کرخي روايت کرده که گفت: به خدمت حضرت ابي عبد اللَّه صادق‏ عليه السلام رفته بودم، در اثنايي که در محضرش نشسته بودم ابوالحسن موسي بن جعفر عليهما السلام که آن هنگام نوباوه‏اي بود وارد شد، به احترام او برخاستم و او را بوسيدم و نشستم. حضرت صادق ‏عليه السلام به من فرمود: اي ابراهيم! اين صاحب توست بعد از من، امّا گروه‏هايي به سبب بي‏ اعتقادي به او هلاک مي ‏شوند و گروه ‏هاي ديگر با گرويدن به او سعادتمند مي ‏گردند، پس خدا قاتل او را لعنت کند و عذابش را بر وي افزون فرمايد. البتّه خداوند از صُلب او بهترين اهل زمين در زمانش را بيرون مي‏آورد، همنام جدّش و وارث علم و احکامش، کانون امامت و سرّ حکمت، او را جبّار بني فلان – پس از شگفتي‏هايي که از او صادر مي‏شود – از راه حسادت به قتل مي ‏رساند، ولي خداوند – عزّ و جلّ – امر خود را به آخر مي‏ رساند هر چند که مشرکين ناخشنود باشند. و خداوند عزّ و جلّ – از پشت او فرزنداني برآورد تا به دوازدهمين امام مهدي، کامل شود که خداوند آنان را با کرامت خود مخصوص گردانيده و ايشان را در جايگاه قدس خويش قرار داده است. هر کس منتظر و معتقد به دوازدهمين آن‏ها باشد مانند کسي است که پيشاپيش پيغمبر اکرم‏ صلي الله عليه وآله شمشير زده و از آن حضرت دفاع کرده باشد. راوي گويد: در اين هنگام يکي از هواداران بني اميه وارد گشت و سخن آن حضرت بريده شد، پس از آن يازده بار به حضرت صادق‏ عليه السلام مراجعه کردم. مي‏ خواستم آن حضرت سخنش را تمام کند، امّا نتوانستم، پس چون سال دوم شد [باز هم به مدينه رفتم] و بر آن حضرت وارد شدم در حالي که نشسته بودم به من فرمود: اي ابراهيم! او پس از سختي بسيار و آزمايش‏هاي طولاني و هراس و ترس، غم‏ها را از شيعيانش برطرف مي ‏سازد. پس خوشا به حال آن‏که آن زمان را درک نمايد، اي ابراهيم! همين مقدار براي تو بس است. ابراهيم گويد: هيچ سخني اين چنين مرا خوشدل ننموده و ديدگانم را روشن نساخته است. [۲]
و از حضرت امير المؤمنين علي ‏عليه السلام مروي است که در وصف حال مؤمنين در زمان جبارها فرمود: تا آن‏جا که احدي از شما جاي پايي براي خودش نخواهد يافت و تا آن‏جا که شما در نظر مردم از مردار در چشم صاحبش نيز بي‏ارزش‏ تر خواهيد شد و همان‏طور که شما در آن حال هستيد (ناگهان ياري خداوند و آن پيروزي بيايد) و اين است فرموده خداوند – عزّ و جلّ – که در کتابش مي‏ فرمايد: «حَتّي إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جآءَهُمْ نَصْرُنا»؛ [۳] (تا آن‏جا که پيغمبران مأيوس شدند و [مردم] گمان کردند که وعده ما خلاف خواهد شد، نصرت و ياري ما براي آن‏ها آمد.)
و در بحار از غيبت شيخ طوسي روايت است که از وهب بن منبه از ابن عباس در خبري طولاني آمده: ابن عباس گفت: اي وهب! سپس مهدي‏ عليه السلام خروج مي‏کند. پرسيدم: از فرزندان تو؟ گفت: نه، سوگند به خدا که او از اولاد من نيست، ولي از فرزندان علي ‏عليه السلام است، خوشا به حال کسي که زمان او را دريابد، به وجود او خداوند بر امّت فرج مي‏ دهد تا اين‏که زمين را از قسط و عدل پر کند. [۴]
و دعاي امام صادق ‏عليه السلام درباره آن حضرت در روز بيست و يکم ماه رمضان که در کتاب اقبال نقل شده است، آمده: و اين‏که اجازه دهي به فرج کسي که با فرج او براي اوليا و برگزيدگانت هم فرج حاصل شود. [۵]

(رک: مکیال المکارم؛ محمدتقی موسوی اصفهانی؛ مترجم: مهدی حائری قزوینی)
——————————————————————————
[۱] احتجاج: ۲۸۴:۲.
[۲] کمال الدين: ۳۳۴:۱.
[۳] سوره يوسف، آيه ۱۱۰.
[۴] بحار الانوار: ۷۶:۵۲.
[۵] اقبال: ۲۰۱.