https://mahdi-pedia.com/fa/wp-content/uploads/2012/09/سید-مهدی-بحرالعلوم.jpg
سيد محمد مهدی طباطبایی بحر العلوم (۱۱۵۴ – ۱۲۱۲ ق) در اثناى اقامت سيّد در مكّه تشرّفى براى وى به آستان مبارك حضرت بقيّة اللَّه نقل شده است.
ملّا زين العابدين سلماسى (كه خود سلمان زمان بود) ناظر امور سيّد بحر العلوم در ايّام مجاورت وى در مكّه بود. او نقل مىكند:
آن جناب با آن كه در شهر غربت و دور از اهل و خويشان بود، در بذل و بخشش قوى القلب بود و به زيادى مخارج در مكّه توجّهى نداشت. پس روزى ديدم هيچ چيز نداريم. به سيّد عرض كردم:
– مخارج زياد است و چيزى در دست نيست.
ايشان چيزى نفرمود و به حسب عادت هر روزه، صبح طوافى دور كعبه مىكرد و به خانه مىآمد و در اتاقى كه مخصوص خودش بود، مىرفت. پس ما قليانى براى او مىبرديم. او قليان مىكشيد و آن گاه بيرون مىآمد و در اتاق ديگر مىنشست و شاگردان از هر مذهبى جمع مىشدند و براى هر گروه بنا بر مذهب خود آنان درس مىگفت.
من در آن روز از تنگدستى كه روز گذشته ابراز كرده بودم، (دو باره) شكايت كردم. سيّد چون آن روز از طواف بر گشت بنا بر عادت هر روزه من قليان را آماده كردم ناگاه ديدم كسى در را مىكوبد. سيّد به شدّت مضطرب شد و به من گفت: قليان را بگير و از اين جا بيرون ببر! و خود به شتاب برخاست و نزديك درِ خانه رفت و در را باز كرد. شخصِ با جلالتى در شكل اعراب داخل شد و در اتاق سيّد نشست و سيّد در نهايت خوارى و زبونى و ادب در كنار درِ ورودى نشست و به من اشاره كرد كه قليان را نزديك نبرم. ساعتى نشستند و با يكديگر سخن مىگفتند. آن گاه آن مرد برخاست. سيّد با شتاب از جاى برخاست و درِ خانه را گشود و دست او را بوسيد و او را بر شترى – كه درِ خانه خوابانده بود – سوار كرد. او رفت و سيّد با رنگ پريده بازگشت و براتى به دست من داد و گفت:
– اين حوالهاى است بر مرد صرّافى كه در كوه صفاست. نزد او برو و از او آن چه در حواله است، بستان.
من آن برات را گرفتم و نزد همان مرد بردم. چون او برات را گرفت، در آن نظر كرد و آن را بوسيد و گفت:
– برو چند تن حمّال بياور.
رفتم و چهار حمّال آوردم. به قدرى كه آن چهار تن قوّت داشتند، پول فرانسوى آورد و آن حمّالها آن پولها را برداشتند. پول فرانسوى پنج قران و اندى به پول عجمى بود. آن حمّالها پولها را به منزل آوردند.
ملا زين العابدين سلماسى گويد:
روزى به سراغ آن صرّاف رفتم تا از حال او با خبر شوم و اين كه حواله از كه بود. نه صرّافى ديدم و نه دكّانى. از كسى كه در آن جا بود از حال صرّاف سؤال كردم. او گفت: ما در اين جا هرگز صرّافى نديدهايم و در اين جا فلانى مىنشيند.
ملّا زين العابدين گويد: پس دانستم كه اين موضوع از اسرار خدا علّام بود. [رك. النجم الثاقب، صص ۶۱۴ – ۶۱۶].
سيّد مردى با جلالت و هيبت بود و در راه رفتن با وقار و در سخن با هيبت. لذا در مقام پرسش از وى افراد حدود او را رعايت مىكردند. مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطا – كه خود فقيهى بزرگوار بود – غبار نعلين وى را به گوشهى عمامهى خويش پاك مىكرد و بدان تبرّك مىجست.[ رك. ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج ۳، چاپ رحلى، ترجمه بحر العلوم].
بحر العلوم در مقام عبادت بندهاى خاكسار و عبدى خوار و ضعيفى بى مقدار بود. گفتهاند بر دعاى سيفى مواظبت خاص داشت و پس از او از روى نسخهى دعاى وى نسخههاى زيادى برداشتند و در ميان اخيار پخش شد.
محدّث نورى در بيان احوالات سيّد محمّد مهدى بحر العلوم چنين مىنگارد:
«او كسى است كه كراماتش به تواتر ثابت شده و به ديدار حضرت بقيّة اللَّه فراوان نايل شده است و در اين موضوع كسى جز سيّد علىّ بن طاووس بر او پيشى نگرفته است و ما بخشى از آن ديدارها را با سندهاى صحيح در كتاب “دار السلام” و “الجنّة المأوى” و “النّجم الثّاقب” نقل كردهايم كه اگر آنها را به تنهايى جمع كنيم خود كتابى نيكو مىشود.» [رك. مستدرك الوسائل:۳، چاپ رحلى، ترجمه بحر العلوم]
آخرین دیدگاهها