گروهی از مستشرقان یهودی و مسیحی و گاه کمونیست و یا مادی با بیگانگی همه جانبه از اسلام هریک موضوع مصلح جهانی اسلام ـ یعنی مهدی منتظر و احادیث پیرامون شئون حیاتی و امامتی حضرتش را همانند دیگر حقایق اسلامی ـ را مورد تخطئه و تکذیب قرار داده و به باد سخریه گرفته اند. اینگونه مستشرقان سخنان ابن خلدون مورّخ آندلسی اموی مذهب را دست مایه خود ساخته و بر اعتقادات عموم مسلمانان در طول تاریخ اسلامی تاخته اند؛ همچون:
دوگلاس س.کراو[Douglas S.Crow] مستشرق معاصر در کتاب Encyclopaedia of Religion ,volume 9 صفحات ۴۷۷ تا ۴۸۱ می نگارد:
المهدی (کلمه ی عربی ) به معنای: انسان هدایت شده ای راستین. نام مجدّد دیانت و احیا کننده ی عدالت است که بر اساس اعتقادی که مورد گسترده ی مسلمانان بوده، پیش از پایان جهان به حکومت خواهد رسید … .
واژه ی مهدی اگر چه در قرآن یافت نمی شود ولی این نام به روشنی پیداست که از ریشه ی عربی (ه، د، ی) مشتق شده که در این کتاب اغلب به معنای راهنمایی آسمانی به کار رفته است … .
در عین رواج سریع احادیث راجع به ظهور مهدی مخالفان اعتقاد به ایشان در میان دانشوران حدیث به کلی از میان نرفتند؛ چنان که پیشتر در باره ی حسن بصری بیان شد. محمد بن خالد جَنَدی اهل یمن این انکار را در پوشش حدیثی از پیامبر به انجام رساند که آن را با اسناد از حسن بصری به صحابی انس فراهم ساخته بود؛ بدین گونه لا مهدی الا عیسی بن مریم این نکته که شافعی ( – ۲۰۴ ق) این خبر را از جندی روایت کرده بر اعتبار آن افزوده است.
از آن جا که ابن ماجه در کتاب سنن خود این حدیث را گنجانده است معتقدان به مهدی بعدها آن را از این گونه توجیه کردند که چنین معنا می دهد: هیچ کس جز مسیح در گهواره (مهد) سخن نگفته است. یا این گونه که مهدی ناچار است که هماهنگ با تعلیمات مسیح حکومت کند؛ زیرا فقط عیسی به عنوان یک پیغمبر ، مصون از خطا (معصوم) می باشد. …
پاره ای از شک و تردیدهای درنگ آور در ارتباط با مهدی می تواند ناشی از نبود هیچ حدیثی پیرامون وی در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم به شمار آید… .
اگر چه از عقیده برخی علمای معروف حدیث و پاره ای صوفیان سرشناس، طرفداری کردند با این حال این باور هرگز یکی از بخش های اعتقاد دینی سنی ها نگشت …
نقد و خرده گیری آشکار برخی همانند ابن خلدون نسبت به این عقیده که در کتاب مقدمه ی متعهّد شده تا صحت و سندیت تمامی احادیث مهدوی را رد و انکار نماید؛ موردی استثنایی ست.
این در حالی است که در روش کتاب خدا از نام بردن شخصی خودداری می شود چون ممکن است افراد سود جوی بسیار پیدا شوند و تنها با مطابقت ظاهری اسمی مدّعی آن مقام شوند و بلکه به بیان به ویژگی هایی می پردازد که اشتباه ناپذیر است. و این روش در قرآن کریم هم در پیشوایان هدایت دنبال شده هم در پیشوایان ضلالت. نه نام امیر المؤمنین را می برد و نه نام مخالفانش هم زمانش را. نه نام شخصی ابلیس و فرعون و نمرود را می برد و نه امامان هدایت تا فرجام جهان را و تنها به ویژگی های اختصاصی آنان می پردازد که قابل اشتباه نباشد و مورد طمع طمعکاران نشود؛ بسان حکومتی که در آن امنیت فراگیر و آسایش همگانی برای همیشه تاریخ بشر به ارمغان می آید. این روش در کتاب های آسمانی سابق نیز وجود داشته است. همچنان که از سه پیغمبر بزرگ خدا حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد در تورات با این عنوان یاد می شود: آن که با اسب می آید و آن که با الاغ می آید و آن که با شتر می آید. ولی این مستشرقان به این نکات مهم توجه نکرده اند و یا مصلحت را در عدم توجه دیده اند.
نیز بیش از ۴۵ تن از اصحاب پیامبر احادیث مهدی را از شخص پیامبر نقل کرده اند که در همین سایت می توانید بدان ها مراجعه کنید.
برای بررسی سخنان این مستشرقان به بخشهای پاسخ به سوالات پیرامون مهدویت مراجعه کنید. ضمنا مطالعه کتاب:
«فرجام شناسی حیات انسان ج ۲ اثر دکتر غلامحسین تاجری نسب ،مرکز فرهنگی انشاراتی منیر چاپ اول تا : ۱۳۸۷ تهران ISBN: 978-7965-78-1 » و از همین نویسنده ابن خلدون و احادیث مهدی در نشریه ادیان و عرفان » تحقیقات اسلامی » سال سيزدهم، بهار و تابستان ۱۳۷۸ – شماره ۱ و ۲ توصیه می شود.
آخرین دیدگاهها