طلوع

  سه گانه ای دربارۀ

  « امام زمان علیه السلام  »

  برای نوجوانان

«باور فراموش شده»

 

پرسید : شما شیعه هستید ؟

گفتم : آری.

گفت : معنای شیعه چیست و به چه کسی شیعه می گویند ؟

گفتم : شیعه یعنی پیرو امام معصوم.

گفت : کدام امام ؟

گفتم : حجّة بن الحسن. امام دوازدهم ار نسل علیّ و فاطمه، و آخِرین جانشینِ رسولِ امین از نسل حسین بن علی.

گفت : یعنی شما شیعۀ دوازده امامی هستید ؟

گفتم : آری.

گفت : امّا من گمـان نمی کنم. شما شیعۀ یازده امامی هستید !؟

گفتم : نه، نه، اشتباه می کنید. الان اصلاً شیعۀ یازده امامی نداریم. ما پس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله به دوازده امام معصوم به عنوان جانشینان بلافصل پیامبر اعتقاد داریم که به ترتیب عبارتند از امیر المؤمنین علی علیه السلام، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و آخرین امام معصوم محمد بن الحسن حضرت مهدی، صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.

امامانی که برگزیده و انتخاب شدۀ خداوندند و به امر حضرت رسول یکی پس از دیگری در این مَنصبِ اِلاهی قرار می گیرند. همان طور که بیان شد اوّلینِ آن ها حضرت علیّ، امیر المؤمنین و آخِرین معصوم برگزیده، امام دوازدهم، امام زمان علیهم السلام است.

گفت : آری، شما به دوازده امام پس از پیامبر اعتقاد دارید، امّا در واقع شیعۀ یازده امامی هستید. چون باور ندارید که حضرت حجّة بن الحسن اکنون زنده است و در مَنصبِ امامت قرار دارد. شما به او اعتقاد دارید، ولی اعتقادتان واقعی و اصیل نیست.

ایمان ندارید که او هم اینک، در قرن بیست و یکم هست، زنده است و امام  و مُقتَدای شماست.

اگر واقعاً پیرو او هستید، باید باور داشته باشید که او اکنون در مَنصب امامت نشسته و جانشین رسول خدا در این عصر است.

باید همیشه به یاد او و با او باشید. باید او را که برگزیدۀ خداوند و خلیفة الله فی الارض و السّماء است، بر خود مُقدّم بدارید و سینۀ تان سرشار از محبّت او باشد.

شما کجا و کی با او  و برای او هستید و با باورهای او زندگی می کنید ؟

زندگیِ شما، زندگیِ بدون امام است.

اگر ایمان دارید که او ، فرزندِ امیر المؤمنین، اکنون امام حَیّ و همان کسی است که ذخیرۀ خدا در آسمان ها و زمین است. اگر باور دارید که او برگزیدۀ خداست و روزی برای برپایی توحید و قِسط و عدل قیام خواهد کرد، به اذن خدا.

اگر باور دارید او را. اگر دوست اش دارید. پس چرا …… ؟

 

سکوت کردم.

برای رسیدن به مقصد نباید همواره با شتاب رفت.

گاهی باید ایستاد و نگاه کرد، به خود و به راهی که آمده ایم. شاید در مسیرِ اشتباه گام بر می داریم و از مقصد فرسنگ ها دور شده ایم.

 

او راست و دُرست می گفت. حقّ با او بود.

آیا من باور دارم که او اکنون هست و در مَنصب امامت نشسته و در ایّام غیبت بر ما نظاره گر است و مُراقب ماست، و چون خورشیدِ پشت ابر  بر زمینِ زندگیِ انسان ها می تابد و حیات را پایدار و استوار می سازد ؟ آیا باور دارم که روزی ابرهای غیبت کنار رفته و او در مقام حکومت ظاهری، جهان را گلستانِ عدل و داد خواهد کرد ؟

او  امام من است و اَعمال من بر او عَرضه می شود، در حالی که من … .

دُرست می گفت.

با تذکّرِ او  به حضورِ امام برگزیدۀ خدا در این جهان، نگاهم به دنیا عوض شده بود.

دنیـایی که امام معصوم  و حجّت خدا در آن زندگی می کند و نظم و نظام عالم به وجود او برقرار است و او اکنون در مقام امامت و جانشینیِ حضرت رسول در این جهان، حیات دارد، و چون انسان های دیگر نَفَس می کشد و از برکتِ انفاسِ قُدسیِ او زمین و آسمان ها ذِکر خدا می گویند؛ و من غافل از او به زندگیِ روزمرّۀ خود هم چون دیگران مشغولم. در چُنین دنیایی من هم زندگی می کنم، ولی بدون ایمان به حضور امام.

نگاهم به همه چیز عوض شده بود.

گویا برای اوّلین بار آسمان را می دیدم، و زمین را، و طبیعت را، و …. خودم را. در حضور و در کنارِ امام چه قَدْر دنیا متفاوت و آفرینش هدفمند و زیباست.

باید کاری می کردم. باید انتخاب می کردم. دو راه پیشِ روی ام بود : راهِ خدا که مرا به سعادت و نیک بختی در دنیا و آخرت می رساند و راهِ طاغوت که شاید مرا از برخی لذّت های زودگذرِ دنیا بهره مند می کرد، ولی سرانجامی جز نگون ساری و بدبختی و زیان نداشت.

تصمیم گرفتم که به حُکم عقل عمل کنم : از باطل روی گردانم و در برابر حقّ  تسلیم باشم  و  زین پس  در مسیر حقیقت که همان صراط مستقیم و راهِ امام است، گام بردارم و چُنان گردم که آن حضرت می خواهد.

باید او که خلیفة الله است از اعمال و کردارِ من خشنود شود و از من راضی باشد.

باید همواره و همیشه به یاد او  و با او باشم و تلاش کنم که واقعاً و حقیقتاً شیعۀ دوازده امامی گردم، شیعۀ حجّة بن الحسن.

باید او را باور کنم، چُنان که حقیقتِ این باور در روز و شب هایی که بر من می گذرد، در همۀ لحظه های زندگی ام  نمایان و مشخّص گردد.

باید همواره او را در همۀ کارهایم به یاد داشته باشم و با باورهای او زندگی کنم  و از خداوند بخواهم که معرفت و محبّت و وِلایت پذیری ام  را نسبت به او افزون کند و در این راه توفیق ام دهد و در یاریِ او و یارانِ او دستگیرم باشد.

باید او را بر خود مقدّم بدارم و برای سلامتی و ظهور او همیشه دعا کنم، و وجود و حضورِ نادیدنیِ او را که آیتِ بزرگ و زندۀ خداوند است، محترم  و بسیار گران قَدْر و عزیز بشمارم.

باید در دشواری ها و  راحت های روزگار، در شادی ها و غم ها، و در دردها و لذّت ها به او رجوع کنم و متوسّلِ به او باشم.

از او که جانشینِ خدا در میان خلق است، در رفعِ دشواری ها یاری بخواهم و به وِلایتِ بی پایان او پناه برم، و در نعمت و فراوانی سپاس اش گزارم.

باید روز و شب، زمینه های معرفت و محبّتِ به او را در خود و دیگران بیشتر کنم و در مقابل وِلایت او سرِ تسلیم فرود آورم.

 

در این مسیر بارها و بارها یافتم و یقین کردم که زندگی در پناهِ امام و با باور به حضورِ او به عنوان آخرین جانشین زنده ی حضرت رسول صلِی الله علیه و آله و تسلیم بودن در برابر دین او که عین بندگی و پرستش خدای واحد است، چگونه انسان را دگرگون و رستگار می سازد.

باور کردم که اعتقاد به رسولی که بیش از ۱۴۰۰ سال قبل، از جانب خالقِ عالم برای هدایتِ تمام انسان ها، تا روز قیامت، مبعوث شد؛ صحیح و استوار نخواهد بود، مگر با اعتقاد و ایمان به حضور امام معصومی که برای حفظ و حراست از کتاب خدا و دین او ، برگزیده شده و اکنون زنده است و در این جهان زندگی می کند.

او اعجاز خداوند است در عصر حاضر برای همۀ انسان ها؛ و باورِ ما به حضورِ جانشینِ رسول الله، «امام عصر، حضرت بقیّة الله عجّلَ اللهُ تعالی فزجَه» عینِ اعتقادِ به توحید و استمرارِ نبوّتِ خاتم النّبیّین صلّی الله علیه و آله و حقّانیّت و تمامیّتِ دینِ اوست، در این عصر و در تمام اعصار آینده.