به دلالت اخبار قطعي بسيار که امامان عليه السلام روايت گرديده ترديدي در اين نيست که امام عليه السلام ناظر و شاهد بر ماست، و بر حالات و حرکات و سکنات ما اطلاع دارد، پس تو در هر حال و هر کجا که هستي برابر ديدگانش قرار داري که اوست ديده بيناي خداوند و گوش شنواي او، چون اين را دانستي و يقين داشتي که تو در پيش چشم و جلو رويش قرار داري، حتماً آن جناب را در جلو چشمت قرار دهي، و با ديده دل به او نظر نمايي، بلکه هرگاه آن حضرت جلو چشمت باشد لازمه اش اين است که تو در پيش چشمش بوده باشي، و بستگي به اين ندارد که تو آن را قرار دهي. و اين روشن، و بر کسي که ديده دلش کور نباشد مخفي نيست: (چشم سر [کافران و مخالفان] گر چه کور نيست ليکن چشم باطن و ديده دلها کور است).
و چنانچه دانستي که آن حضرت عليه السلام پيش چشمت قرار دارد، البته همّتت در جهت رعايت آداب آن جناب، و مراسم ادب و انجام وظايفي که نسبت به آن حضرت داری به حسب مراتب معرفتت مصروف خواهد شد، هر چند که با چشم سر آن بزرگوار را نبيني.
مثال اينکه، اگر شخص نابينايي در مجلس زمامداری حضور يابد، و در پيشگاهش قرار گيرد، البته تمام آدابی که شايسته است در محضر زمامدار رعايت گردد را انجام می دهد، همچنان که بيناياني که به او نظر می کنند و در پيشگاهش ايستاده اند انجام می دهند، با اينکه آن نابينا او را می بيند و نمی تواند بر او نظر کند، و اين نيست مگر از جهت اينکه می داند در پيش روي زمامدار قرار دارد، و زمامدار جلو چشم اوست هر چند که با چشم سر او را نمي بيند، و حال مؤمن در زمان غيبت امام عليه السلام چنين است، زيرا که مؤمن از جهت ايمان و يقينش به طور قطع ميداند که در تمام احوال در پيش چشم امامش قرار دارد، پس امامش را جلو چشم خود قرار مي دهد هر چند که او را به چشم سر نمي بيند، پس هم خود را در رعايت آداب و مراقبت و مواظبت وظايف خود نسبت به آن جناب مصروف مي دارد. و تمام اين امور در سخنان اميرمؤمنان علي عليه السلام آورده که آن حضرت بر فراز منبر در شهر کوفه فرمود: بار خدايا! همانا به ناچار زمين تو را حجّتي از سوي تو بر خلقت بايد، که آنان را به دين تو هدايت کند، و علم تو را به ايشان بياموزد، تا حجّت تو باطل نشود، و پيروان ايشان گمراه نگردند پس از آنکه هدايتشان کرده اي. [آن حجّت] يا آشکار است که اطاعت نشود، يا مخفي و در انتظار باشد، اگر شخص او از مردم در حال صلح و متارکه با مخالفين [هدايت شدنشان] غايب ماند، به درستي که علم و آداب او در دلهاي مؤمنين ثبت است که آنان به آنها عمل مي کنند.[۱]
و در کافي [۲] و غيبت نعماني با تفاوت اندکي از آن حضرت عليه السلام همین روايت گرديده، و در اين کلام مبارک گونه هايي از علم و معرفت و توجه و تذکر هست، پس بر تو باد که در آن کاملاً دقّت کني تا مقصود برايت واضح شود ان شاء اللَّه تعالي.
تذکر و راهنمايي:
بدان که مؤمنين در يادکردن مولایشان عليه السلام به مقتضاي تفاوت درجات ايمان و مراتب معرفت و يقينشان، درجات متفاوت و مراتب مختلفي دارند، بعضي از آنها حالشان در ياد کردن مولایشان چنان است که شاعر گفته:
اللَّهُ يَعْلَمُ أني لَسْتُ اذکرکُمْ * فَکَيفَ أذکرکُمْ اذا لَسْتُ أنساکُم
خدا داند که من شما را [با زبان] ياد نکنم، زيرا که چگونه شما را ياد کنم درحالي که هيچ گاه فراموشتان نمي نمايم.
يا چنان است که گفته شده:
أما و الذي لَو شاءَ لم يخلق النَّوی * لئنْ غِبتَ عنْ عيني غبتَ عن قبلي
سوگند به آنکه اگر ميخواست هسته [وجود] را نمي آفريد که اگرچه از ديده ام غايب مانده اي از دلم غايب نيستي. چنين کسي از مولايش غافل نيست و از آنچه سزاوار است از آداب آن حضرت عليه السلام در همه اوقات و احوالش فراموش نمي کند، پس گوارا باد بر اين افراد، باز هم گوارا باد بر اينان آنچه از حکمت دريافت کرده اند، و از علم و عمل و معرفت روزي يافته اند، از خداي تعالي خواستارم بر من منّت گذارد و به وجود و کرمش عنايت فرمايد که مرا از آنان قراد دهد، که من چنانم که شاعر گفته:
أُحِبُّ الصَّالحينَ وَ لَسْتُ منهُم * لَعَلَّ اللَّه يَرْزُقَني صَلاحاً
نيکان را دوست مي دارم با اينکه از ايشان نيستم، باشد که خداوند صلاح و نيکي به من روزي فرمايد.
ولي گوشهاي از آنچه شايسته تذکّر است ياد مي کنم، که تذکّري براي خودم و براي مؤمنين ديگر بوده باشد، به حسب آنچه به برکت مولايم – صلوات اللَّه عليه – فهميده ام.
بدان که مي بايست يقين بداني که تو از چشم و گوش مولايت عليه السلام دور نيستي، او جاي تو را مي داند و از احوال تو آگاه است، پس اگر از کساني باشي که بر رعايت آدابي که سزاوار رعايت شدن نسبت به آن جناب است مواظبت دارند، بدين وسيله کمال محبّت و عنايت آن بزرگوار را به سوي خود جلب کرده اي. و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشي، جاي تأسّف است. خداي عزّ و جلّ فرموده: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمي وَ قَدْ کُنْتُ بَصِيراً * قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ کَذلِکَ الْيَوْمَ تُنْسي»؛ [۳] و هر کس از ذکر من اعراض کند همانا براي او معيشت تنگي خواهد بود و روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم ساخت، [در آن حال] گويد: پروردگارا! چرا نابينايم محشور فرمودي در حالي که من [در دنيا] بينا بودم، [خداوند] فرمايد: اين چنين آيات ما بر تو رسيد پس تو آنها را فراموش و غفلت کردي و همين طور امروز تو فراموش مي شوي.
کدام سختي و تنگي از تاريکي غفلت و ناداني بدتر است، و کدام حسرت از کوري روز قيامت بزرگ تر! و کدامين بيم و وحشت از آن پشيماني زشت تر و کوبنده تر، چه مصيبت بزرگ و دردناکي! پس شتاب کن شتاب براي خلاصي خودت و آزاد سازي گردنت، و اين حاصل نمي گردد مگر با ياد مولايت تا در دنيا و آخرت دستت را بگيرد، که خداي تبارک و تعالي شأنه مي فرمايد: «يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُناسٍ باماهم»؛ روزي که هر مردمي را با امامشان مي خوانيم.
چون صبح کني پس بدان که اين زندگي که خداوند به تو داده و به برکت آن حضرت عليه السلام است، پس او را سپاس بگزار و خداي تعالي را بر نعمتي که به تو عنايت فرموده شکر کن، و مواظب خودت باش که مبادا اين نعمت را در غير رضاي او صرف نمايي، که مايه تيره روزي و بار سنگيني تو خواهد شد، پس چنانچه در معرض گناهي قرارگيري به يادآور که مولايت در اين حالت زشت و گونه بد تو را مي بيند، پس به پاس احترام او آن گناه را واگذار، و اگر کار خوبي پيش آيد به انجام آن سبقت کن و بدانکه آن نعمتي است الهي، که خداي تعالي آن را به برکت مولايت بر تو بخشيده است، و خداي را بر آن سپاس بگزار و آن را به مولي و صاحت زمانه هديه کن، و با زبان حال و مقال عرضه بدار: «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّه يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»؛ [۴] عزيزا! بر ما و اهل ما سختي رسيده و با متاعي اندک به درگهت پناه آورده ايم پس پيمانه ما را پر کن و بر ما تصدُّق فرماي که خداوند صدقه دهندگان را پاداش دهد. و در تمام احوال خاضع و خاشع باش، همچون غلام سر به فرمان حقيري که در خدمت اربابش ايستاده باشد، و در هر بامداد و شامگاه بر آن جناب سلام کن، سلام غلامي که مشتاق ديدار اوست و از فراقش در سوز و گداز است؛ سلام مخلصي که اشک هايش بر گونه هايش سرازير باشد، و باور دارد که در خدمت مولايش ايستاده است. و چون هنگام نماز خواندنت فرا رسد، حال مولايت را در موقع ايستادنش در پيشگاه خداي – جل جلاله – متذکّر شو، و با حضور قلب، و خشوع جسم، و چشم پوشي از ما سوي اللَّه تعالي؛ به آن بزرگوار تأسّي بجوي و بدان که توفيق يافتنت به اين امر جز به برکت مولايت نيست، و اين عبادت جز به موالات و پيروي و معرفت آن حضرت، از تو پذيرفته نمي شود، و هر قدر که پيروي و معرفت و سر به فرمان بودنت نسبت به او فزوني يابد؛ خداي تعالي منزلت و پاداش و کرامت و افتخار تو را خواهد افزود. و چون از نماز فراغت يافتي آن حضرت عليه السلام را به سوي خداي عزّ و جلّ وسيله و شفيع قرار ده که آن را از تو قبول فرمايد، و پيش از هر دعايي به دعا کردن براي او آغاز کن، به جهت بزرگي حقّ و بسياري احسان او بر تو،و هرگاه حاجتي برايت پيش آيد يا عارضه سختي به تو روي آرد آن را بر حضرتش معروض بدار و به درگاهش زاري کن تا به درگاه خداي تعالي در برطرف کردن آن از تو، شفاعت نمايد، که او است وسيله به سوي خداوند عزّ و جلّ و باب اللَّهي که از آن در آينده، و خداوند – عزَّ شأنه – فرموده: «وَ أتُوا البُيوتَ مِنَ أبْوَابِها»؛ [۵] و خانهها را از درهایشان وارد شويد …. و اخبار بسيار گواه بر اين معني است.
و در يکي از سال هاي گذشته امر مهمي برايم پيش آمد که دلم را مشغول فکر و حواسم را به خود جلب کرده بود، پس در يکي از شبها جدّ مادرم رضي الله عنه – که از سادات نيکوکار بود – را در خواب ديدم، او را در باغي از بهترين باغها که در زمان حياتش آرزوي آن را داشت مشاهده نمودم، در بهترين حال و زيباترين وضعيت، بر او سلام کردم به من جواب داد و سخناني بين ما انجام شد، از جمله اينکه: من به او گفتم: از خداي عزّ و جلّ بخواه که فلان امر مهم را کفايت کند، و همّ و ناراحتي آن را از من دور سازد. به فارسي به من گفت: دعاي ما بالاتر از دعاي امام زمان عليه السلام نيست، پس هرگاه پيش آمدي کند آن را بر حضرتش عرضه مي کنيم، اگر اجازه فرمايد و امضاء کند براي اصلاح آن دعا مي کنيم و گرنه؛ نه … . بنابراين معلوم شد که آن حضرت در تمام امور پناهگاه و مرجع است، پس وظيفه تو آن است که به او رجوع کني و به درگاه او دادرسي و شفاعت خواهي بري، او را نزد خداي عزّ و جلّ شفيع ببر تا برايت دعا کند، و تو را در نظر داشته باشد، زيرا که از وظايف و مراحم امام عليه السلام در هر زمان به مقتضاي اخباري که وارد شده؛ دعا کردن براي مؤمنين است، همچنان که از جمله وظايف مؤمنين در هر زمان: دعا کردن براي امامشان مي باشد، چنان که دلايل عقلي و نقلي برای این سخن وجود دارد، اگر غفلت يا فراموشي از ياد آن حضرت عليه السلام در بعضي از اوقات برايت عارض گشت – چنانکه غالب احوال بيشتر اهل اين زمان است – پس بدان که اين حالت از نزديک شدن شيطان به توست، پس به درگاه خداوند روي آورده و زاري کن تا نيرنگ شيطان را از تو بازگرداند، و از خداي تعالي طلب مغفرت بنماي و به سوي او توبه نصوح کن تا اين بدي را بر تو ببخشايد، و به ياد مولايت در هر حال توفيق دهد، که او – جلّ ثناوه – هر چه را بخواهد تحقّق مي بخشد. و بر تو باد که در آنچه برايت ياد آورديم و پس از اين نيز مي آوريم از وظايف و آداب ارتباط با مولايت دقّت و مطالعه کني. از خداي تعالي توفيق علم و عمل را براي شما و خودم خواستارم، و اينکه ما را از خطا و لغزش محفوظ بدارد که او [به بندگان] نزديک و اجابت کننده دعا است.
(رک: مکیال المکارم؛ محمد تقی موسوی اصفهانی؛ جلد ۲)
—————————————————————————————
[۱] کمال الدين ۳۰۲:۱، باب ۲۶، ذيل ۱۱.
[۲] اصول کافي ۳۳۹:۱.
[۳] سوره طه، آيات ۱۲۶ – ۱۲۴.
[۴] سوره يوسف، آيه ۸۸.
[۵] سوره بقره، آيه ۱۸۹.
آخرین دیدگاهها