در احاديث فراواني از منبر قائم آل محمد علیه السلام و جايگاه آن گفت وگو شده، كه به چند نمونه از آنها اشاره ميكنيم:
۱. امام صادق علیه السلام ميفرمايد:كَأنّي اَنظُرُ اِلَي القائِمِ عَلي مِنبَرِ الكُوفَةِ وَ حَولَهُ اَصحابُهُ ثَلاثُ مِائةٍ وَ ثَلاثةَ عَشَرَ رَجُلاً عِدّةَ اَهلِ بَدرٍ، وَ هُم اَصحابُ الاَلوِيَةِ، وَ هُم حُكّامُ اللّهِ في اَرضِهِ عَلي خَلقِهِ.(۱)
گویا قائم علیه السلام را بر فراز منبر كوفه ميبينم كه ۳۱۳ تن يارانش – به تعداد اصحاب بدر – در اطراف او حلقه زدهاند؛ آن ها پرچمداران و فرمانروايان خداوند در روي زمين در ميان بندگان خدايند.
۲. فرات بن احنف كوفي ميگويد: در محضر امام صادق علیه السلام عازم زيارت مولاي متقيان اميرمؤمنانعلیه السلام بوديم، هنگامي كه به ثویّه (۲) رسيديم، امام علیه السلام پياده شد و دو ركعت نماز به جاي آورد. پرسيدم اين چه نمازي بود؟ فرمود:
هذا مَوضِعُ مِنبَرِ القائِمِ، اَحبَبتُ اَن اَشكُرَ اللّهَ في هذَا المَوضِع.(۳)
اين جا محلّ منبر حضرت قائم علیه السلام است، دوست داشتم كه در اين جا نماز شكر به جاي آورم.
۳. ابان بن تغلب از اصحاب سرشناس امام باقر و امام صادق علیه السلام(۴) ميگويد: در محضر امام صادق علیه السلام بودم، كه از ظَهر كوفه گذر كرد، در نقطهاي پياده شد و دو ركعت نماز خواند، كمي جلوتر رفت و دو ركعت ديگر به جاي آورد، اندكي جلوتر رفته دو ركعت ديگر خواند، آن گاه فرمود:
اين جا محل قبر اميرمؤمنان(ع) ميباشد.
پرسيدم: جانم به فداي شما باد، آن دو مورد ديگر كه نماز گزارديد كجا بود؟ فرمود:
مَوضِعُ رَاسِ الحُسَينِ علیه السلام وَمَوضِعُ مِنبَرِ القائِمِ علیه السلام.
يكي محل سرِ مقدس امام حسين علیه السلام و ديگري محل منبر حضرت قائم علیه السلام ميباشد.(۵)
۴. مبارك خباز گويد: هنگامي كه امام صادق علیه السلام به حيره (۶) تشريف فرما شد به من امر فرمود كه بر استر و دراز گوش زين بگذارم. چون زين نهادم سوار شد.من نيز سوار شدم. به محلي رسيديم كه سيل آن جا را گود كرده بود. در آنجا فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد. اندكي جلوتر رفت و دو ركعت ديگر به جاي آورد، كمي جلوتر رفت و دو ركعت ديگر نيز نماز خواند. آنگاه سوار شده بازگشت.
عرض كردم: جانم به فداي شما باد، آن دو رکعت نخست و دو رکعت دوم و دو رکعت سوم چه بود؟ مورد ديگر كه نماز گزارديد كجا بود؟ فرمود:
ُ قَالَ الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ مَوْضِعَ قَبْرِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ الرَّكْعَتَيْنِ الثَّانِيَتَيْنِ مَوْضِعَ رَأْسِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَ الرَّكْعَتَيْنِ الثَّالِثَتَيْنِ مَوْضِعَ مِنْبَرِ الْقَائِمِ.
فرمود: دو رکعت نخست جایگاه قیر امیر المومنین علیه السلام بود دو رکعت دوم در محل سرِ مقدس امام حسين علیه السلام بود و دو رکعت سوم محلّ منبر حضرت قائم علیه السلام ميباشد. (۷)
سيّد ابن طاووس اين حديث را از طريق خواجه نصير طوسي با سند معتبر از مبارك خباز روايت كرده است.(۸)
۵. سيد ابن طاووس عين اين حديث را با سلسله اسناد خود از به عنوان روايت كرده است(۹)، در آن جا نيز تصريح شده كه سومين محل منبر حضرت قائم علیه السلام است.(۱۰)
در اين احاديث پنجگانه، به منبر قائم علیه السلام به عنوان محلّي در ظهر كوفه تصريح شده است كه امام صادق علیه السلام در آن جا فرود آمده و دو ركعت نماز گزارده و بدان تصريح کرده است.
علامه مامقاني در شمار آداب زيارت نجف اشرف، از زيارت پيامبران عظيم الشأن مدفون در نجف: حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت هود و حضرت صالح سخن گفته، سپس ميفرمايد:
شايسته است در نجف اشرف زيارت سرِ مقدس امام حسين و محل منبر حضرت قائم علیه السلام.(۱۱)
در مورد سرِ مقدس توضيحاتي داده، در پايان ميفرمايد:
مستحب است زيارت امام حسين علیه السلام در مسجد حنانه؛ زيرا بر اساس روايتي ساعتها سرِ مقدس امام حسين علیه السلام در آن جا بر زمين نهاده شده بود.(۱۲)
امّا در باره جايگاه منبر حضرت قائم علیه السلام ميفرمايد:
تا كنون محل منبر حضرت قائم علیه السلام به صورت مشخص معلوم نيست. من احتمال ميدهم – بدون دليل استوار – كه محلّ منبر قائم علیه السلام همان مقام مشهور به مقام حضرت مهدي علیه السلام در وادي السلام باشد.(۱۳)
علامه سيّد جعفر آل بحرالعلوم اين احتمال را به صورت قطعي و به طور ارسال مسلّم نقل كرده، ميفرمايد:
محل منبر قائم علیه السلام محلّي است در خارج نجف، كه گنبدي با كاشي سبز دارد و به عنوان: مقام مهدي علیه السلام شناخته ميشود، كه پدر بزرگم سيّد بحرالعلوم آن را تعمير كرد، سپس در سال ۱۳۱۰ ق سيّد محمّدخان پادشاه سند آن را تعمير و مرمّت نمود و كراماتي به آن جا نسبت داده ميشود.(۱۴)
سيّد بحرالعلوم در فصل ديگري پس از بر شمردن روايات وادي السلام مينويسد:
نگارنده گويد: احتمال انطباق محل منبر حضرت قائم علیه السلام با مقام حضرت مهدي علیه السلام در وادي السلام، احتمال بسيار معقولي است و يكي از شواهد اين احتمال وجود در كنار اين مقام است.(۱۵)
توضيح اين كه: شهرت اين مكان مقدّس به عنوان طبعاً به دليل نزول امام صادق علیه السلام در اين مكان و به جاي آوردن دو ركعت نماز در اين مكان ميباشد، چنانكه در احاديث منقول از ابان بن تغلب، ابوالفرج سندي، فرات بن احنف و مبارك خبّاز به آن تصريح شده است.
در همهِ احاديث ياد شده، امام صادق علیه السلام آن جا را به این عنوان معرفي فرموده است.
روي اين بيان احتمال انطباق مقام حضرت با محل محراب آن حضرت كاملاً احتمال به جايي ميباشد.
تا جايي كه ما اطلاع داريم، نخستين كسي كه اين احتمال را ابراز كرده، علامهِ بزرگوار، آية اللّه حاج شيخ عبداللّه مامقاني، متوفاي ۱۳۵۱ ق (صاحب تنقيح المقال) در كتاب ارزشمند مرآة الکمال ميباشد(۱۶). سپس علامه آل بحرالعلوم مرحوم سيد جعفر آن را به صورت ارسال مسلّم بيان كرده است.(۱۷)
علامهِ مامقاني مرآةالكمال را سال ۱۳۳۵ ق تأليف كرده است،(۱۸) اين كتاب در سال ۱۳۴۲ ق . به چاپ رسيده است.(۱۹)
مرحوم بحرالعلوم نيز كتاب را سال ۱۳۴۲ ق به رشتهِ تحرير در آورده(۲۰) و سال ۱۳۵۵ .ق به چاپ رسانيده است.(۲۱)
با توجه به زمان تحرير مرآت و تحفه احتمال ميرود كه مرحوم بحرالعلوم از آيتاللّه مامقاني استفاده كرده باشد و شايد نیز براي هر دو بزرگوار تداعي شده باشد.
مقام صاحب الزمان (عج) :
از درب طوسي صحن مقدس اميرمؤمنان علیه السلام بيرون آمده، از مسجد شيخ طوسي ميگذريم، از درب اصلي وادي السلام وارد شده، از مقام هود و صالح ميگذريم، اوّلين مسير ماشين رو كه در سمت چپ ما قرار دارد، مسير مقام حضرت مهدي علیه السلام ميباشد.
مسير كوتاهي را پيموده با گنبد آبی رنگي روبه رو ميشويم كه در طول قرن ها به مقام حضرت مهدي علیه السلام شهرت داشته است.
مقام امام زمان (عج) و مقام امام صادق(ع)
كاشيكاري گنبد و بارگاه موجود، در سال ۱۳۱۰ ق توسّط شخصي به نام سيّد محمّدخان پادشاه سند انجام شده است.
مقام حضرت مهدي(عج) در وادي السلام
ساختمان قبلي توسّط سيد بحرالعلوم (متوفاي ۱۲۱۲ ق) تجديد بنا شده بود.(۲۲) در محراب مقام حضرت مهدي علیه السلام سنگي موجود است كه زيارتنامهِ حضرت بقية اللّه (ارواحنا فداه) بر آن نقش شده است. تاريخ كندهكاري اين سنگ نهم شعبان۱۲۰۰ ق ميباشد.(۲۳)
محدّث نوري در مورد تاريخچهِ مقام حضرت مهدي علیه السلام مينويسد:
در بيرون سور شهر نجف در سمت غربي قبرستان معروفِ وادي السلام مقام مقدس حضرت مهدي علیه السلام واقع است، كه از براي آن: صحن، گنبد، مقام و بارگاهي است و در آن جا محرابي است منتسب به حضرت مهدي علیه السلام كه علت اين انتساب معلوم نيست، نميدانيم كه آيا در آن جا كسي آن سرور را ديده، يا كرامتي از آن حضرت در آن مكان مقدس ظاهر گشته؟ جز اين كه آن مقام شريف از قديم الايام وجود داشته است.(۲۴)
محدّث قمي نيز همان بيان استادش محدّث نوري را آورده است.
در داستان تشرّف يك سعادتمند كاشاني كه در مقام حضرت مهدي علیه السلام در وادي السلام، رخ داده و مشروح داستانش در بحارالانوار آمده و به عنوان تصريح شده است.(۲۵) محدّث نوري پس از نقل اين داستان ميفرمايد:
از امثال اين داستان معلوم ميشود كه اين مقام شريف در آن زمان وجود داشته و انتسابش به حضرت مهدي علیه السلام معروف و مشهور بوده است.(۲۶)
مولا محمدتقي مجلسي (متوفاي ۱۰۷۰ ق) در كتاب گرانسنگ كه در سال ۱۰۶۶ ق به تأليف آن پرداخته،(۲۷) گزارش سفر خود به عتبات عاليات را به طور مشروح آورده و در ضمن آن فرموده:
۲۸ سال پيش از اين (۲۸) به زيارت حضرت اميرالمؤمنين مشرّف شدم … مشغول رياضت شاقه شدم، اكثر ايّام در مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام ميبودم كه در خارج نجف اشرف واقع است … شب ها پروانهوار بر دور روضهِ مقدسه ميگشتم … روزها در مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام …(۲۹)
بيان مجلسي اوّل صراحت دارد كه اين مقام در عهد او نيز موجود بوده و به حضرت صاحبالامر علیه السلام منتسب بوده است.
در كتاب لؤلؤ الصّدف في تاريخ النجف تأليف سيد عبداللّه، مشهور به ثقةالاسلام، كه در تاريخ ۱۳۲۲ ق تاليف شده،(۳۰) آمده است:
در مقام حضرت مهدي علیه السلام سنگ مرمري هست كه زيارتنامهِ آن حضرت بر آن حك شده، و تاريخ كندهكاري آن ۹۱۲ هجري ميباشد.
از بررسي مطالب بالا به اين نتيجه ميرسيم كه اين مقام از دیر باز به عنوان مقام حضرت مهدي علیه السلام اشتهار داشته و همه روزه پذيراي افراد زیادی از شيفتگان دلسوخته و پاكباختهِ كعبهِ موعود و قبلهِ مقصود بوده است.
ولي به طوري كه محدث نوري و محدث قمي بيان فرمودهاند از تاريخچهِ دقيق آن اطلاعي در دست نيست.
در سمت راست مقام چاهي است كه مكرّر ديده شده كه حضرت صاحب علیه السلام از آن وضو گرفتهاند.
در سمت چپ مقام نيز اطاق و محرابي هست كه به مقام امام صادق علیه السلام مشهور است.
از دیر باز مقام حضرت مهدي علیه السلام خادماني داشت كه متصدي تنظيف و ادارهِ آن بودند و براي مقام موقوفاتي بوده كه براي روشن نگاه داشتن مقام هزينه ميشد.
در گذشته در اطراف مقام خانههايي بوده كه خدّامِ مقام در آن ها سكونت داشتند، پس از هجوم وهّابيان و ناامن شدن آنجا، آن ها نيز خانههاي خود را ترك گفته، به داخل شهر رفتند، اين خانهها به تدريج متروكه و مخروبه شدند.
ادارهِ مقام اينك در دست تيرهاي از اهالي نجف به نام “آل ابو اصيبع” ميباشد.(۳۱)
ره يافتهها:
در ميان افراد بيشماري كه همه روزه از اقطار و اكناف جهان به سرزمين مقدس نجف اشرف تشرّف يافته، پس از آستان بوسي حرم مطهر مولاي متقيان امير مؤمنان علیه السلام در وادي السلام حضور پيدا كرده، به سوي مقام حضرت مهدي علیه السلام رهسپار ميشوند، و برخی مشمول عنايات خاص حضرت حق قرار ميگيرند.
تعداد اين افراد سعادتمند در طول قرون و اعصار بسيار فراوان ميباشد، ما در اين جا با نقل چند نمونه از آن ها بسنده می کنیم:
۱. باريافتهاي از دارالمؤمنين كاشان. علامه مجلسي به نقل از گروهي از اهالي نجف اشرف نقل ميكند كه مردي از اهل كاشان به قصد حج وارد نجف اشرف گرديد. در آن جا به شدّت مريض شد؛ به طوري كه پاهايش فلج شد و از راه رفتن باز ماند.
همراهانش او را در نزد مردي از صلحا گذاشتند كه در يكي از حجرههاي صحن مقدس مسكن داشت، و سپس به سوي زيارت خانهِ خدا حركت نمودند. اين مرد هر روز درِ حُجره را به روي او ميبست و خود به دنبال كسب و زندگي ميرفت. روزي مرد كاشي به صاحب حجره گفت: من در اين حجره ملول و دلتنگ گشتهام، امروز مرا بيرون ببر و در جايي بينداز و هر كجا خواهي برو. او را به مقام حضرت مهدي علیه السلام در بيرون نجف (وادي السلام) برد و در گوشهاي نشاند. پيراهن خود را در حوض شست، بر بالاي درختي آويخت، آنگاه به سوي صحرا حركت كرد. شخص مفلوج كاشاني ميگويد: هنگامي كه او مرا غريب و تنها در مقام گذاشت و رفت، غمهاي عالم بر دلم فرو ريخت. در عاقبت كار خود ميانديشيدم و راه به جايي نميبردم. ناگهان جواني زیبا روي و گندمگون داخل صحن شد و بر من سلام كرد و وارد مقام شد، چند ركعت نماز در مقام در نهايت خضوع و خشوع به جاي آورد كه هرگز چنين خضوع و خشوعي از احدي نديده بودم. چون از نماز فارغ شد، از مقام بيرون آمد و از حالم جويا شد، گفتم: به بلايي دچار شدهام كه به سبب آن دلم تنگ شده، خداوند منان نه شفايم ميدهد كه سالم شوم، نه جانم را ميگيرد كه راحت گردم. فرمود: [يعني هم شفا ميدهد كه تندرست شوي، هم قبض روحت ميكند كه راحت شوي]. هنگامي كه آن جوان نوراني بيرون رفت، آن پيراهن از درخت افتاد، من بي توجه به وضع خودم، از جاي برخاستم، آن را از روي زمين برداشتم، در حوض شستم و بر بالاي درخت انداختم. يك مرتبه به خود آمدم و گفتم: من كه قدرت حركت داشتم، پس چگونه برخاستم و حركت نمودم و پيراهن را شستم؟ چون در وضع خويش انديشيدم، ديدم كه از آن بيماري مُزمن و مهلك هيچ اثري در بدنم نمانده است. پس متوجّه شدم كه آن جوان كسي جز يوسف زهرا نبوده است، پس بيرون دويدم و اطراف را به دقت نگريستم و كسي را نديدم. هنگامي كه صاحب حجره آمد، از وضع من دچار شگفت شد و از وضعم جويا شد، داستان را نقل كردم. از اين كه از چنين فيضي دست من و ايشان كوتاه شده، بسيار متأثّر شد، آنگاه با يكديگر به سوي حجره رفتيم. سپس علامه مجلسي مينويسد:
اهالي نجف براي من نقل كردند كه ايشان كاملاً بهبودي يافت، دوستانش از سفر حج بازگشتند، چند روزي با آن ها مأنوس شد، سپس بيمار گشت و در گذشت و در صحن مطهر اميرمؤمنان علیه السلام مدفون گرديد. روي اين بيان هر دو خواستهِ ايشان، همان طور كه حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) اشاره فرموده بود، تحقق يافت.(۳۲)
علامه مجلسي تأكيد ميكند كه اين داستان در ميان اهالي نجف بسيار مشهور بود و عدّهاي از افراد صالح و مورد اعتماد براي من نقل كردند. شيخ حرّ عاملي نيز آن را به نقل از علامه مجلسي نقل كرده است.(۳۳)
محدّث نوري پس از نقل اين داستان ميفرمايد:
از امثال اين قضايا معلوم ميشود كه اين مقام شريف در آن زمان وجود داشت و انتساب آن به حضرت مهدي علیه السلام معروف و مشهور بوده است.(۳۴)
ميرزا عبداللّه افندي تبريزي (صاحب رياض العلما، شاگرد ممتاز علامه مجلسي و متوفاي ۱۱۳۰ ق) نيز به اين نكته توجه نموده، در جمع بندي خود از مجلدات مختلف بحار، در گزارشي كه به خدمت علامه مجلسي تقديم ميكند، مينويسد:
شما در جلد سيزدهم بحار معجزات و كراماتي را از حضرت حجت علیه السلام نقل فرمودهايد كه در وادی السلام رخ داده است. (۳۵)
۲. حاج ملاعلي محمد بهبهاني (متوفاي حدود ۱۳۰۰ ق)
عراقي، صاحب دارالسلام، از مرحوم حاج ملاعلي محمد كتاب فروش، معاصر شيخ انصاري و داماد ملاباقر بهبهاني(۳۶) كه او را به عنوان اهل تقوي و فضيلت ستوده، نقل ميكند كه به سل مبتلا ميشود و بدنش به طور كلي تحليل ميرود و پزشك معالجاش كاملاً از او مأيوس ميشود، ولي براي اين كه او از زندگي نوميد نشود داروهايي برايش تجويز ميكند.
روزي يكي از دوستانش او را با اصرار به وادی السلام ميبرد، در وادي السلام با شخصيّت بزرگواري در لباس عربها مواجه ميشود كه با جلالت و متانت خاصي به سويش ميآيد و چيزي را به او ميدهد و ميفرمايد: بگیر.
او هر دو دستش را به طرف آن مرد جليل القدر دراز ميكند و ميبيند كه قطعه ناني به مقدار پشت ناخن ميباشد. با توجه به شخصيت آن شخص، با ادب تمام آن نان را ميگيرد، ولي در همان لحظه آن شخص از ديدگانش ناپديد ميشود. حاج علي محمد آن نان را ميبوسد و ميبويد، سپس در دهان نهاده، ميخورد. به مجرد اين كه آن قطعه نان را ميبلعد احساس ميكند كه كاملاً بهبودي يافته، غم و اندوهش برطرف ميشود، حالت خفگي و دلمردگي از او زايل ميشود، انبساط خاطر و نشاط عجيبي به او دست ميدهد. اطمينان پيدا ميكند كه صاحب آن دم مسيحايي، كسي جز وجود اقدس امام عصر علیه السلام نبوده است. حاج علي محمد بهبهاني ميگويد: با سرور و شادي به منزل آمدم و هيچ اثري از آن بيماري خانمان سوز در خود احساس نكردم. روز بعد به خدمت پزشك معالج خود(۵۸) رفتم، تا نبض مرا در دست گرفت تبسّمي كرد و فرمود: چه كار كردهاي؟ گفتم: هيچ. فرمود: از من پوشيده مدار، راستش را بگوي. چون اصرار زيادي كرد داستان را گفتم، فرمود: آري نفس مسيحايي يوسف زهرا به تو رسيده، تو ديگر به هيچ طبيبي نياز نداري. حاج علي محمد كتاب فروش ميگويد: آن شخص بزرگواري كه آن قطعه نان را در وادي السلام به من عنايت فرمود، ديگر او را نديدم، جز يك بار در حرم مطهر مولاي متقيان علیه السلام كه بيتابانه به سويش دويدم، ولي پيش از آن كه پيشاني ادب بر آستانش بسايم از ديدگانم غايب گشت.(۳۷)
۳. بار يافتهاي از خاندان عثماني: بانوي محترمي از خاندان سلاطين عثماني كه از هر دو چشم نابينا شده بود، روز سوم ربيع المولود ۱۳۱۷ ق در مقام حضرت مهدي علیه السلام به پيشگاه آن حضرت شرفياب شد و ديدگانش روشن گرديد.
محدّث نوري كه در آن ايّام در نجف اشرف اقامت داشت، در اين رابطه مينويسد:
در اين ايّام معجزهِ ظاهره و كرامت باهرهاي از سوي حضرت مهدي علیه السلام در مورد بانويي وابسته به يكي از افراد برجستهِ دولت عثماني به وقوع پيوست كه همانند خورشيد درخشان در آسمان نجف درخشيد و لذا به نقل آن با يك سند عالي تبرك ميجوييم: مدرّس، خطيب و فاضل گرامي، سيّد محمّد سعيد افندي به خط خود براي ما نوشت: كرامت باهرهاي از خاندان رسالت در اين ايّام ظاهر گشته كه شايسته است براي اطّلاع برادران مسلمان خود آن را مشروحاً بيان كنيم: زني به نام دختر عبدالرحمن و همسر ملاّ امين، كه همكار ما در ادارهِ مدرسهِ حميدي در نجف اشرف ميباشد، در شب دوم ربيع المولود امسال (۱۳۱۷ ق) كه مصادف با شب سه شنبه بود؛ به سردرد شديدي مبتلا شد. چون شب به سر آمد، هر دو چشم خود را از دست داد، ديگر چيزي را تشخيص نميداد. هنگامي كه همسرش اين خبر اسفبار را به من گفت، او را دلداري دادم و گفتم: او را شبانه به حرم مولاي متقيان علیه السلام ببريد و به آن حضرت توسّل بجوييد و آن حضرت را شفيع خود قرار دهيد، اميد است خداوند به او شفا عنايت فرمايد. آن شب كه شب چهارشنبه بود از شدّت ناراحتي نتوانسته بود به حرم مشرّف شود. چون پاسي از شب گذشته بود، خواب بر وي مستولي شده، در عالم روِيا ديده بود كه به همراه شوهرش و بانوي ديگري به زيارت اميرمؤمنان علیه السلام مشرّف ميشود، در سرِ راهش به يك مسجد بزرگي ميرسد كه پر از جمعيت بوده، وارد مسجد ميشود كه ببيند چه خبر است، يك مرتبه صداي آقاي بزرگواري را ميشنود كه خطاب به او ميفرمايد. عرض ميكند: خداوند عناياتش را بر شما مستدام بدارد، شما كيستيد؟ خود را معرّفی می کند. با خوشحالي و شادماني از خواب بيدار ميشود، براي فرا رسيدن وعدهِ مولا ثانيه شماري ميكند، سرانجام آفتاب روز چهارشنبه ميدمد و شهر مقدّس نجف اشرف را منوّر ميسازد، با گروهي از بانوان به مقام حضرت مهدي علیه السلام در بيرون نجف (در وادي السلام) مشرّف ميشود و به تنهايي وارد مقام ميشود، نالهها سر ميدهد، گريهها ميكند تا از هوش ميرود، در آن حال بيهوشي دو مرد جليل القدر را ميبيند كه يكي با صلابت و جلالت خاصّي در پيشاپيش، و ديگري در سنين جواني با متانت خاصّي در پشت سر تشريف فرما شدند. آن مرد عظيم الشأني كه در جلو حركت ميكرد، به آن زن خطاب ميفرمايد. ميپرسد: شما كستيد؟ ميفرمايد. آنگاه اميرمؤمنان علیه السلام به بانوي بزرگواري كه در محضرشان بوده خطاب ميفرمايد:
قُومي يا خَديجَةُ وَ امسَحي عَلي عَينَي هذِهِ المِسكينَةِ
اي خديجه(۳۸) برخيز و دست خود را بر ديدگان اين زن بينوا بكش.
پس خديجه برخاسته بر ديدگان او دست ميكشد، در همان لحظه ملكه به هوش ميآيد و ميبيند كه ديدگانش نه تنها شفا يافته، بلكه از اول هم بهتر شده است.
بانواني كه در معيّت ملكه به مقام حضرت مهدي علیه السلام شرفياب شده بودند با يك دنيا شادي و سرور، هلهله كنان او را به حرم مطهر مولاي متقيان علیه السلام ميآورند و با نثار صلوات و سلام توجّه همگان را به اين كرامت باهره جلب ميكنند. و اينك ديدگان او خيلي بهتر از قبل ميبيند.(۳۹)
مرحوم نهاوندي به هنگام بروز اين معجزهِ باهره در نجف اشرف حضور داشته و هلهلهِ بانوان همراهِ ملكه را با چشم خود ديده و با گوش خود شنيده، به هنگام تأليف كتاب داستان ملكه را از روي دستنويس سيّد محمّدسعيد نقل كرده، تصريح ميكند كه وي از علماي اهل سنّت بوده، در مدرسه ای كه در طرف شرق وادي السلام و در نزديكي درب وادي قرار داشت خطيب و مدرّس بوده، مكرّر با او تماس داشته، در قرائت قرآن بي نظير بوده است. سپس به هنگام گزارش صلوات و سلام و صداي هلهلهِ بانوان مينويسد:
صداي هلهلهِ آنها را اهالي نجف از وادي السلام ميشنيدند از جمله مؤلّف اين كتاب … الان كه نزديك چهارده سال از آن قضيّه ميگذرد، صداي آن ها هنوز در گوشهاي من طنينانداز است. (۴۰)
برگرفته از: علي اكبر مهدي پور
———————————————————————————————————
پي نوشت ها :
۱. بحارالانوار ۵۲: ۳۲۶؛ تاريخ الكوفة: ۱۰۰.
۲. ياقوت مينويسد: ثَوِيه نام محلي در نزديكي كوفه ميباشد [معجم البلدان ۲: ۸۷؛ تاريخ الكوفة: ۱۶۲].
۳. دلائل الامامة: ۴۵۹؛ حلية الابرار ۵: ۳۴۳.
۴. در جلالت قدر او همين بس كه امام باقر (ع) به او فرمود: در مسجد مدينه بنشين و براي مردمان فتوا بده، من دوست دارم
به همانند تو را در ميان شيعيانم ببينم [معجم الادباء ۱: ۱۰۸] و چون خبر ارتحالش به امام صادق(ع) رسيد، فرمود: به خدا سوگند، مرگ ابان دلم را به درد آورد [تنقيحالمقال ۳: ۸۹].
۵. كامل الزيارات: ۳۴؛ بحارالانوار ۱۰۰: ۲۴۱.
۶. حيره نام شهري بود در سه ميلي كوفه در سرزمين نجف [معجمالبلدان ۲: ۳۲۸].
۷. تهذيب الاحكام ۶: ۳۵؛ وسائل الشيعة ۱۴: ۳۹۹.
۸. فرحةالغري: ۵۶.
۹. شيخ طوسي در شمار اصحاب امام صادق(ع) از او به عنوان: نام برده [رجال شيخ طوسي: ۲۵۹] و نام او در سلسلهِ
روات كليني در كافي آمده، از جمله: ج ۴، ص ۴۰۹، ۴۲۸ و ۵۲۰.
۱۰. فرحةالغري:۵۶؛ ترجمهِ فرحةالغري، ص ۷۹؛ بحارالانوار ۱۰۰: ۲۴۶؛ مستدرك الوسائل ۱۰: ۲۲۵.
۱۱. مرآةالكمال ۳: ۱۵۹.
۱۲. همان ۳: ۱۶۱.
۱۳. همان ۳: ۱۶۰ – ۱۶۱.
۱۴. تحفةالعالم ۱: ۳۱۹.
۱۵. همان ۱: ۲۵۶.
۱۶. مرآةالكمال۳: ۱۶۱.
۱۷. تحفة العالم ۱: ۲۵۶ و ۳۱۹.
۱۸. مخزن المعاني: ۱۸۱.
۱۹. الذريعة ۲۰: ۲۸۳.
۲۰. تحفةالعالم ۲: ۲۵۲.
۲۱. الذريعة ۳: ۴۵۱.
۲۲. ماضي النجف و حاضرها ۱: ۹۶.
۲۳. كشف الاستار: ۲۰۶.
۲۴. بحارالانوار ۵۲: ۱۷۶.
۲۵. كشف الاستار: ۲۰۶.
۲۶. لوامع صاحب قراني ۸: ۸۱۷.
۲۷. يعني به سال ۱۰۳۸ ق (۱۰۳۸=۲۸-۱۰۶۶).
۲۸. لوامع صاحب قراني ۸: ۶۶۴.
۲۹. الذريعة ۱۸: ۳۸۳.
۳۰. ماضي النجف و حاضرها ۱: ۹۶.
۳۱. بحارالانوار ۵۲: ۱۷۶؛ دارالسّلام عراقي: ۳۰۱.
۳۲. اثبات الهداة ۳: ۷۰۸؛ منتخب الاثر ۲: ۵۴۸.
۳۳. كشف الاستار: ۲۰۶.
۳۴. بحارالانوار ۱۱۰: ۱۷۴.
۳۵. ملا باقر بهبهاني نيز داستان مفصلي دارد كه در دارالسلام عراقي: ۳۱۳ – ۳۱۶ آمده است.
۳۶. پزشك معالج او فقيه گرانمايه سيد علي شوشتري بود كه سرآمد اطبا بود، ولي به شغل طبابت اشتغال نداشت، فقط شيخ مرتضي انصاري(ره) را معالجه ميكرد، و چون حاج علي محمد از فضلاي پارسا بود، او را نيز تداوي مينمود.
۳۷. دارالسلام عراقي: ۳۲۹؛ العبقري الحسان ۲: ۸۹.
۳۸. ظاهراً اين خديجه دختر مولاي متقيان ميباشد كه در همين منابع در شمار فرزندان اميرمؤمنان از دختري به نام نام بردهاند كه از آن جمله است: ارشاد مفيد، ذخائر العقبي، تاريخ يعقوبي، اعلام الوري، روضه`الواعظين، مروج الذهب، مناقب آل ابي طالب، مقاتل الطالبييّن، كامل ابن اثير و غير آنها، و اينك حرم با صفايي در مقابل مسجد اعظم كوفه، به عنوان حرم خديجه دخت اميرمؤمنان(ع) همه روزه پذيراي هزاران زائر ميباشد.
۳۹. كشف الاستار: ۲۰۵؛ منتخب الاثر ۲: ۵۴۰.
۴۰. العبقري الحسان ۲: ۱۶۴.
آخرین دیدگاهها