سيّد رضی الدین علی بن طاووس در كتاب “فرج الهموم فى معرفة نهج الحلال والحرام من النجوم” فرموده كه از آن جمله خبرى است كه مرا به آن، رشيد ابوالعباس بن ميمون واسطى حديث كرد در حالى كه ما به سمت سامره مى رفتيم.
گفت: چون شيخ يعنى جدّ من، ورّام بن ابى فراس قدس اللّه روحه از حله متوجّه شد به جهت تألّم و ملالتى كه از مغازى (جنگها) پيدا كرده بود و در مشهد مقدّس در مقابر قريش (= کاظمین)، دو ماه الاّ هفت روز اقامت نمود، گفت: پس من از بلد واسط به سوى سرّ من رأى متوجّه شدم و هوا به شدّت سرد بود. پس با شيخ ورّام در مشهد كاظمى مجتمع شديم و عزم خود را در زيارت براى او بيان كردم.
گفت: مى خواهم با تو رقعه بفرستم كه آن را بر دكمه لباس خود ببندى يا در زير پيراهن خود (قرار دهی). پس آن را در جامه خود بستم.

فرمود: چون به قبّه شريفه يعنى قبّه سرداب مقدّس رسيدى و در آنجا در اوّل شب داخل شوى و كسى در نزد تو باقى نماند و آخر كسى بودى كه خواستى بيرون بيايى، پس رقعه را در قبّه بگذار؛ پس چون صبح به آنجا بروی و رقعه را در آنجا نبينى، به احدى چيز مگو.
گفت: پس آنچه را به من امر فرمود، انجام دادم.
پس صبح رفتم و رقعه را نيافتم و به سوى اهل خود برگشتم و شيخ پيش از من به ميل خود به سوى اهل خود برگشته بود. يعنى به حله مراجعت نمود. پس در موسم زيارت آمدم و شيخ را در منزلش در حلّه ملاقات كردم.
به من فرمود: آن حاجت منقضى شد.
ابوالعباس گفت: اين حديث را قبل از تو از وقت وفات شيخ تا حال كه قريب سى سال است، به احدى نگفتم.
محدث نوری گويد: شيخ ورّام از زهّاد علما و اعيان فقهاست و از اولاد مالك اشتر می باشد و مصنّف كتاب “تنبيه الخواطر” كه به مجموعه ورّام معروف است و او جدّ مادرى ابن طاووس است و مادر او دختر شيخ طوسى است و مادر اين دختر و دختر شيخ كه مادر ابن ادريس است، دختر مسعود ورّام است و هر سه از فضلا و داخل در اجازات اند و آن مسعود ورّام به اين ورّام بر جماعتى مشتبه شده و بسيارى از كتب نوشته شده در اين باب اشتباهات عجيب در ترجمه ابن طاووس و ابن ادريس شده؛ حتى بعضى اين دو عالم را پسرخاله يكديگر شمرده و اين از اغلاط فاحش است.

(محدث نوری؛ نجم ثاقب؛ باب هفتم؛ حکایت ۱۴)