دنیای غرب به مقوله آخرالزمان به ویژه جنگ بزرگ آخرالزمان یعنی جنگ آرماگدون ایمان دارد و می کوشد تا از طریق ابزار رسانه، پیش از وقوع این جنگ خود ساخته، ذهن مخاطب را آماده سازد. بی شک، جهان غرب در صدد تغییر و تحریف معنای آخرالزمان و آماده سازی اذهان جهانی برای پذیرش تفسیر غربی آخرالزمان از طریق سینماست.
فرهنگ پویای مهدویت در اندیشه شیعه، بر جان جهان غرب و در رأس آن، صهیونیسم هراس افکنده است. از این رو، سردمداران فکری غرب می کوشند با عرضه آثار خود، این اندیشه را در منظر جهانیان، مخدوش یا کم رنگ کنند.
تقویم مایا؛ پایه اصلی داستان:

به باور قوم مایا، هنگامی که شمارش بلند مایایی بر حسب تقویم بومی ایشان به پایان برسد و تاریخ به ۰۰/۰۰/۰۰ حادثه بسیار بدی در جهان رخ خواهد داد. محاسبات دانشمندان نشان می دهد این تاریخ برابر است با ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۲ امّا هیچ گاه مایاها معتقد نبودند که در این سال، زندگی بشر پایان می یابد، بر پایه نظر باستان شناسان، هیچ گونه شواهدی برای آخرالزمان بودن این تاریخ وجود ندارد. امّا هر چه باشد، این پیش بینی ساده، دست مایه اصلی سازندگان فیلم برای خلق اثری مهیج در تاریخ سینما به نام ۲۰۱۲ شده است.
شیوه نجات یافتن قوم بشر، برگرفته از داستان معروف حضرت نوح است که در کتب مقدّس ادیان الهی به آن اشاره شده است. در فیلم ۲۰۱۲ به جز ۴۰۰ هزار نفر برگزیدگان جهان و یک جفت از هر حیوان که همگی به سوی کشتی مسقف فرستاده می شوند، بقیه محکوم به نابودی هستند؛ حتّی دانشمند هندی که موضوع را برای نخستین بار کشف کرده است.
خلاصه داستان فیلم:
یک محقق هندی در سال ۲۰۰۹ متوجه ارتعاش هایی در سطح زمین می شود که می توانند برای زمین، خطرناک باشد. او موضوع را با “آدریان” زمین شناس امریکایی در میان می گذارد. دولت، آدریان را مأمور می کند تا در این زمینه گزارشی تهیه کند.
بر پایه گزارش آدریان، وضعیت نگران کننده است و اگر اوضاع همین طور پیش برود. احتمال می رود پس از فوران آتش فشان ها و زلزله های مهیبی در سال ۲۰۱۲، کل زمین به زیر آب رود، بی درنگ، جلسه ای تشکیل و مقرر می شود تا ۴۰۰ هزار نفر از برگزیدگان جهان همراه یک زوج از هر حیوان و آثار برجسته هنریف در یک سفینه (کشتی مسقف) گنجانده شوند. این کشتی در کوهستان های مرتفع چین بنا نهاده می شود تا از هر گونه گزندی در امان باشد. بالاخره روز موعود فرا می رسد و زمین پس از تحمل بلایای هولناک، در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به زیر آب فرو می رود.
محور اصلی داستان، یک نویسنده معمولی امریکایی به نام “جکسون” است. او همچنین راننده یک سرمایه دار روسی به نام “کارپف” است. جکسون پس از تحمل مرارت های فراوان به صورت خارق العاده ای، خانواده خود را به آن کشتی می رساند تا نجات دهد. امّا آن ها در بخش چرخ دنده های لولای دریچه کشتی گیر می کنند. همه جا را آب فرا می گیرد و پیش از بسته شدن آن، دریچه کشتی با مشکل آب گرفتگی رو به رو می شود. در شرایطی باور نکردنی، نجات آن ۴۰۰ هزار نفر برگزیده بر عهده جکسون و پسرش. “نوح” قرار می گیرد. آن ها نوع بشر را نجات می دهند و با کمک آنها، انسان می تواند حیات دوباره خود را در تاریخ ۰۱/۰۱/۰۱ از سر بگیرد. وقتی ۲۷ روز از این واقعه گذشته است، همه انسان ها که خود را مدیون جکسون و نوح می دانند. در عرشه کشتی در نزدیکی قاره جدید ایستاده اند و آفتاب را تماشا می کنند.
فیلم ۲۰۱۲ از نظر تکنیکی آن قدر زیبا و اثر گذار است که هر بیننده ای را تا لحظه آخر میخ کوب می کند. پشت ظاهر هر اثر سینمایی به ویژه هنگامی که در دامن هالیوود و با موضوع آخرالزمان تهیه می شود. مباحث پیچیده بسیاری نهفته است که نمی توان به راحتی از آن گذشت.
توجه ویژه به ادیان:
در این فیلم، همه بناهای تاریخی و دینی جهان بر اثر سیل ویران می شوند به جز خانه کعبه و نمادهای اسلامی که کارگردان عمداً و به دلیل حساسیت های موجود به سراغ آن ها نرفته است. از این رو، می توان گفت در ۲۰۱۲ توجه به ویژه ای به ادیان می شود. ولی دین مورد نظر فیلم بر “اومانیسم” و “راهبری تفکر امریکایی” متکی است.
توجه خاص فیلم به مقوله بودا:
سرعت رشد اسلام در امریکا و غرب زمین استراتژیست های غربی را به تکاپو واداشته است، به گونه ای که در نظریه های راهبردی شان به این نتیجه رسیده اند که برای جلوگیری از رشد اسلام به ویژه شیعه باید رقیبی بی خطر و سکولار چون بودیسم و ادیان جدید را رشد دهند. بنابراین، هالیوود به شدت تحت تأثیر یهودیان صهیونیسم، حامی بودیسم به ویژه بودای تبّتی شده است.
در فیلم ۲۰۱۲ هنگامی که تصاویر سرگردانی صاحبان و مؤمنان ادیان دیگر در برنامه های C.N.N نمایش داده می شود. می بینیم که راهبان بودایی در ارتفاعات چین در آرامش کامل به سر می برند. همچنین وقتی جکسون در کوهستان گیر می افتد، یک بودایی جوان، او را نجات می دهد و به کشتی می رساند.
یکی از تماشایی ترین لحظات فیلم، جایی است که راهب بودایی بر فراز کوه های سر به فلک کشیده تبت ایستاده است و آخرالزمان را نظاره می کند که چگونه امواج آب به ارتفاع بلندی ۷-۸ هزار متری کوه های هیمالیا به سویش می آیند و او با مراسمی آیینی از آن ها استقبال می کند. به این ترتیب، تبلیغ بودیسم که سال هاست در فیلم های هالیوودی به عنوان تنها دین و مذهب مثبت نمایانده می شود. در فیلم ۲۰۱۲ نیز کاملاً خود را نشان می دهد.
فیلم نامه تقریباً به روال معمول این گونه آثار هالیوودی پیش می رود و همه شخصیّت های فیلم نامه به صورت تیپ های آشنا و کلیشه ای رخ می نمایانند. پیش از وقوع فاجعه، ابتدا نشانه هایی از آن به صورت محدود و کوچک پدیدار می شود. مثلاً زلزله ای با درجه ریشتر پایین، شکافی بزرگ در خیابان های لس آنجلس می اندازد که حیرت و شگفتی همگان را در بر دارد. بعد از آن، لرزش هایی مختصر را در مکان های مختلف شاهدیم که برخی شخصیت های اصلی قصه یا وابستگان به آن ها در آن جا حضور دارند. بالاخره فاجعه نهایی شروع می شود و جکسون کرتیس برای نجات زن و فرزندش می شتابد. وی هواپیمایی کوچک را نیز کرایه کرده است تا با آن بتواند همراه خانواده اش از فاجعه بگریزد. از این به بعد، جنگ و گریز قهرمانان فیلم با فجایعی که قدم به قدم آن ها را تعقیب می کند، آغاز می گردد و لحظه به لحظه، همانند کلیشه های رایج فیلم های مشابه، اتّفاق های مورد نظر به تصویر کشیده می شوند.

(رک: مجله سینمایی او)