خداوند برای جرجیس علیه السلام مردگانی را زنده کرد چنان که مجلسی در بحار الانوار نقل می کند: زنی به خدمت جرجیس آمد و گفت: ای بنده ی صالح گاوی داشتیم که با آن امرار معاش می کردیم و آن مرده است. جرجیس به او گفت: این عصا را بگیر و آن را بر گاوت قرار ده و بگو که جرجیس می گوید: به اذن خداوند برخیز! پس چون آن زن این کار را کرد آن گاو زنده شد. پس به خداوند ایمان آورد. (بحارالانوار ۱۴: ۴۴۷)
قائم علیه السلام نیز خداوند برایش مردگان را زنده خواهد کرد. (رک: مکیال المکارم ۱: ۲۴۳)

سرگذشت
جرجیس از پیامبران بنی اسراییل بود، که پس از حضرت عیسی میزیسته ‌است. ابن بابویه و قطب راوندی از ابن عباس روایت کرده‌اند، که وی اهل روم و در فلسطین ساکن بود. حق تعالی، جرجیس را پیامبر گردانید و او را به سوی پادشاهی که در شام بود (به نام داذانه) فرستاد. (مجلسی؛ حیوةالقلوب۱: ۴۷۵)
جِرجْیس، یکی از بندگان موحّد و صالح خدا که بنا بر اخبار و روایات در فاصله ی زمانی میان عیسى (علیه السلام) و محمّد (صلی الله علیه و آله) می‌زیست. نام او در قرآن کریم نیامده است، امّا در برخی از تفاسیر، روایات و قصص اسلامی از نام و سرگذشت او به عنوان یکی از پیامبران الهی پس از عیسى (علیه السلام) یاد شده است (مجلسی، حیوة القلوب، ۲/۱۲۹۳؛ ترجمه تفسیر طبری، ۳/۶۹۵؛ بلعمی، ۵۹۹).

آنچه در منابع مختلف اسلامی دربارۀ سرگذشت او آمده، با اختلافاتی جزئی در شکل، سرانجام و نحوۀ روایت، به اختصار چنین است:
جرجیس در فلسطین بازماندگان حواریّون مسیح را یافت و آیین صحیح مسیحیت را از آنان فرا گرفت (طبری، ۱(۲)/ ۴۸؛ بلعمی، همانجا؛ میرخواند، ۱/۴۷۹) و پس از آن، به سبب اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی فلسطین به موصل یا شام مهاجرت کرد (طبری، همانجا؛ مقدسی، ۱۳۴؛ راوندی، ۲۳۸؛ جزایری، ۵۰۵-۵۰۶). پادشاه بت ‌پرست آنجا، داذیانه یا رازانه، مسیحیان را شکنجه می‌ کرد و می ‌کشت. جرجیس او را به یکتاپرستی فراخواند و با براهین روشن به بطلان بت‌ پرستی پرداخت؛ ولی دعوت او به نتیجه‌ ای نرسید و شاه از او خواست که بر بت او، “افلون”، سجده کند، امّا جرجیس از این کار سر باز زد (ثعلبی، ۳۸۶-۳۸۷؛ ابن اثیر، ۱/۲۳۹؛ مجمل التواریخ، ۲۲۳؛ دینوری، ۴۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴/۴۴۵). از این‌رو، شاه فرمان داد که او را به زندان افکنند و بارها شکنجه کنند. با این‌همه، جرجیس هربار شکنجه ‌ها را تحمل می‌کرد و زنده می‌ ماند، تا این که از جانب خداوند به او وحی شد که: «نترس و صبور باش که خداوند با توست. آنها ۴ بار تو را می‌ کشند و من روانت را باز می‌ گردانم و بار چهارم جانت را می‌ پذیرم و پاداشت می ‌دهم» (طبری، ۱(۲)/۴۹-۵۰؛ ثعلبی، ۳۸۷-۳۸۸؛ جزایری، ۵۰۶-۵۰۷). بنابر قولی دیگر: «در چهارمین بار تو را بر وی مسلّط می‌ کنم، آن گاه شاه را می‌ کشی و دین حق را آشکار می ‌کنی» (ترجمۀ تفسیر طبری، ۳/۶۹۸-۶۹۹؛ سورآبادی، ۵۶؛ نیشابوری، ۴۷۱؛ حمدالله مستوفی، ۶۱).

در ایـن دوره ـ کـه ظاهراً ۷ سال طول کشید ـ جرجیس به انواع گوناگون مانند پاره پاره کردن اندام ها، سوزاندن و خاکستر شدن و … شکنجه می ‌شد و می‌ مرد، امّا هربار به ارادۀ خداوند زنده می ‌گشت. چگونگی این شکنجه‌ ها به تفصیل در منابع اسلامی آمده است (نک‍ : طبری، ۱(۲)/۵۰-۵۴). شمار ایمان ‌آورندگان به او در این دوران را ۴ هزار (نیشابوری، ۴۷۳) و برخی دیگر ۳۴ هزار تن گفته‌اند (طبری، ۱(۲)/۵۵؛ سورآبادی، همانجا؛ ابن اثیر،۱/۲۴۳). همسر پادشاه، “اسکندره” نیز از گروندگان بود و مانند بسیاری دیگر از مؤمنان شکنجه و شهید شد (طبری، ۱(۲)/۵۴-۵۵؛ نیشابوری، ۴۷۷؛ ثعلبی، ۳۹۲). سرانجام وعدۀ خداوند تحقّق یافت و جرجیس پس از مرگ چهارم دیگر زنده نشد و کافران نیز با نفرین وی و عذاب الهی نابود شدند (طبری، ۱(۲)/۵۵).

معجزات متعدّدی به جرجیس نبی منسوب است که از میان آنها می‌توان به زنده کردن مردگان، سبز کردن چوب خشک، و بینایی بخشیدن به کوران اشاره کرد (نک‍ : طبری، ۱(۲)/۵۱-۵۳). مدفن جرجیس نامعلوم است. برخی آن را در شهر شوشتر (اقتداری، ۱/۸۱۹؛ غروی، ۴۵؛ پاپلی یزدی، ۶۲۸) و برخی دیگر در موصل عراق (هروی، ۶۹؛ EI2, II/553) دانسته‌اند.
جرجیـس همانند ایوب نماد بردبـاری و استقـامت در راه حـق است و نکته ی برجسته در داستان زندگـی او مقاومت باور  نکردنی وی در برابر شکنجه ی کافران، و چندین ‌بار کشته و دوباره زنده شدن اوست و از این‌رو، از وی به عنوان نماد رستاخیز هم یاد شده است (پورنامداریان، ۲۶۵، ۲۶۷؛ EI2، همانجا).

باید اشاره کرد که در تاریخ و فرهنگ مسیحی قدیس شهیدی به نام جرج یا جرجیوس وجود دارد که نام و سرگذشت او شباهت زیادی با احوال جرجیس نبی دارد و واقعیّت تاریخی او درگذر تحوّلات کلیساهای شرقی با افسانه درآمیخته است. بنابر روایات سنّتی، جرج مسیحی دلاوری بود که به سبب ایستادگی بر سر ایمانش چندین بار کشته و دوباره زنده شد و مرگ های او هر بار همراه با شکنجه‌ های طاقت‌ فرسا بود. وی ظاهراً معجزاتی نیز داشته است که بسیار شبیه به معجزات جرجیس است. بنابر روایت های مسیحی، در نتیجه ی بردباری و پایداری جرج، مسیحیت به گستردگی جایگزین کفر گردید و حتّى کسانی چون ملکه “الکساندرا” نیز به او ایمان آوردند و همانند او شکنجه و کشته شدند (نک‍ : تورستن، npn.). به این ترتیب، مهم‌ ترین عنصر تاریخی که از ابتدا با نام و شخصیت جرج آمیخته و همراه شده است، شهادت اوست (هوید، ۳۵۴).

… با این همه، افسانه ‌زدایی از شخصیّت جرج و جست‌ و جو برای کشف حقیقت تاریخی او توسّط محقّقان غربی نتیجه ی چندانی نداشته، و تنها به طرح نظرّیات مختلفی انجامیده است (نک‍ : استوکس، ۳۹۰). بنابر یافته‌ های این محققان، زائران اولیّه ِمسیحی دیوسپولیس در لیدیای فلسطین را محل دفن بقایای پیکر او، و نیز محلّ بزرگداشت وی دانسته ‌اند و شواهدی از کتیبه‌های موجود در برخی کلیساهای کهن در سوریه نیز مبنی بـر تقدیم ایـن بناهـا ــ کـه روزگاری معابد بت‌ پرستان بوده‌اند ــ به جرج قدیس، و تبدیل آنها به کلیسا در دست است (تورستن، نیز کالینز، npn.؛ هوید، همانجا؛ استوکس، ۳۸۸). به این ترتیب، می‌توان گفت که چنین شواهدی وجود تاریخی جرج را اثبات می‌کند، اما دربارۀ جزئیّات زندگی و سرنوشت دردناک وی مطلبی در بر ندارد. چنین به نظر می‌رسد که از سدۀ ۶ میلادی به بعد، افسانه ‌پردازی دربارۀ شخصیت جرج قدیس به تدریج افزایش یافت و در قرون وسطى به اوج خود رسید، چندان ‌که از وی چهره‌ای کاملاً افسانه ‌ای ساخت (همو، ۳۸۹؛ تورستن، npn.). وی به عنوان قدیس حامی انگلستان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی شناخته می‌شود و ۲۳ آوریل روز یادبود اوست (کالینز، npn.؛ کاکرین،۳۸).

(رک. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ذیل جرجیس، مقاله آمنه صادقی شهمیرزادی)

گویند تا ۵۵۰ سال بعد از حضرت عیسی علیه السلام رسولی فرستاده نشد. در این دوره که فترت نامیده می‌شود از سوی خداوند پیامبری برای هدایت مردمان فرستاده می‌شد ولی تنها پیامبر اولوالعزم پس از حضرت عیسی علیه السلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود. در این فاصله (همان دوره فترت) پیامبرانی فرستاده شدند که از جمله ی آنها می توان به حضرت جرجیس علیه السلام اشاره کرد.

جرجیس نبی بود میان عیسی علیه السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله. جرجیس علیه السلام نام پیغمبری است از اهل فلسطین. بعضی وی را از حواریون می دانند. ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریّون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بوده است. حضرت جرجیس علیه السلام چندان مال داشت که محاسب او هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف می کرد. روزگارش همزمان با پادشاهی بود عاصی به نام “داذیانه” بود که خود را خدا می دانست و بتی داشت به نام “افلون” که آن را به دشتی بزرگ می‌برد و مردمان گرد هم می آورد و آتشی عظیم فراهم می‌ساخت و مردمان را به سجده در برابر آن بت مجبور می کرد. هر که سجده می‌ کرد، رها می ‌شد و هر که سر باز می‌زد به بلای آتش گرفتار می ‌آمد و پادشاه قسی دعوی می‌ کرد که می ‌تواند جان انسان ها را بگیرد یا بدانها حیات بخشد.

در کتاب “فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی کشور” از مدفن جرجیس پیامبر در شهر شوشتر ذکری به میان آمده است. در جنوب غربی شوشتر روستایی به نام جرجیس است که در جوار آن بقعه ای به نام نبی‌جرجیس وجود دارد.

در اطراف این بقعه بقاع دیگری نظیر روبین، حزقیل، شعیب، شمعون، اسحاق، ادریس و مردخای وجود دارد. درستی مدفن جرجیس پیغمبر در این مکان محل تردید است و به احتمال زیاد مقبره ایشان در موصل عراق است.

———————————————————————————————————————————–

مآخذ: ابن اثیر، علی، الکامل، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۰۸ق؛ اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، ۱۳۵۳ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمد پروین گنابادی، تهران، ۱۳۸۰ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، ۱۳۶۸ش؛ پورخالقی چترودی، مه‌دخت، فرهنگ قصه‌های پیامبران، تجلی شاعرانۀ اشارات داستانی در مثنوی، مشهد، ۱۳۷۱ش؛ پورنامداریان، تقی، داستان پیامبران در کلیات شمس، تهران، ۱۳۶۴ش؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۶۷ش؛ ثعلبی، احمد، قصص الانبیاء، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛ جزایری، نعمت‌الله، النورالمبین فی قصص الانبیاء و المرسلین، قم، ۱۹۶۵م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش؛ دینوری، احمد، الاخبارالطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال‌الدین شیال، قم، ۱۳۶۸ش؛ راوندی، سعید، قصص الانبیاء، به کوشش غلامرضا عرفانیان یزدی، مشهد، ۱۴۰۹ق؛ سورآبادی، عتیق، قصص قرآن مجید، تهران، ۱۳۴۷ش؛ طبری، تاریخ، قاهره، ۱۳۲۳ق؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، الهی‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ش؛ غروی، مهدی، آرامگاه در گسترۀ فرهنگ ایرانی، تهران، ۱۳۷۶ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق؛ همو، حیوة القلوب، تهران، ۱۳۷۶ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، تهران، ۱۳۴۱ش/۱۹۶۲م؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۵۹ش؛ هروی، علی، الاشارات الى معرفة الزیارات، دمشق، ۱۹۵۳م؛ نیز:

Cochrane, J., A Book of Saints, Cambridge, 2001; Collins, M., »St. George«, Britannia Internet Magazin, http://www.britannia.com.history/ stgeorge.htm; EI2; Hoade. E., »St. George«, New Catholic Encyclopedia, Sanfrancisco, 1967; Stokes, G. T., »Georgius«, A Dictionary of Christian Biography and Literature, ed. H. Wace, London, 1911; Thurston, H., »St. George«, Catholic Encyclopedia, New York, 1909, www.newadvant.org/cathen/06453a.htm.